آثار

موضوعات مختلف دینی به ویژه اعتبارسنجی احادیث و گزارش‌های تاریخی

آثار

موضوعات مختلف دینی به ویژه اعتبارسنجی احادیث و گزارش‌های تاریخی

آثار


بایگانی
آخرین نظرات

درباره‌ی قرب الاسنادِ ابن بابویه

شنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۸، ۱۱:۲۰ ب.ظ

گردآوری اسناد عالی -یعنی سلسله‌سندهایی که به نسبت، کوتاه‌تر بوده و با حلقه‌های کمتری به صاحب حدیث می‌رسد- چه در میان اهل سنّت و چه در میان شیعه مورد توجّه بوده است. در میان شیعه، دستِ کم 8 کتاب با عنوان «قرب الاسناد» تألیف شده است. (نک: ثلاثیات الکافی و قرب الاسناد، ص23، امین ترمس العاملی، دارالحدیث الثقافیة) که یکی از آن‌ها متعلّق به علی بن الحسین بن موسی بن بابویه قمی، پدرِ شیخ صدوق است. (رجال النجاشی، ص261- فهرست الطوسی، ص274- معالم العلماء، ص100) این کتاب مانندِ بیشتر آثار علی بن بابویه به دست ما نرسیده است. با این حال گزارش‌های متأخّری درباره‌ی وجود این کتاب در دست است که بررسی آن لازم می‌نماید.

در الذّریعة می‌نویسد:

قرب الإسناد للشیخ الجلیل والد الصدوق الشیخ أبی الحسن علی بن حسین بن موسى بن بابویه القمی ، المتوفى سنة تناثر النجوم ، وهی فی ٣٢٩ یرویه عنه النجاشی بواسطة شیخه عباس بن عمر الکلوذانی. وهذا سند عال ، لأن النجاشی توفی ٤٥٠ وقد روى عن والد الصدوق بواسطة واحدة ، وصرح المولى المقدس المولى أحمد الأردبیلی ، فی حدیقة الشیعة فی ذکر أحوال الصادق ع بوجود قرب الإسناد هذا بخط المصنف عنده، وعدّه المیر محمد أشرف فی فضائل السادات الذی فرغ منه فی ١١٠٣ من الکتب التی ینقل عنها فی کتابه المذکور. (الذریعة، ج17، ص68)

آیا به راستی- چنان که از این گزارش‌ها به نظر می‌رسد- کتابِ قرب الاسنادِ ابن بابویه تا اوائل قرن 12 در دسترس بوده است؟ برای پاسخ به این سؤال، هر یک از کتاب‌هایی را که به حسبِ ادّعا از قربِ الاسنادِ ابن بابویه روایت کرده‌اند، بررسی می‌کنیم.

1. فضائل السادات

نویسنده این کتاب سید محمد اشرف بن عبدالحسیب بن احمد بن زین العابدین العاملی العلوی (م. 1145 ه.ق) است. (الذریعة، ج16، ص259)

برای بررسی این کتاب به تصویر 4 نسخه از آن که در کتابخانه‌ی مجلس نگهداری می‌شود رجوع کردم:

  1. نسخه شماره ۴۲۳۲۲۷: که در سال 1314 در تهران به صورت چاپ سنگی منتشر شده است.
  2. نسخه شماره 31361 که احتمالاً در قرن 13 کتابت شده است.
  3. نسخه شماره 79095 که در سال 1106 یعنی سه سال پس از اتمام تألیف کتاب، کتابت شده است.
  4. نسخه شماره 62401

بر اساس سه نسخه‌ی نخست، تألیف کتاب در سال 1102 (برابر با «اشرف تألیف») آغاز شده و در سال 1103 (برابر با «زبدت مناقب السادات») پایان یافته است.

در بین نسخِ کتاب اختلافات و کاستی و فزونی‌های بسیاری دیده می‌شود. تعیین این که اختلافات حاصل بازنگری و بازنویسی مؤلف است یا تصرّف و تغییر ناسخان، نیازمند بررسی و مقایسه‌ی دقیق است.

نویسنده در انتهای کتاب فهرستی از منابع خود ارائه کرده که در نسخه‌های مختلف از نظر اجمال و تفصیل، بسیار متفاوت‌ است. در نسخه‌ی اول (ص486) «کتاب قرب الأسناد لعلی بن بابویه» و در نسخه‌ی دوم با عنوان «کتاب قرب الاسنادِ والد الصدوق» در میان منابع کتاب ذکر شده است. در نسخه‌ی سوم که بسیار متقدّم‌تر است و تنها 3 سال پس از تألیف، کتابت شده، ذکری از قرب الاسناد دیده نمی‌شود. در نسخه‌ی چهارم نیز بخش زیادی از فهرست افتاده و از بین رفته و در بخش باقی‌مانده نیز نامِ قرب الاسناد نیامده است. 

امّا اگر قرب الاسناد از منابع نویسنده است، در کدام بخش به آن استناد شده است؟

در ص229 از نسخه اوّل (چاپ سنگی) آمده است:

«سند پنجاه و سیم- حدیث عیادة بنی هاشم فریضة: وجدت فی حرف العین من اصل عتیق من اصول اصحابنا تاریخه نیف و اربعمائة و لعله کتاب قرب الاسناد او کتاب الامامة و التبصرة من الحیرة لوالد الصدوق علی بن بابویه ما صورته هکذا حدثنا سهل بن احمد قال حدثنی محمد بن محمد بن الاشعث عن موسی بن اسماعیل بن موسی بن جعفر عن ابیه عن آبائه علیهم السلام قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله عیادة بنی هاشم فریضة و زیارتهم سنة یعنی حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمودند که عیادت بنی هاشم فریضه و زیارت ایشان سنت است. و این حدیث در کتاب بحار الانوار در باب مدح الذریة الطیبة و ثواب صلتهم نیز وارد شده.

بیت:

شکل عیادت ار چه به صورت عبادت است

اما به نقطه‌ای ز عبادت زیادت است

و در بعضی از کتب عامه نیز واقع است: قال عمر بن الخطاب للزبیر بن العوام هل لک ان تعود الحسن بن علی فأنه مریض فکان الزبیر تلکّأ علیه فقال له عمر اما علمت ان عیادة بنی هاشم فریضة و زیارتهم نافلة...»

در نسخه دوم (ص239) نیز این روایت با تصریح به نام قرب الاسناد نقل شده؛ امّا نه به روایت بحارالانوار اشاره شده و نه شعر بالا آمده است.

امّا در نسخه‌ی سوم (ص170) که بسیار متقدّم‌تر است نه از قرب‌الاسناد نام برده شده و نه به بحار‌الانوار اشاره شده و نه شعر بالا آمده و نه از روایت عمر بن الخطاب اثری هست! متن این نسخه چنین است:

«سند پنجاه و سیم: وجدت فی حرف العین من اصل عتیق من اصول اصحابنا تاریخه نیف و اربعمائة و لعله لوالد الصدوق علی بن بابویه ما صورته هکذا حدثنا سهل بن احمد قال حدثنی محمد بن محمد بن الاشعث عن موسی بن اسماعیل بن موسی بن جعفر عن ابیه عن آبائه علیهم السلام قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله عیادة بنی هاشم فریضة و زیارتهم سنة. یعنی حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمودند که عیادت بنی هاشم فریضه و زیارت ایشان سنت است. »

در نسخه‌ی چهارم (ص221) نیز اصل روایت با همه توضیحاتش از قلم افتاده است!

نتیجه آن که نویسنده کتابی در دست داشته که تاریخش چهارصد و اندی بوده و احتمال می‌داده مؤلف آن ابن بابویه باشد. البته معلوم نیست که خود نویسنده اسمِ قرب الاسناد و الامامة و التبصرة را به عنوان احتمال افزوده یا ناسخان اضافه کرده‌اند؛ زیرا در نسخه‌ی متقدّم اسم این دو کتاب نیامده است

از مشخّصاتی که نویسنده ارائه کرده، می‌توان دریافت  کتابی که در دست داشته، در واقع همان کتابِ جامع الاحادیث تألیف ابو محمّد جعفر بن احمد بن علی الفقیه القمّیّ است. 

در جامع الاحادیث، روایات بر اساس حروف الفبا مرتّب شده و تنها حدیث اوّل هر باب با سند ذکر شده است. (جامع الاحادیث، ص65، تحقیق سید محمد حسینی نیشابوری، آستان قدس رضوی)

باب مربوط به حرف «عین» در این کتاب با سند سهل دیباجی از اشعثیات آغاز می‌شود:

«حدثنا سهل بن احمد قال حدثنی محمد بن محمد بن الاشعث عن موسی بن اسماعیل بن موسی بن جعفر عن ابیه عن آبائه علیهم السلام قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله...» (جامع الاحادیث، ص111)

و حدیث دوازدهم این باب همان حدیث مورد نظر است: عیادة بنی‌هاشم فریضة و زیارتهم سنة. (جامع الاحادیث، ص113)

ناگفته نماند که علّامه مجلسی (ره) نیز روایتِ بالا را به الامامة و التبصرة نسبت داده است:

کِتَابُ الْإِمَامَةِ وَ التَّبْصِرَةِ، عَنْ سَهْلِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْأَشْعَثِ عَنْ مُوسَى بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ عِیَادَةُ بَنِی‏ هَاشِمٍ‏ فَرِیضَةٌ وَ زِیَارَتُهُمْ سُنَّةٌ. (بحار الأنوار، ج‏93، ص234)

علّت آن است که در نسخه‌ی علّامه، دو کتاب الامامة و التبصرة نوشته علی بن بابویه و کتاب جامع الاحادیث نوشته‌ی فقیه قمّی در یک مجلّد قرار گرفته و به سبب افتادگی اوّل و آخر جامع الاحادیث در این نسخه، بین احادیث دو کتاب خلط شده است. در این باره آقای سید محمد حسینی نیشابوری مصحح جامع الاحادیث توضیحات کافی ارائه کرده است. (جامع الاحادیث، ص38)

علامه مجلسی (ره) چون مقدّمه‌ی کتاب جامع الاحادیث را در دست نداشته، نمی‌دانسته که روش مؤلف آن است که در هر باب تنها سند حدیث اوّل را ذکر می‌کند و بقیه احادیث را بدون سند می‌آورد؛ به همین دلیل سند حدیث اوّل باب عین، را به گمان این که متعلّق به همه‌ی احادیث آن باب است؛ به احادیث دیگر نیز سرایت داده است. مؤلف فضائل السادات نیز همین اشتباه را تکرار کرده است.

خلاصه‌ی کلام آن که معلوم نیست نویسنده‌ی فضائل السادات به نام قرب الاسناد تصریح کرده یا این نام را ناسخان افزوده‌اند و در هر حال کتابی که احتمال داده شده قرب الاسنادِ ابن بابویه باشد، در حقیقت همان جامع الاحادیث فقیه قمّی است.

2. اصول العقائد و جامع الفوائد

نویسنده‌ی این کتاب -که نسخه‌ی خطی آن به شماره‌ی 208267 در کتابخانه مجلس نگهداری می‌شود- محمّد هادی پسر میرلوحی سبزواری است. در این کتاب (ص637) دو روایت به قرب الاسنادِ ابن بابویه نسبت داده شده است:

  1. «توقیع آخر: در کتاب قرب الاسناد مذکور است که وقتی حسین بن منصور حلاج دعوی وکالت آن حضرت نمود جمعی به خدمت حضرت صاحب الامر نوشتند که حسین بن منصور حلاج دعوی می نماید که وکیل شما است. توقیع از آن حضرت رسید که دروغ می گوید که خدا لعنت کند بر او.
  2. توقیع آخر: در کتاب مذکور روایت شده که در باب شلمغانی نیز مثل این از آن حضرت واقع شده و شیخ طبرسی علیه الرحمة در کتاب احتجاج اشاره به این دو توقیع نموده.»

3. حدیقة الشیعة

در حدیقة الشیعة 4 گزارش از قرب الاسنادِ ابن بابویه دیده می‌شود. ما پیش‌تر با دلائل بسیار نشان داده‌ایم که انتساب حدیقة الشیعة به مقدّس اردبیلی مردود است و این کتاب در حقیقت تحریف‌شده‌ی کاشف الحقّ نوشته‌ی ملا معز الدین اردستانی است. همچنین نشان داده‌ایم که این تحریف به دستِ میرلوحی سبزواری صورت گرفته است. با توجه به این که در کاشف الحقّ هیچ یک از چهار گزارش حدیقة الشیعة درباره‌ی قرب الاسناد وجود ندارد، مسئولیّت جعل هر چهار گزارش بر عهده‌ی میرلوحی است. دو گزارش پسرش در اصول العقائد نیز مؤیّد این اتّهام است.

اکنون به صورت خلاصه درباره‌ی ارتباط این گزارش‌ها با میرلوحی توضیح می‌دهیم:

گزارش اوّل:

«و از آنها یکى آن است که على بن الحسین بن موسى ابن بابویه قمى رضى اللّه عنه در کتاب قرب‏ الاسناد خود روایت مى ‏کند از سعد بن عبد اللّه از محمد بن عبد الجبار از امام حسن عسکرى علیه السّلام که آن حضرت فرمود که پرسیدند از حضرت ابى عبد اللّه جعفر بن محمد الصادق علیه السّلام حال ابو هاشم کوفى و صوفى را، آن حضرت فرمود که انه فاسق العقیدة جدا و هو الذی ابتدع مذهبا یقال له التصوف و جعله مفرا لعقیدته الخبیثة و در بعضى از روایات است و على بن الحسین مذکور هم سند دیگر روایت کرده که آن حضرت فرمود و جعله مفرا لعقیدته الخبیثه و اکثر الملاحدة جنّة لعقائدهم الباطلة و آن کتاب شریف به خط مصنّف به دست این فقیر افتاده و در آنجا حدیث دیگر در باب این گروه مسطور است و از نماز جمعه از معصوم علیه السّلام سؤال کرده ‏اند که اگر چه پیشتر آن را دیده بودم در کتاب زبدة البیان روشن ‏تر از آن، سخن مى ‏گفتم.» (حدیقة الشیعة، ص749)

درباره‌ی این گزارش نکات زیر قابل تأّمل است:

  • نویسنده مدّعی است که کتاب قرب الاسناد با خطّ خود علی بن بابویه در دست او است! این در حالی است که نه قبل از مقدّس اردبیلی و نه پس از او اثری از کتابِ قرب الاسناد ابن بابویه دیده نشده است. طبعاً این که چنین نسخه‌ی کم‌نظیری به خطّ خود مؤلف پس از قرن‌ها مانده و به دستِ مقدّس اردبیلی رسیده باشد؛ اما در منابع نمودی نداشته باشد و حتّی چنین احادیث صحیح و صریحی درباره‌ی صوفیه -با وجود انگیزه بسیار برای نقلش- در کتب شیخ صدوق و دیگر محدّثان یافت نشود؛ جدّاً جای تعجّب دارد. به طور کلّی در جعلیّات میرلوحی، ادّعای دسترسی به نسخ گم‌شده‌ی کهن کم نیست؛ قبلاً نمونه‌هایی ذکر کرده‌ایم.
  • از محمّد بن عبد الجبّار به جز این حدیث، هیچ روایت مستقیمی از معصومین (ع) یافت نشد، مگر در اثرِ دیگر میرلوحی به نام کفایة المهتدی! (نک: کفایة المهتدی، ص535، دارالتفسیر) از این رو شیخ طوسی او را در باب «من لم یرو عن واحد من الأئمة علیهم السلام»‏ ذکر کرده است. (رجال الطوسی ؛ ص448) اگر چه از روایتی در کتابِ شیخ طوسی چنین به نظر می‌رسد که محمّد بن عبد الجبّار با امام هادی (ع) مکاتبه داشته است، (تهذیب الأحکام، ج‏4، ص63- الإستبصار فیما اختلف من الأخبار، ج‏2، ص38) ولی با توجّه به نقل دقیق‌ترِ صدوق این مکاتبه مربوط به یکی دیگر از اصحاب بوده و محمد بن عبد الجبّار فقط راوی آن است و واسطه‌ی نقل در روایت شیخ طوسی افتاده است. (نک: من لا یحضره الفقیه، ج‏2، ص17)
  • اساساً هیچ گاه در میان شیعیان متقدّم شخصی به نام ابوهاشم صوفی مطرح و موجب شبهه نبوده تا درباره‌اش از امام حسن عسکری (ع) و امام صادق (ع) سؤال کنند! این شخص را برخی طبقات‌نویسان صوفیه به عنوان نخستین کسی که صوفی نامیده شده نام برده‌اند. (نک: طبقات الصوفیة للانصاری، ص3 و نفحات الانس للجامی، ص34) نقشی که برای ابوهاشم در این حدیث و در مواضع دیگر از آثار میرلوحی برای ابوهاشم صوفی تصویر شده، متأثّر از کتب طبقات صوفیة است؛ چنان که بیشتر مطالبی که درباره این شخصیت مبهم در کتب میرلوحی ادّعا می‌شود هیچ ریشه‌ی تاریخی ندارد. در این باره قبلاً بحث‌هایی شده است.
  • عباراتی که به عنوان حدیث به امام نسبت داده شده؛ تصنّعی است و بیشتر به ترجمه نارسای یکی از متأخّران عجم که تسلّط کافی بر زبان عربی نداشته، شبیه است.
  • موضوع کتاب‌هایی با عنوان «قرب الاسناد» جمع اسناد عالی است؛ یعنی اسنادی که با واسطه‌ی کم به معصوم می‌رسد. عالی بودنِ سندی که در این جا ادّعا شده محلّ تأمّل است؛ زیرا روایتِ ابن بابویه با دو واسطه از امام حسن عسکری (ع)، امر ویژه‌ای نیست؛ خصوصاً که ابن بابویه به طور معمول با این طریق (سعد بن عبدالله از محمد بن عبدالجبار) از اصحاب امامان پیشین روایت می‌کند.
  • اشاره به نماز جمعه از آن رو است که در دوره‌ی صفویّه علاوه بر بحث تصوّف، بحث بر سر حکم نماز جمعه نیز بالا گرفته بود. میرلوحی در آثار مختلف خود می‌کوشید که با جعل روایات منازعات علمی عصر را به سود خود پایان بخشد که یکی از آن‌ها نیز بحث نماز جمعه است.

گزارش دوم

«على بن الحسین بن موسى بن بابویه قمى در کتاب قرب الاسنادش روایت کرده از على بن ابراهیم بن هاشم از ابى هاشم جعفرى که گفت: سئل ابو محمد العسکرى عن المجنون، فقال علیه السّلام: ان کان موذیا فهو فى حکم السّباع و الا ففى حکم الأنعام؛ یعنى پرسیدند از امام حسن عسکرى علیه السّلام از حالت دیوانه؟ آن حضرت فرمود که اگر رنجاننده و آزار رساننده باشد در حکم درندگان باشد و الّا در حکم حیوانات خواهد بود.» (حدیقة الشیعة، ص768)

درباره گزارش بالا نیز نکات زیر درخور توجّه است:

  • روایت بی‌واسطه‌ی علی بن ابراهیم از ابوهاشم محلّ تأمل است.
  • کاربرد تعبیر «فی حکم» به این معنا در لسانِ روایات محلّ تأمّل است.
  • اساساً مقصود از این سؤال و جواب چیست؟ این که مجنون در حکم درندگان یا چارپایان است دقیقاً چه مسأله‌ی فقهی یا اعتقادی را روشن می‌کند؟ به نظر می‌رسد این روایت در فضای زمانِ امام عسکری قابل فهم نیست؛ امّا اگر فضای عصر میرلوحی را درنظر بگیریم، به خوبی موجّه و قابل درک است.

باید تذکّر داد که میرلوحی عین این مضمون را در ادراء العاقلین و اخزاء المجانین آورده است:

«... مثل این حدیث سنیان نیز روایت کرده‌اند و به صحت آن قایل شده و با وجود آن گول فریبندگان خورده؛ دیوانه را که از این عطیّهی عظمی بی‌نصیب است قطب و ولی می‌شمارند و مرید و معتقد آن طور جانوری که در شمار چهارپایان است می‌شوند؛ اما شیعیان که در واقع عاقل ایشان‌اند اگر غافل نگردند به یقین می‌دانند که دیوانه در حکم بهائم و انعام است و اگر موذی و آزاررسان باشد در حساب دد و دام است و خسیس‌تر از چرندگان و از قبیل سباع ضارّه و درندگانست و بعضی از بزرگان علمای ما دلایل نقلیه که مفید این مدعا است در برخی از کتابهای خود ذکر کرده‌اند و ...» (ادراء العاقلین، نسخه خطی کتابخانه مرعشی)

میرلوحی چنان که در مقدّمه‌ی کفایة المهتدی شرح داده، نزاع سختی با شخصی دیوانه‌نما -که از او با نام «عبدالله متجنّن» یاد می‌کند- داشته است. او کتاب ادراء العاقلین و اخزاء المجانین را در همین خصوص نوشته است:

«... و دلیل بر این مطلب، حکایت شیخ محمد علی مشهدی و عبدالله متجنّن عاقل را کافی است... و چون دیدند اهل روزگار که ملای مکار با یکی از عامیان کج سلیقه کج رفتار میل به عبدالله متجنن نموده و آن ملعون ساخته کفر گفتار را که کمتر است از جیفه و مردار و از سگ کافر تتار به ولایت و قطبیت ستود، عوام کالانعام فریب خوردند. و آن طور بدبخت فاسد عقیده [محیلی] را از اولیاء شمردند... و اگر خواهد که آن متجنن ملحد را بشناسد رساله ادراء العاقلین و اخزاء المجانین را که این کمترین نوشته بنظر در آورد. ...» (کفایة المهتدی، نسخه خطی کتابخانه مجلس)

با در نظر داشتن این فضا به خوبی می‌توان فهمید که چرا میرلوحی برای جعل روایت در مذمّت مجنون انگیزه کافی داشته است؛ چنان که می‌توان می‌فهمید چرا فتوای بی‌اساس زیر را به شیخ مفید نسبت داده است:

«... شیخ عالی درجه یعنی شیخ مفید علیه الرّحمة که استاد شیخ الطائفه است و در بعضی توقیعات که حضرت صاحب الامر علیه السلام به او فرستاده چنان که شیخ طبرسی در کتاب احتجاج ذکر فرموده او را برادر سدید خوانده، در بعضی از مؤلفات خود می‌فرماید که قد وجب اخراج المجانین من المساجد کما وجب ازالة النجاسة عنها ...» (ادراء العاقلین، نسخه خطی کتابخانه مرعشی)

چرا باید شیخ مفید در بیان یک مسأله فقهی اخراج مجانین را به برطرف کردن نجاست تشبیه کند؟ این تأکید و تشدید در حقیقت به نزاع میرلوحی برای بیرون کردن شیخ محمدعلی مشهدی و عبدالله متجنن از مسجد و به حاشیه راندن آن دو برمی‌گردد.

گزارش سوم

«و از آن حضرت مروى است که از رسول اللّه روایت فرمود که آن حضرت فرموده که انتظار الفرج عبادة و مثل این در کتاب احتجاج ابن بابویه‏ و در کتاب قرب‏ الاسناد پدرش على بن الحسین نیز مسطور است و موجب امیدوارى تمام شیعیان اهل بیت است که حضرت رسالت پناه صلّى اللّه علیه و آله فرموده که در آخر الزّمان جماعتى باشند که انتظار فرج آل من مى‏ کشیده باشند ثواب آنها با ثواب جمعى که با من در بدر و احد همراهى کردند برابر است.» (حدیقة الشیعة، ص698)

این متن در کتاب کاشف الحقّ نیز آمده است، با این تفاوت که در آن عبارت «و در کتاب قرب الاسناد پدرش علی بن الحسین نیز» دیده نمی‌شود. این خود قرینه‌ی دیگری است بر اصالت کاشف الحقّ و جعلی بودن حدیقة الشیعة. زیرا اگر فرض شود که حدیقة الشیعة اصیل است و در اصل کتاب نام قرب الاسناد وجود داشته، هیچ انگیزه‌ای برای اردستانی متصوّر نیست که نام قرب الاسناد را حذف کرده باشد؛ امّا برعکس اگر کاشف الحقّ را اصیل فرض کنیم، میرلوحی انگیزه‌ی روشنی برای افزودن نام قرب الاسناد داشته است. او می‌خواسته تا با تکرار نام قرب الاسناد و نقل‌ روایات گوناگون از آن، باور به وجود چنین کتابی را محکم سازد تا خواننده روایات دیگری را که درباره‌ی حلّاج، ابوهاشم، تصوّف، جنون، نماز جمعه و... به این کتاب نسبت داده، بهتر بپذیرد.

گزارش چهارم

«از آن جمله، یکى توقیعى است که به لعن حسین بن منصور حلاج بیرون آمده‏ و نسخه‌ی آن در کتاب قرب‏ الاسناد على بن الحسین بن موسى بن بابویه مسطور است‏.» (حدیقة الشیعة، ص972)

پسر میرلوحی نیز چنان که گذشت در کتاب اصول العقائد و جامع الفوائد این روایت را مبسوط‌تر آورده است:

«توقیع آخر: در کتاب قرب الاسناد مذکور است که وقتی حسین بن منصور حلاج دعوی وکالت آن حضرت نمود جمعی به خدمت حضرت صاحب الامر نوشتند که حسین بن منصور حلاج دعوی می نماید که وکیل شما است. توقیع از آن حضرت رسید که دروغ می گوید که خدا لعنت کند بر او.»

نتیجه و چکیده

اگر چه علی بن بابویه  کتابی به نام قرب الاسناد داشته؛ امّا اثری از آن باقی نمانده است. گزارش‌های متأخّری که درباره وجود این کتاب وجود دارد، یا جعلی است و یا از خلط و وهم نشئت گرفته است. روایاتی که در حدیقة الشیعة از این کتاب نقل شده، ساخته و پرداخته‌ی میرلوحی است. جعلیات مشابهی نیز در کتاب پسر میرلوحی با عنوان اصول العقائد و جامع الفوائد دیده می‌شود. هم‌چنین ذکر قرب الاسنادِ ابن بابویه به عنوان یکی از مصادر کتابِ فضائل السادات اثر میر محمد اشرف بن عبدالحسین بن زین العابدین العاملی، ناشی از اشتباه و شناسایی نادرست کتابِ جامع الاحادیثِ جعفر بن احمد بن علی الفقیه القمّی است.

نظرات  (۴)

سلام و خسته نباشید .وبلاگ زیبا و خوبی دارید.اگر مایل به تبادل لینک هستید خوشحال میشم با سایت روبکا تبادل لینک داشته باشید با این کار به مدت کمی بازدید شما افزایش پیدا میکنه.منتظرتونم حتما بهم سر بزنید

پاسخ:
وعلیکم السلام
متشکرم

سلام

من چند وقته درباره صوفیان و عرفا و کتاب حدیقه الشیعه تحقیق میکنم، چندتا سوال برام پیش آمد، اگر زحمتی نیست جواب بدید. در ضمن من طلبه نیستم لطفا در سطح علمی جواب بدهید. با تشکر.

 

سوال اول: شیخ حر عاملی می‌فرماید، کتاب حدیقه را صوفیه تحریف کردند ولی نسخه اصلی اشکالی نداره. از کجا مشخص کتب فعلی از کدام نسخه.حتی در بعضی نسخ نام شاگرد علامه مجلسی هست.

 

 همین الان شما با یک صوفی مثل وکیلی درگیر سرقت علمی هستید.به نظر صوفیه سابقه طولانی در این موضوع دارند.

 

سوال دوم: شیخ حر در امل المال ج 2 ص 23 می فرماید. 

 

 

أحمد بن محمد الاردبیلی. کان عالما فاضلا مدققا عابدا ثقة ورعا عظیم الشأن جلیل القدر معاصرا لشیخنا البهائی، له کتب منها: شرح الارشاد کبیر لم یتم، وتفسیر آیات الاحکام، وحدیقة الشیعة، وغیر ذلک. وذکره السید مصطفى بن الحسین التفرشی فی کتاب الرجال فقال: أمره فی الجلالة والثقة والامانة أشهر من أن یذکر [ وفوق ما یحوم حوله عبارة ]، کان متکلما فقیها عظیم الشأن جلیل القدر رفیع المنزلة، أورع أهل زمانه وأعبدهم وأتقاهم، له مصنفات منها کتاب آیات الاحکام [ جید حسن ]، توفی [ فی شهر صفر ] سنة 993 انتهى.

نروی بأسانیدنا السابقة عن الشیخ حسن والسید محمد عنه.

 

معنی جمله نروی برسانید السابق ... یعنی چی: میشه ترجمه کنید. من عربی بلد نیستم.

 

برداشت من اینکه طریق شیخ حر به کتب مقدس اردبیلی. آیا برداشت من درست؟

 

 

سوال سوم: فرمودید شیخ طوسی فرموده محمد بن عبد الجبار از ائمه نقل حدیث نکرده، شیخ طوسی این جمله را درباره چندین نفر آورده که حدیث از ائمه دارند مثل بکر بن محمد و فضاله بن ایوب و بعضی این را اشتباه شیخ و بعضی توجیه کردند.

 

خود محمد بن عبد الجبار هم از امام حسن عسکری علیه السلام روایت دارد.

 

احمد بن ادریس عن محمد بن عبد الجبار قال: کتبت الى ابی محمد علیه السلام اساله هل یصلى فی قلنسوة حریر محض او قلنسوة دیباج فکتب علیه السلام لا تحل الصلاة فی حریر محض

 

کافی ج3 ص 339

 

سوال چهارم: کسانی مثل شیخ حر یا ملا طاهر قمی چطور نفهمیدن نسخه حدیقه جعلی و مربوط به 16 یا 18 سال پیش نه 85 سال پیش. من جایی خواندم حتی اگر کاغذ را قدیمی جلوه می دانند، نسخه شناسان و کتاب شناسان می فهمیدند.

 

با تشکر

 

 

پاسخ:
وعلیکم السلام

1. اختصاص به صوفیه ندارد و جریان های دیگر هم سابقه طولانی در جعل و تحریف دارند. البته ممکن است در صوفیه به نسبت بیشتر باشد. شیخ حر مقصودش را درست تبیین نکرده و مواضع اختلاف را نگفته تا بررسی سخنش ممکن باشد.

2. سند اجازه شیخ حر تا مقدس اردبیلی برای احادیث و کتب است. البته این اسناد اجازات ارزش چندانی ندارند. مثلا خود شیخ حر در اجازاتش، اجازه نقل کتبی را داده که از قرنها پیش مفقود بوده و نه در دسترس شیخ بوده و نه در دسترس هیچ کس دیگر (مثلا کتاب الرد علی القرامطة شیخ کلینی یا...). این اجازات تا حد زیادی تشریفاتی و در واقع کم خاصیت یا بی خاصیت است.
در هر حال در خصوص حدیقة الشیعة قرینه روشنی وجود دارد که شیخ حر سندی تا کتاب نداشته چون اگر سند داشت میگفت من این کتاب را به این طریق مشخص از مقدس گرفته ام و شبهات دیگران به همین سادگی رد میشد! نیاز به ذکر اختلافات نسخ و ... نبود. بلکه میگفت در نسخه اصیل من که با سند مشخصی از مقدس گرفته ام این موارد به این صورت است و در نسخ دیگر تحریف شده است.

خلاصه اگر با فضای اجازات و نقل کتب و نیز توضیحات شیخ حر درباره حدیقه آشنا باشیم کمترین تردیدی نداریم که شیخ حر سندی تا حدیقه نداشته است. (البته اگر هم داشت ارزش چندانی نداشت چون چنان که گفتم خود شیخ حر کتابهایی که وجود خارجی ندارند را اجازه نقل میدهد و این یعنی تشریفاتی و اسمی بودن اجازات).

3. درباره روایتی از محمد بن عبد الجبار که آوردید اشکال وارد است و می پذیرم و تشکر میکنم. اگر چه ممکن است این روایت هم در واقع مانند همان روایت مکاتبه او با امام هادی باشد که در متن توضیح داده شد (نیازمند بررسی است).

4. ملا محمد طاهر قمی کجا درباره حدیقة الشیعة سخن گفته است؟ (چون تحقیق مربوط به چند سال پیش است، الان مباحثش را به خاطر ندارم ولی اخیرا با واسطه از یکی از محققان شنیدم در نسخ اصلی ملا محمد طاهر اسمی از حدیقه نیست و بعدا افزوده شده است). 

فاصله زمانی تالیف امل الآمل با جعل حدیقه که بیشتر از 16-18 است. اساساً شیخ حر در زمان اوج این کشمکش ها هنوز به ایران نیامده بوده است و احتمالاً چندان با فضای موجود در ایران و طرفهای درگیر آشنا نبوده است. 


تشکر از پاسخ ها

 

در پناه خدا

پاسخ:
خواهش میکنم
وفقکم الله

سلام

 

 

ببخشید دوباره مزاحم شدم

 

 

در وبلاگ گشتم مطلبی درباره معزالدین اردستانی و سخنان محمد دارابی پیدا نکردم.

 

آیا ادعا دارابی در اینکه حدیقه الشیعه توسط اردستانی نوشته شده صحیح؟

 

اگر نیست دلایلش را لطفا ذکر کنید

 

با تشکر 

 

یا علی

پاسخ:
وعلیکم السلام
خواهش میکنم
بله اصل حدیقة الشیعة را معز الدین اردستانی نوشته است ولی میرلوحی آن را تحریف کرده است و مطالب صوفیانه اردستانی را حذف کرده و مطالب ضدصوفیانه در آن گنجانده است.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی