آثار

موضوعات مختلف دینی به ویژه اعتبارسنجی احادیث و گزارش‌های تاریخی

آثار

موضوعات مختلف دینی به ویژه اعتبارسنجی احادیث و گزارش‌های تاریخی

آثار


بایگانی
آخرین نظرات

ملاصدرا نوشته است:

ان ماهیة الجسم و معناه، یعنی الجوهر القابل للابعاد له، انحاء من الوجود بعضها اخس و ادنى و بعضها أشرف و اعلى، فمن الجسم ما هو جسم هو ارض فقط او ماء فقط او هواء او نار، و منه ما هو جماد فیه العناصر الاربعة موجودة بوجود واحد جمعی کما حققناه، لکنه جماد فقط من غیر نمو و لا حسّ و لا حیاة و لا نطق، و منه ما هو جسم هو بعینه متغذ نام مولّد، فجسمیته اکمل من جسمیة الجمادات و المعادن، و منه ما هو مع کونه جسما حافظ للصورة متغذیا نامیا مولدا حساسا ذو حیاة حسیة، و منه ما هو مع کونه حیوانا ناطقا مدرکا للمعقولات، فیه ماهیات الاجسام السابقة موجودة بوجود واحد جمعی لا تضاد بینها فی هذا الوجود الجمعی، لکونها موجودة على وجه الطف و اشرف و هو وجود الانسان. ثم الانسان یوجد فی عوالم متعددة و بعضها اشرف و أعلى، فمن الانسان ما هو انسان طبیعی و منه ما هو انسان نفسانی و منه انسان عقلی. اما الانسان الطبیعی، فله اعضاء محسوسة متباینة فی الوضع، فلیس موضع العین موضع السمع و لا موضع الید موضع الرجل و لا شی‏ء من الاعضاء فی موضع العضو الاخر.  و اما الانسان النفسانی، فله اعضاء متمایزة لا یدرک شی‏ء منها بالحسّ الظاهر، و انما یدرک بعین الخیال و الحس الباطن المشترک الذی هو بعینه یبصر و یسمع و یشم و یذوق و یلمس، و تلک الاعضاء غیر متخالفة الجهات و الاوضاع، بل لا وضع لها و لا جهة و لا یقع نحوها اشارة حسّیة، لانها لیست فی هذا العالم و جهاته، کالانسان الذی یراه الانسان فی النوم و النوم جزء من اجزاء الآخرة و شعبة منها، و لهذا قیل: النوم اخ الموت. و اما الانسان العقلی: فاعضاؤه روحانیة و حواسه عقلیة، له بصر عقلی و سمع عقلی و ذوق و شم و لمس عقلیة. اما الذوق: فابیت عند ربی یطعمنی و یسقینی، و اما الشم: فانی لاجد نفس الرحمن من جانب الیمن، و اما اللمس: فوضع اللّه یده بکتفی   الحدیث، و کذلک له ید عقلیة و قدم عقلی و وجه عقلی و جنب عقلی، و تلک الاعضاء و الحواس العقلیة کلها موجودة بوجود واحد عقلی، و هذا هو الانسان المخلوق على صورة الرحمن و هو خلیفة اللّه فی العالم العقلی مسجود الملائکة، و بعده الانسان النفسانی و بعده الطبیعی. فاذا تصورت هذه المعانی و انتقشت فی صفحة خاطرک علمت ان المعنى المسمّى بالجسم له انحاء من الوجود متفاوتة فی الشرف و الخسّة و العلو و الدنو من لدن کونه طبیعیا الى کونه عقلیا، فلیجز ان یکون فی الوجود جسم‏ إلهی‏ لیس کمثله شی‏ء و هو السمیع البصیر المسمّى بالاسماء الالهیة المنعوت بالنعوت الربانیة، على ان الواجب تعالى لا یجوز ان یکون له فی ذاته فقد شی‏ء من الاشیاء الوجودیة و لیس فی ذاته الاحدیة جهة ینافی جهة وجوب الوجود و لیس فیه سلب الا سلب الاعدام و النقائص. و أیضا وجوده علم بجمیع الاشیاء فجمیع الاشیاء موجودة فی هذا الشهود الالهی بوجود علمه الذی هو وجود ذاته و وجود اسمائه الحسنى و صفاته العلیاء بمعانیها الکثیرة الموجودة بوجود واحد قیومیّ صمدیّ.  (شرح اصول کافی، ج۳، صص207 -205)

پاسخ همه‌ی این تطویلات بی‌حاصل را شیخ طوسی -رحمه الله- در چند جمله مختصر و مفید داده است:

و قولهم «انه جسم لا کالأجسام» مناقضة، لأنه نفی ما أثبت نفیه، لان قولهم «جسم» یقتضی أن له طولا و عرضا و عمقا، فاذا قیل بعد ذلک «لا کالأجسام» اقتضى نفی ذلک نفیه، فیکون مناقضة. و لیس قولنا «شیء لا کالأشیاء» مناقضة، لأن قولنا «شیء» لا یقتضی أکثر من أنه معلوم و لیس فیه حس؟، فاذا قلنا «لا کالأشیاء المحدثة» لم یکن فی ذلک مناقضة. (الاقتصاد، ص39)

ملاصدرا ابتدا جسم را جوهر دارای ابعاد تعریف کرده و جسمیت انسان را کاملتر از حیوان و جسمیت حیوان را کامل تر از نبات و جسمیت نبات را کامل تر از جماد دانسته است. بطلان این سخن روشن است زیرا برتری انسان بر حیوان به اعتبار تعقل است نه جسمیت. آن چه داخل در معنای جسمیت است؛ ابعاد داشتن است و جماد و نبات و حیوان و انسان، همگی از این حیث برابرند و هیچ یک جسم تر از دیگری نیست.
او قائل به وجود جسم خیالی و عقلانی و الهی شده است در حالی که ابتدا جسم را جوهر پذیرای ابعاد تعریف کرده است. عقل - به زعم او - و خداوند به عقیده‍ ی همه ی مسلمین دارای ابعاد نیستند تا داخل در مفهوم جسم باشند. انسان را نیز جسم نامی حساس ناطق تعریف می کنند. عقل از این مفهوم خارج است بنابراین وجود انسان عقلی بی معنا است. بساطت انسان عقلی با تعریف انسان که جسمیت در آن نهفته است تناقض دارد.
صدرا خداوند را جسم الهی دانسته. کاربرد لفظ جسم برای خداوند درست نیست است. جسم یعنی جوهر دارای ابعاد و در مورد خداوند چنین معنایی تصور نمی شود.

نظرات  (۹)

  • محمد قاضی
  • این رو از اساتید فلسفه هم پرسیدید؟
    چون در آثار ملّاصدرا از این جور تناقضات ظاهری وجود داره، امّا مفسرینش با توجّه به برخی آثار دیگرش، این تناقضات رو توجیه می کنند.
    پاسخ:
    سلام علیکم
    این مورد خاص را در پایان‌نامه ارشد به عرض اساتید فلسفه رساندم؛ نمی‌دانم خواندند یا نخواندند ولی به هر حال در این باره پاسخی ندادند. 
    به طور کلی بیشتر آراء ملاصدرا سرتاپا اشکال است. بنده مدت‌ها درگیر این مباحث بوده‌ام و دست مدافعان صدرا را از پاسخ قانع‌کننده خالی دیده‌ام.

  • محمد قاضی
  • اگر یه نفر رو معرفی کنم، میرید سراغش؟ 
    (به شرطی معرفی میکنم که نتیجه و جزئیات بحث رو به من هم بگید!)
    پاسخ:
    معرفی کنید اگر رفتم و بحثی صورت گرفت گزارش جلسه به صورت مکتوب یا صوت خدمت شما ارسال میشود. 
  • محمد قاضی
  • @msarbakhshi

    این آیدی کانال یکی از اساتید فلسفه ی موسسه امام خمینی (رحمة الله علیه) در قم است.

    کانالش تعاملیه و همونجا میتونید سوالتون رو بپرسید.


    نکته : حقیر رشته ام فلسفه نیست، امّا از فلسفه زیاد تو جامعه شناسی استفاده می کنم، برای همین نتیجه ی بحث شما برام مهمّه.


    التماس دعا.
    پاسخ:
    ممنون

    با ایشان تماس گرفتم و سؤال را مطرح کردم، ایشان چنین پاسخ داد:

    «آقا این بحث ها با تلگرام قابل توضیح نیست. یه ساعت بحث میخواد. ان شاءالله حضوری تشریف بیارید با هم گفت و گو میکنیم...
    فعلا که طرح ولایت، مشهد هستم. ان شاءالله اواسط شهریور به بعد، موسسه امام در خدمتم.»

    بنابراین بنده هم تا اواسط شهریور صبر میکنم تا ایشان وقتش آزاد شود و حضوری خدمتشان برسیم هر چند به واقع هیچ امیدی به پاسخ ندارم! قبلاً موارد مشابه را امتحان کرده‌ام.
    این جمله شما یک پیش داوری است.
    بنابراین بنده هم تا اواسط شهریور صبر میکنم تا ایشان وقتش آزاد شود و حضوری خدمتشان برسیم هر چند به واقع هیچ امیدی به پاسخ ندارم! قبلاً موارد مشابه را امتحان کرده‌ام.
    پاسخ:
    پیش داوری است اما پیش داوری که با مبنا و حرکت از کل به جزء به آن رسیده ام. یعنی برای من با مقدمات قطعی ثابت شده است که نظر ملاصدرا صد در صد غلط است؛ بنابراین محال است که کسی بتواند پاسخ قانع کننده ای در خصوص آن بدهد. 
    به عنوان مثال برای من با مقدمات قطعی ثابت شده است که دلالت حدیث غدیر بر امامت و ولایت امیرالمؤمنین قطعی است و لذا به طور پیش داوری قطعی در مورد هر مناظره کننده ی سنی میگویم که محال است جواب قانع کننده ای داشته باشد.
    به همین ترتیب وقتی با دلیل قطعی ثابت شده که سخن ملاصدرا پوچ و بی حاصل است؛ یعنی ثابت شده که کسی نمی تواند پاسخ قانع کننده‌ای در دفاع از آن بدهد.

    در عین حال بنده نخواستم به این حد از قاطعیت سخن بگویم و از تعبیر «امید ندارم» استفاده کردم. 

    «بطلان این سخن روشن است زیرا برتری انسان بر حیوان به اعتبار تعقل است نه جسمیت.»
    ملاصدرا نگفته است برتری انسان به جهت جسم اوست. بلکه تنها گفته جسم او برتر از سایر اجسام است.(فارغ ازین که این سخن صحیح است یا نه)


    «آن چه داخل در معنای جسمیت است؛ ابعاد داشتن است و جماد و نبات و حیوان و انسان، همگی از این حیث برابرند و هیچ یک جسم تر از دیگری نیست.»
    آنچه باعث برتری یک جسم بر دیگر اجسام است ابعاد داشتن نیست کما اینکه جسم امام علیه السلام بر سایر اجسام برتری دارد اما در اصل ذو ابعتد بودن با آنها مساوی است.
    علاوه بر اینکه برتری نه به معنای «جسم تر» است که شما فکر میکنید.

    پاسخ:
    فجسمیته اکمل من جسمیة الجمادات و المعادن

    سلام

    شما گفته بودید در شهریورماه نزد آقای سربخشی بروید و اشکال خود را پیش ایشان مطرح کنید و جواب ایشان را در سایت بگذارید.

    پاسخ:
    وعلیکم السلام 
    فرصت این کار پیدا نشد.
  • علی ممسوس فی ذات الله
  • سلام علیکم

    باتشکر از نوع تامل و دقت شما در نتخاب مورد و بحث

    بایستی عرض کنم که ماهیت در کلمات فلاسفه نه فقط مرحوم صدر المتالهین قریب به پنج معنا داره که هر کدام غیر از دیگری است مثلا ماهیت بمعنی حد الشی استعمال شده به معنای هویت شی معنا شده به معنای عوارض خارجیه معنا شده بمعنی مشخصات ذات معنی شده بمعنی تشخصات روحانی معنا شده

    این که در هر کجای چه متنی کدام یک از این معانی مقصود متکلم بوده است فقط به صرف قرائن لفظی و کلامی  کشف نمی شود بلکه کسی که علاوه بر اطلاع از استعمالات تخصصی و قرائن مقال آگاهی داره ، نسبت به قرائن حالیه و محذورات عقلیه نیز آگاه و مستبصره میتونه معنای جملات فلاسفه رو بیان کنه

    این مسئله از ابتدائیات فهم معانی متنیه ، ما در بررسی درایة الحدیث چه می کنیم ؟ آیا به محذورات قطعی عقلی یا محذورات نصوص شریفه ی اخری که موجب تعارضن هستند بی توجهیم ؟

    خیر ، دقیقا این جا هم همینه البته من هم نمی گم حرف مرحوم صدر المتالهین وحی منزله من خودم نمی تونم مبنای وحدت وجود ایشان رو قبول کنم چون به نظرم همچنان که حضرت علامه مصباح پذیرفتن تشکیک راه حل پذیرش مسئله است
    ولی بی احترامی جائز نیست ، خود حضرت آیت الله فیاضی هم که نظریه تداخل رو مقبول میدونه و اصلا واضع اون خود ایشونه ولی میگه بی احترامی به اجلائی نظیر مرحوم صدرا و مرحوم علامه قطعا جائز نبوده و ادنی عقاب اون سلب توفیقه علمیه

    حالا به نسبت اشکال علمی شما عرض کنم به نظر میرسه نظر مرحوم صدرا در این قسمت متن و ارتباط دادن جسم و ماهیت به خداوند تبارک و تعالی با توجه به محذور عقلی ای که قطعا خود مرحوم صدرا هم به اون آگاه بودند ، همان معنای هوهویت شی است نه حد الشی که اشکال شما وارد باشه.

    چنان که آیت اله فیاضی نیز دقیقا بر همین مبنا قائل به ماهیت برای خداست !!!!

    چرا که ماهیت رو بمعنی الهوهویه شی که اتفاقا مطابق معنی اللغوی ماهیت است رو قبول دارند ..

    و اشکال مرحوم خواجه هم قطعا بمعنای منظور صحیح بوده ، ولکه عرض شد که هر علمی یه سری اصطلاحاتی داره که بعضا با تبادر عرفی ما ناسازگاره مثلا در فقه معنای دخول و انزال معامی مصدری اون بوده و گاه اعم از تبادر عرف به اون ها هست .

     

    پاسخ:
    وعلیکم السلام
    بحث ما ارتباطی به «ماهیت» نداشت.
    مطلب را بار دیگر مرور کنید.

    سلام

     

    معنای اکملیت جسم انسان بر دیگر انواع را که واضح توضیح داده است (برخورداری از قوا و آلات مخصوص) با این حال ذکر «جسمیته» به جای «جسمه» ظاهرا باعث ابهام شده است.

     

    اما مراتب جسم. واقع این است برخی مباحث ملاصدرا نیاز به تکمیل و تنقیح دارد. اجمالا تقسیم عوالم به طبیعی و مثالی و عقلی دارای شبهاتی است.

     

    عوالم جسمی تا سدرة االمنتهی و قاب قوسین او ادنی امتداد دارند اما عالم عقل که جز همان عالم علم الهی نیست در تمام مراتب عوالم جسمی حضور دارد چنان که ما در همین عالم علوم و معقولات را در می یابیم و حکم عقل را در پدیده ها می یابیم. این است منظور صدرا از وجود تمام اعضا به نحو بساطت در انسان عقلی چون همه اشیاء در عقل (علم) حضور دارند.

     

    اما تقسیم اجسام به نفسانی و عقلی و الهی به اعتبار مراتب جسم است. جسم جز ظهور علم نیست و بسته به درجه علم ظهور جسمی آن متفاوت است. تمام ملائکه و مخلوقات ظهورات صفات خداوند از جمله علم هستند. بر این مبنا خود خداوند نیز ظهور جسمی دارد لذا جسم الهی معنا می یابد. این غیر از ذات خداوند است که وراء جسمانیت است. با این حال انحصار مراتب جسم در این مراتب به اعتبار چهار مرتبه مهم از مراتب وجود است: خدا، عقل، نفس و بدن. گرچه مراتب فی ما بین آنها بی نهایت است.

     

    نکته: صورت هایی (مثل کرشنا) که هندوها برای برهمن (ذات احدی) فرض کرده اند ظاهرا روی همین حساب ها است گرچه تشتت و خرافه هم وارد آن شده است.

     

    بله! حالاها کار دارد به مقاصد بلند اهل الله راه یابید!

     

     

    پاسخ:
    وعلیکم السلام

    تطویل راه به جایی نمی برد. اشکال را شفاف پاسخ دهید نه با افزودن کلی ادعای دیگر که هیچ یک در ابهام و اشکال کمتر از ادعای اصلی نیست.

    سلام

     

    در خصوص کمال جسمانیت که هم عبارت ملاصدرا (ره) و هم عبارت من واضح بود. مقصود از کمال جسمانیت کمال جسم است و کاملتر بودن جسم انسان از جسم حیوان و نبات و جماد واضح است دلیل آن هم کامل‌تر بودن آلات جسم انسان است. پس در عبارت صدرا مسامحه است. باید می گفت: فجسمه اکمل من جسم الجمادات و المعادن،

     

    در مبحث بعدی کلام در این بود که اجسام تا مقام قاب قوسین او ادنی امتداد دارند. ملائکه همه جسم هستند چنان که سدرة المنتهی جسم است. منتها اجسام درجات و مراتب دارند و حکماء‌صدرایی اجسام بالاتر را اجسام مثالی می نامند. دلیلش هم ظاهر آیات و روایت است که همه توصیفاتشان از موجودات اخروی و ملکوتی جسمانی است. اما تقسیمات اجسام به عقلی و مثالی و مادی را لاجرم باید به همین مراتب برگرداند و البته این مراتب چنان که گفته شد بالقوه بی نهایت هستند چون درجات مخلوقات بالقوه بی نهایت است. پس تقسیم ثلاثی ملاصدرا از اجسام تنها با لحاظ برخی مصادیق اجسام صحیح است.

     

    اما مقصود از انسان عقلی که واجد اعضاء است را باید به حضور اجسام در علم برگرداند. یعنی چنان که حضور صور جسمانی در نفس انسان در ساحت خیال منافی تجرد نفس انسان نیست حضور اجسام در عقل نیز نافی تجرد عقل نیست. از این اجسام که در عقل حضور دارند تعبیر به اعضاء عقلی می شود. بالاتر هم توضیح داده شد اجسام جملگی تجلی اسماء خداوند هستند و اولین صفت خداوند علم است و منشأ تمام تعینات. پس اجسام همگی در علم خدا هستند و از آن منشأ میشوند.

     

    البته فهم صحیح این مباحث نیاز به آشنایی کامل تر با مفاهیم پایه فلسفه مثل تجرد و بساطت دارد.

     

    در دستگاه عرفان اما این اجسام که از سدرة‌ المنتهی تا عالم ماده هستند تجلیات اسماء خداوند هستند. به این اعتبار کل مخلوقات جسم خداوند هستند چنان که بدن ما جسم نفسمان است.

     

     

     

    پاسخ:
    وعلیکم السلام

    اولاً پاسخ شما چیزی جز تکرار دعاوی ملاصدرا نیست بدون پاسخ به اشکال اصلی! این که بدون پاسخ به همان اشکال عقلی اصلی مقاله، نظریات خود و ملاصدرا را تشریح کنید که چیزی حل نمی شود.

    ثانیا پاسخ شما مجموعه ای است از دعاوی فلسفی و عرفانی که همگی محل خدشه است.

    مثلاً نوشته اید:

    «مقصود از انسان عقلی که واجد اعضاء است را باید به حضور اجسام در علم برگرداند. یعنی چنان که حضور صور جسمانی در نفس انسان در ساحت خیال منافی تجرد نفس انسان نیست حضور اجسام در عقل نیز نافی تجرد عقل نیست. از این اجسام که در عقل حضور دارند تعبیر به اعضاء عقلی می شود.»


    اگر حضور جسم عنصری در ساحت علم ممکن است در این فرض چیزی به نام جسم عقلی وجود ندارد؛ سه چیز وجود دارد: جسم عنصری، علم مجرد و ربط بین این دو که اعتباری است نه عینی. و اگر حضور جسم عنصری در ساحت علم ممکن نیست و باید صورتی از آن در علم بازتاب یابد؛ آن صورت یا دارای ابعاد است که این فرض به تسلسل می انجامد و یا دارای ابعاد نیست که در این صورت اساساً جسم نیست بلکه صورتی مجرد است از یک جسم عنصری که به غلط آن را جسم عقلی نامیده اید. (البته این اشکال با فرض گرفتن همان موهومات فلسفی طرح شده و گر نه این مفاهیم مثل صورت مجرد از اساس باطل است.) 




    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی