آثار

موضوعات مختلف دینی به ویژه اعتبارسنجی احادیث و گزارش‌های تاریخی

آثار

موضوعات مختلف دینی به ویژه اعتبارسنجی احادیث و گزارش‌های تاریخی

آثار


بایگانی
آخرین نظرات

نکته ای درباره سبک جعل میرلوحی

سه شنبه, ۷ فروردين ۱۳۹۷، ۰۹:۴۰ ق.ظ

یکی از شیوه های جعل حدیث در آثار میرلوحی این است که روایتی معتبر و اصیل را نقل می کند و در ضمن برای آن سندی جعلی از کتابی موهوم می تراشد! هدف این است که مرویات خود را عادی نشان داده و با ایجاد انس و آشنایی در ذهن مخاطب به او بقبولاند. جالب این که معمولاً سند جعلی را پیشتر از سند اصلی می آورد

چند نمونه:

۱. در حدیقة الشیعة آمده است:

«آن جمله، حدیثى است که سید مرتضى در کتاب فصول و ابن حمزه در کتاب الهادى الى النجاة و کتاب ایجاز المطالب به سند خود از شیخ مفید رحمه اللّه و او به سند خود از امام بحق ناطق جعفر بن محمد الصادق علیه السّلام روایت نموده که آن حضرت فرمود که: اذا رأیتم اهل البدع و الرّیب بعدى فاظهروا البراءة منهم و اکثروا من سبهم و القول فیهم و الوقیعة و باهتوهم‏ کیلا یطمعوا فى الفساد فى الاسلام و یحذرهم الناس و لا یتعلمون من بدعتهم یکتب اللّه لکم بذلک الحسنات و یرفع لکم به الدرجات فى الآخرة. و حال آنکه ما ذکر عقاید و مذاهب و قبایح و فضایح ایشان را درین کتاب مختصر کردیم. و اگر کسى خواهد که به تفصیل بر بعضى دیگر از احادیثى که در مذمت ایشان واقع است مطلع گردد به کتاب الفصول و کتاب الهادى الى النجاة رجوع کند و دیگر آنکه هرگاه جماعتى از آنها که دعوى علم و دانش کنند از این طور اخبار و احادیث بى ‏خبر باشند و بعضى از ایشان کتمان امثال این احادیث را تقیه نام کنند و جماعتى فریب دنیا و گول نفس و هوى خورده به پنهان داشتن اینطور اخبار و احادیث هم اکتفا نکنند بلکه به اغواى شیطان، خود طریق مخالفان پیش گیرند، البته جماعتى را شبهه روى مى‏دهد و نزد دیگران رفته رفته شبهه به کثرت حجت مى‏ گردد و مرتبه مرتبه دین از دست مى‏ رود. و باید دانست که این حدیث که گذشت در کتاب مستطاب کلینى نیز در باب مجالست اهل معاصى به سند صحیح مسطور است.» (حدیقة الشیعة ؛ ج‏2 ؛ ص798)

جاعل ابتدا روایت را به سه کتابِ موهوم فصول، الهادی و ایجاز نسبت داده و در آخر سند اصلی یعنی کافی را رو کرده است.

۲. این سبک را عیناً در سلوة الشیعة نیز می بینیم:

«دیگر حدیثی است که هم شیخ مفید نور الله مرقده در آن کتاب [= الرّد علی اصحاب الحلّاج] فرموده به چند سند که بعضی از آن صحیح و بعضی موثق است و خلاصه مضمون آن حدیث این است که جابر جعفی گفت که به حضرت امام محمد باقر ع گفتم که قومی هستند که هر گاه ذکر چیزی از قرآن یا از حدیث می کنند به چیزی از قرآن بی هوش می شود یکی از ایشان به مرتبه ای که اگر دستها و پای های او را ببرند خبردار نمی شود. آن حضرت از روی تعجب فرمود که سبحان الله این از جانب شیطان است و ثقة الاسلام محمد بن یعقوب کلینی رضوان الله علیه نیز این حدیث را در کتاب کافی از جابر جعفی از حضرت امام محمد باقر ع روایت کرده و عبارت حدیث این است که عن جابر عن ابی جعفر علیه السلام قال قلت ان قوما اذا ذکروا شیئا من القرآن ...» (سلوة الشیعة، نسخه خطی)

در این جا نیز ابتدا چند سند صحیح و موثّق برای این حدیث تراشیده و به کتاب مفقودِ «الرّد علی اصحاب الحلّاج» نسبت داده و آخر سر، سند اصلی را رو کرده است.

۳. در کفایة المهتدی نیز می نویسد:

«از جمله علامات ظهور حضرت صاحب الامر علیه السّلام آنچه در حدیثى مذکور است که فضل بن شاذان- علیه الرحمة و الغفران- روایت نموده به این طریق که: حدّثنا صفوان بن یحیى رضى اللّه عنه، قال: حدّثنا محمّد بن حمران، قال: ... دیگر همین شیخ صاحب نظر روایت مى ‏کند از محمّد بن اسماعیل بن بزیع، از محمّد بن مسلم ثقفى، از حضرت ابى جعفر علیه السّلام مثل این حدیث، حدیثى و آن حدیث را شیخ ابو جعفر بن بابویه- رحمة اللّه علیه- به سند دیگر از حضرت ابى جعفر- صلوات اللّه علیه- در کتاب کمال الدّین روایت کرده.» (کفایة المهتدی، ص663)   

درباره جعلی بودن سند و تحریف متن این روایت در پُست قبل توضیح دادیم. در این جا نیز ابتدا دو سند جعلی از کتاب موهومِ الغیبة فضل بن شاذان آورده و در نهایت سند اصلی یعنی کمال الدّین را ارائه نموده است.

۴. در ادراء العاقلین نیز می نویسد:
«منقول است که شیخ مفید نور الله مرقده به سند معتبر روایت کرده که حضرت سید البشر صلی الله علیه و آله فرمود من سمعتموه ینشد الشعر فی مسجد فقولوا فض الله فاک انما نصبت المساجد للقرآن ...  و این حدیث به اندک اختلاف عبارتی در کتاب کلینی مسطور است و اخبار در این باب متعدد وارد است.» (ادراء العاقلین، نسخه خطی کتابخانه مرعشی)
احتمال می رود که این نسبت به شیخ مفید نیز مانند موارد قبل برساخته باشد.
۵. در کفایه المهتدی روایت ابوالادیان را –که در کمال الدینِ صدوق، الخرائج و ... نقل شده_ با اختلافاتی به فرج کبیر طرابلسی نسبت داده و  سپس به مصدر اصلی آن یعنی کمال الدین توجّه داده است:

«... معتمد جمعى را فرستاد که در آن خانه درآمدند، هیچ کودکى نیافتند، و نرجس بانو در آن وقت در حیات نبود، ماریه نام کنیزکى را بردند که کودک را نشان دهد، ماریه انکار نمود که هیچ کودکى در این خانه نیست، و در آن وقت خبر مرگ عبید اللّه بن یحیى بن خاقان رسید، و دیگر خبر آمد که صاحب الزنج در بصره خروج کرده، مشغول به آن اخبار شده از فکر ماریه افتادند و آن مستوره خلاصى یافت، و دیگر کسى به فکر او نیفتاد، الحمد للّه تبارک و تعالى. و السّلام على من اتّبع الهدى. این حدیث که ترجمه ‏اش گذشت را ابن بابویه رحمه اللّه نیز به اندک اختلافى در کتاب کمال الدّین و تمام النعمة ذکر فرموده ...» (کفایة المهتدی، ص 565)

در کمال الدین صدوق سخنی از وفات نرجس نیست و نام آن کنیز نیز، صقیل (صیقل) است نه ماریه! (کمال الدین، ج2، ص476)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی