تفاوت طبقات اسناد ابو المفضل شیبانی و برخی از محدثان معاصر او
تفاوت طبقات اسناد ابو المفضل شیبانی و برخی از محدثان معاصر او
عمیدرضا اکبری[1]
- روابط شیبانی و برخی از مشایخ پر کار هم عصرش
ابوالمفضل محمد بن عبد الله شیبانی (۲۹۷ـ۳۸۷ق) محدث پرکار امامی مذهب ساکن بغداد است که روایات پرشماری از او در منابع روایی امامیه، زیدیه و اهل سنت باقی مانده است. در میان امامیه شیبانی از جهت کثرت مشایخ، استفاده گسترده از مشایخ فرق مختلف، استفاده از روشهای تحدیثی عامه، علو اسناد و... شخصیت نادری است. و شاید شبیهترین شخصیت امامی از برخی از این جهات و نیز طبقه به او هارون بن موسی تلعکبری (م385ق) باشد. مقایسه مشایخ دو شخصیت نشان میدهد که هر دو در نوجوانی از رجال به نام عامه مانند طبری (م310ق)، باغندی (م312ق)، خثعمی (م315ق)، بغوی (م317ق)، ابن مجاهد (م324ق) و... حدیث گرفته، و در طبقه بعد نیز، کلینی، ابن همام و ابن عقده از مشایخ مهم شیعی ایشان شمرده شدهاند. (قس: ذاکری، 1398ش، رساله شیبانی، ص30-32؛ با شبیری، ص11-18)
نکته جالب دیگر اشتراکات گسترده شاگردان و روایات این دو نفر است. که نمونه آن را در هم نشینی اخبار آن دو در آثاری چون کفایة الأثر، دلائل الإمامة، مائة منقبه ابن شاذان و... می توان دید. در این میان البته تفاوت های مهمی هم دارند. مثلاً در روایات هر دو شیخ موارد زیادی از روایات شیخ صدوق، ابن اخی طاهر و شیخ کلینی نیز دیده میشود؛ با این تفاوت که تلعکبری این اخبار را از خود این مشایخ نقل میکند، ولی شیبانی آن را از مشایخ این مشایخ میگیرد. و نام این مشایخ در موارد بسیاری از اسناد شیبانی افتاده است. در حالی که قرائنی مؤید روایت شیبانی از آثار این مشایخ است. شیبانی در موارد بسیاری از مشایخ اختصاصی خصیبی (م348) مستقیماً نقل میکند، در حالی که حتی دیگر نصیریان نیز هرگز ادعای دسترسی مستقیم به این مشایخ را نداشتند (اکبری و ذاکری، 1399، بخش4). و گمان بر این است که خود خصیبی این نامها را ساخته باشد (اکبری، 1400ش، نصیریه، فصل اعتبار سنجی آثار محمد بن نصیر و خصیبی).
این نکته مهم در کنار اتهام شیبانی به سند سازی و تدلیس (نک: اکبری و ذاکری، 1399، سرتاسر) این ابهام جدی را ایجاد میکند که آیا به راستی شیبانی این مشایخ را دیده است؟
- تأملی در نسبت طبقه شیبانی با برخی از مشایخش
قاضی علی بن محسن تنوخی (م447ق) میگوید سال میلاد ابو المفضل را از او پرسیدم و او سال 297 را مطرح کرد و گفت اولین سماع صحیحش در سال 306 بوده است. (بغدادی، 1417، ج3، ص87؛ ابن عساکر، 54، ص17) هم چنین دو شیخ از معاصرانش مرگ او را در (29 ربیع) سال 387 در بغداد شمرده شدهاند. (بغدادی، همان، 87-88) روات همه این اخبار ثقات سرشناس سنی یا معتزلی هستند. به نظر میآید متهم کردن تعدادی از معاصران شیبانی در مورد سال مرگ این شخصیت مشهور چندان وجهی ندارد. قابل توجه که شیبانی خود حتی از راویان در گذشته در سال 405 نیز روایت دارد. (سلفی، 95) برای مشایخ عامی آن حلقه، روایت از دوران کودکی برای علو اسناد امری غریبی نبوده، (نمونه: ابن عساکر، 1416، ج54، ص15) و لذا صرف آن را به عنوان طعنی بر شیبانی مطرح نکردهاند.
حتی اگر بدبینانه در گزارش تنوخی در مورد سال میلاد شیبانی تردید کنیم، باز سهو در این گزارش مرجوح است؛ زیرا این دست از تراجم نگاران عموماً در نقل سالها دقت بالایی دارند. تنوخی به تشیع و وثاقت توصیف شده است (جابر، 1430ق، 333-335). و از طرفی تنوخی در کنار احمد بن ابی جعفر قطیعی عتیقی (م441) از مهمترین روات غیر امامی شیبانی هستند. و از تنوخی تنها مدحی نسبت به شیبانی برجامانده. (شجری جرجانی، 1422ق، 1، ص15) خود خطیب نیز در آثار گوناگونش از شیبانی با یک واسطه فراوان روایت کرده؛ او به علو اسناد رغبت داشته (نک: بغدادی، 1423، ج1، ص199-202)، و کمجلوه دادن سن شیبانی توسط او وجه روشنی ندارد. و البته نود سال به طور معمول عمر کمی نیست و تنها با افزودن 10 سال لازم میآمد شیبانی از معمران شمرده شود. در مجموع تکلفات بیقرینه مرجوح؛ و پذیرش گزارش سال میلاد شیبانی سزاوارتر است.
بعد از این توضیح میگوییم، گرچه نفس روایت و سماع از مشایخ سالخورده در سنین پایین ممکن است و شواهدی از برخی از محدثان عامه آن طبقات دارد؛ اما اینکه کسی چون شیبانی ادعا کند از دوران کودکی از حدود ۵ سالگی با جمع زیادی از مشایخ سرشناس فرق مختلف از مذاهب عامه تا فرق شیعی و حتی متهمان به غلو مرتبط بوده، و آخرین سالهای عمرشان، ایشان را درک کرده و به طور خاص در این زمانها از ایشان روایت کرده است، جداً تردید برانگیز است. با وجود شواهد قطعی که او در برخی از این ادعاها صداقت نداشته، میتوان گفت اسناد مشکوکی که خواهد آمد، حتی اگر قرینه قطعی بر جعل آن نیز به دست نباشد، اما باز مجموع آن قابل تصدیق نیست.
«تنها در سند روایات منقول در امالی طوسی نام نزدیک به 130 تن از مشایخ شیبانی ضبط شده است. و همین فزونی شمار مشایخ شیبانی، شاگردش ابو الفرج قنائی را بر آن داشت که به تالیف کتاب معجم رجال ابی المفضل دست یازد. (نجاشی، 398)» (پاکتچی، 1373ش، 278) تعابیر شیبانی به ویژه در موارد بسیاری که مکان و سال اخذ را نیز تعیین کرده، مشعر به سماع یا دست کم ملاقات است. هر چند گاه ممکن است در عرف برخی از محدثان تعبیر «اخبرنا» و «حدثنا» با صرف اجازه عام آثار توسط شیخ به کار رود (نمونه نک: کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص543؛ الکفایة، 2، ص304)؛ و یا برخی اجازه خاص، یا مناوله و یا عرضه بر استاد را برای این تعابیر کافی بدانند. (همان، 310-317) هر چند برخی بر آن اشکال کردهاند (همان، 302، 305-309).
در اسناد آتی معمولاً مولفان سرشناس و توثیق شده عامه بی واسطه یا با یک واسطه خبر شیبانی را گزارش دادهاند، و در موارد زیادی اسناد شیبانی را چه بسا بدون انتباه به آسیب آن و به عنوان خبری قابل توجه در کتاب خود گنجاندهاند. روشن است که محدثان عامه برای شیبانی سند معیوب نساختهاند. چه اگر صرفاً قصد تضعیف او را داشتند، به راحتی شیبانی را مانند صدها راوی مشهور دیگر تضعیف میکردند. و کار را به عیب مخفی سند وا نمینهادند. بله البته به طور خاص در آثار تراجمی جرح و تعدیلی مانند تاریخ بغداد به گزینش اسناد معیوب شیبانی بیشتر توجه شده است.
از ویژگیهای مشترک میان شیبانی و مشایخ اهل حدیث عامی وی علاوه بر اصرار بر زیاد کردن تعداد مشایخ، روایت از مشایخی است که در اوایل کودکی او از دنیا رفتهاند. روایت شیبانی از معمرانی چون عبد الله بن سابور، ابن بنت منیع بغوی (214-۳۱۷ق) صاحب کتاب «السنن»، گاه مشترک با برخی از اقران شیبانی است. (ابن عساکر، 1416، ج54، ص15 و نیز قس: 1، ص239؛ 7، ص344؛ 24، ص211) که شاید مؤیدی بر سماع او از این شیخ است (نیز نک: طوسی، 1414ق، 634). ممکن است ادعای سماع او از مشایخ بهنام این دهه مانند محمد بن الحسین الخثعمی الأشنانی (221-315) (طوسی، 1414ق، 447، 451 و...؛ ابن عساکر، 43، ص11؛ بغدادی، الفقیه و المتفقه، 1، ص44؛ سلفی، 97) پایهای داشته باشد. چنانکه طبقه ابوبکر بن ابی داود سجستانی (م۳۱۶ق) صاحب کتابهای «السنن»، «الناسخ و المنسوخ» و کتابهای دیگر نیز وضع مشابهی دارد. (طوسی، 1414ق، 493؛ طیوری، 2، ص555؛ 3، ص872؛ بغدادی، 1417، ج12، ص209؛ شرف الأصحاب، 1، ص106؛ سلفی، 576)
شیبانی مدعی است روایات متعددی از مورخ و مفسر شهیر، محمد بن جریر طبری (م310) را با قرائت (طوسی، 1414ق، 502، 503، 506) و املا (صوری، ص19) و از آن جمله در سال 308ق (ابن طاووس، 1413-الف، ص۵۷۸) دریافته است؛ و از محمد بن محمد بن سلیمان باغندی (م۳۱۲یا۳۱۳ق) محدث معروف ساکن بغداد و صاحب آثاری چون «مسند عمر بن عبدالعزیز»، نیز شنیده است (بغدادی، ۱۴۱۷ق، ۳، ص۸۶، 428؛ 14، ص243؛ همو، 1407ق، 1، ص311؛ همو، تلخیص، 1، ص351؛ ابن عساکر، ۱۴۱۵ق، ۵۵، ص۱۶۸؛ صوری، 13، 19؛ طیوری، 2، ص474). محمد بن عباس یزیدی (م310) نحوی و نسابه نیز از مشایخ شیبانی شمرده شده است (بغدادی، 1417، ج3، ص86؛ مظفر بن جعفر، ۱۴۳۲ق، 47).
غالب این روایات شیبانی با تعبیر حدثنا، و گاه با تعبیر اخبرنا است. البته در موارد متعددی نیز با تعبیر حدثنی روایت دارد؛ مثلاً از محمد بن أحمد بن محمد بن هلال الشطوی در بغداد در دار المثنى، در سال 308 (طوسی، 1414ق، 590)؛ و از محمد بن هارون بن حمید بن مجدر (طوسی، 1414ق، 598، 634). اگر در این تعابیر تسامح نشده باشد، میتواند مشعر به آن باشد که او علاوه بر حضور در مجالس حدیث از خردسالی، مدعی اخذ خصوصی از مشایخ نیز در همین اوان بوده است (نیز نک: همان، 453-458، 477، 497 و...). هم چنین او گاه از نامهایی با وصف «حافظ» همچون «محمّد بن عبد الحیّ بن سوید» (ابن عساکر، ۱۴۱۵ق، ۵۴، ص16) و «احمد بن عثمان بن نصر نریزی» (ابن ماکولا، ج۱، ص۳۳۹؛ سمعانی، 1382ق، 13، ص79؛ سهمی، 1407ق، 370) نقل میکند. در حالی که نام چنین حافظانی را در غیر اسناد شیبانی نمییابیم. چه خطیب بغدادی با وجود نزدیکیش با طبقه شیبانی و محافل مرتبط با او نیز میگوید جمع زیادی از مشایخ او شناخته شده نبودند (بغدادی، ۱۴۱۷ق، ۳، ص۸۶).
او از احمد بن سهل اشنانی (م307ق)، در سال 306 (طوسی، 1414ق، 511) و در بین السورین (صوری، 27) روایت کرده، و از تحدیث علی بن اسماعیل صفار (م307ق)، (بغدادی، 1417، ج6، ص50) و عبید الله بن جعفر بن اعین بغدادی (م309ق)، (بغدادی، تلخیص المتشابه، 1، ص16) بر خود سخن گفته است. و البته قرائنی روایت این اخبار توسط مشایخ فوق را تأیید میکند (نمونه قس: طبرانی، 1404ق، 2828).
عبدالله بن اسحاق مدائنی (م311)، احمد بن محمد بن نصر ضبعی (م311)، محمد بن اسماعیل بصلانی (م311)، الحسن بن محمد بن شعبه انصاری (م313)، حافظ احمد بن الحسن بن هارون صباحی (م313) از دیگر مشایخ او در اسنادش هستند. (نک: جوامع الکلم، در مورد سال مرگ این مشایخ به نرم افزار جوامع الکلم اعتماد شده است.)
محمد بن القاسم بن زکریا المحاربی امامی (م326ق) (طوسی، 1414ق، 317، 452، 498، 502 و...؛ بغدادی، 1417، ج3، ص86)
ابو بکر احمد بن مجاهد (م324ق) شیخ قاریان زمان خود و صاحب کتاب «السبعه» نیز از مشایخ شیبانی است (بغدادی، 1417، ج5، ص353؛ طیوری، 2/ 762).
شیبانی گاه در نقل یک روایت چندین طریق خود به آن روایت را ذکر میکند. به عنوان مثال در روایتی طریق خود را اینگونه بیان میکند: حدثنی حسن بن محمد بن شعبه الانصاری و محمد بن جعفر بن رمیس الهبیری بالقصر و علی بن الحسین بن کأس النخعی بالرملة و احمد بن محمد بن سعید الهمدانی قالوا... (طوسی، امالی، ص۵۵۴) همچنان که روایتی را از جعفر بن محمد بن جعفر علوی و محمد بن احمد بن مؤمل صیرفی (همان، ص554) و روایت دیگری را از محمد بن جریر طبری و هارون بن عیسی بن مسکین بلدی (ابن طاووس، علی بن موسی، التحصین، ص۵۷۸) نقل کرده است.
هم چنین شیبانی گفته حمید بن زیاد واقفی (م310) در سال 310ق کتبش را به ما اجازه داد (نجاشی، 1365ش، 132؛ نیز نک: طوسی، 1420ق، 155)، و نیز ابوشبه (م310) را در سال مرگش درک کرده (طوسی، 1414ق، 501) چنانکه گفته تنها روایت برجامانده شیبانی از پدرش (م316) نیز در سال مرگش دریافته است (همان، 587) و از محمد بن دلیل بن بشر (م310) نیز حدیث شنیده است (همان، 459). اینها تنها برخی از مواردی است که شیبانی میگوید مشایخ را در آخرین سال عمرشان درک کرده. و البته روایت حجم عظیم کتب شیعه از حمید بن زیاد (طوسی، 1420ق، ۱۵۵، ۱۶۰، ۱۶۵-۱۶۸ و...) در دورهای از خردسالی که مدعی ارتباط گسترده با عامه را داشته عجیب مینماید.
گرچه شاید این حجم روایت از مشایخ چند طبقه متقدمتر نمونههایی نزد اهل حدیث عامه در آن دوران داشته باشد، اما چند نکته بیشتر شیبانی را متمایز میکند. یکی اینکه چنانکه در پژوهشی دیگر نشان داده ایم، روایات او از برخی از مشایخ عامیش، به خاطر فاصله طبقاتی بسیار، و مرگ ایشان قبل از تولد شیبانی از اساس غیر ممکن است (اکبری و ذاکری، 1399). دوم اسناد بسیار کوتاه او از امامیه است، که چنین چیزی در میان امامیه غریب است. مثلاً در نسخههایی از صحیفه سجادیه، املای آن توسط شیبانی در سال ۳۰۵ق مطرح شده (انصاری، 1394ق، 1، ص۱۹ با تعبیر کذا). اما شاید این سال در اصل به عنوان سال سماع و اخذ صحیفه توسط شیبانی و یا همراه با افتادگی بوده؛ چه او آن را از ابو عبد الله حسنی (م308) روایت میکند؛ چنان که روایات متعدد دیگری نیز از او با تعبیر حدثنا (صوری، 16، 18؛ شجری، 1422ق، 2، ص174، 223؛ طبری [منسوب]، ۱۴۱۳ق، 72) و حتی حدثنی (نمونه: کراجکی، 1410ق، 1، 88؛ طوسی، 1414ق، 477) دارد، و خود به روایتش از او در رجب سال 307ق نیز تصریح کرده است (طوسی، 1414ق، 462، 487، 569).
در میان مشایخ شیعی او محدثان معروفی مانند ابن عقده کوفی جارودی مذهب (م۳۳۳ق)، محمد بن یعقوب کلینی (م۳۲۹ق) و محمد بن همام اسکافی (م۳۳۲یا۳۳۶ق) قرار دارند (طبری [منسوب]، ۱۴۱۳ق، 109، ۵۲۴، 525، 464، 469؛ طوسی، ۱۴۱۴ق، ۴۴۹؛ 1420ق، 395؛ خزاز، 1401ق، 266، 53؛ نیز نک: اکبری، 1398ش، 128) جالب آن که نجاشی در بحث از علی بن حسین مسعودی (م۳۴۵ یا ۳۴۶ق) صاحب کتاب مروج الذهب و در عبارتی کنایه آمیز میگوید: «ابو المفضل شیبانی ادعا میکرد مسعودی را دیده و از او اجازه روایت دریافت داشته است. او میگفت: مسعودی را ملاقات کردم.» (نجاشی، 1365ش، 254) ظاهرا نجاشی وقوع این ملاقات را نمیپذیرد. با وجود تردید در روایت مستقیم شیبانی از این بزرگان، او فراتر میرود و گاه از مشایخ و مشایخ مشایخ این رجال نیز روایت میکند. به عنوان نمونه:
ـ علی بن محمد بن ابراهیم معروف به علان کلینی، شیخ و دایی محمد بن یعقوب کلینی است (نک: نرم افزار «درایة الحدیث»، بخش اسناد با 500 روایت). محتوای روایات شیبانی از او با تعبیر «حدثنی» که در کتاب دلایل الامامه به ثبت رسیده (طبری [منسوب]، ۱۴۱۳ق، ۵۲۵، ۵۲۶، ۵۲۷). این گمانه را به وجود میآورد که این روایات برگرفته از کتاب اخبار القائم علان (نجاشی، 1365ش، 261) و چه بسا در واقع بدون سماع از او بوده باشد.
ـ ابوالعباس محمد بن جعفر رزاز قرشی، دایی ابوغالب زراری و واسطه روایت کتب دستکم 18 تن از مشایخ در فهارس (رک: نجاشی، 1365ش، ۱۱۲، ۱۵۱، ۱۵۹؛ طوسی، 1420ق، ۱۱۶ و...) و از مشایخ کلینی (کلینی، 1407ق، ۴، ص۵۷۸؛ ۵، ص۲۳۶، ۲۷۰ و...). شیبانی از او نیز مکرراً با تعبیر حدثنا و از آن جمله در سال 313ق روایت کرده است (طوسی، 1411ق، 482؛ نیز نک: ۴۵۴، ۴۷۸، 484، و...). وی از جمله رجال شیعی است که با وقوع غیبت در سال ۲۶۰ق به مدینه رفته و یک سال در آن جا اقامت گزید. و در برگشت حوائجش مرتفع شده بود (زراری، 1369ش، 141).
ـ حمید بن زیاد، محمد بن عبد الله حمیری، محمد بن علی بن معمر (از همنشینان ابو جعفر صبیحی، م265ق) و... از دیگر مشایخ کلینیند که شیبانی میگوید از آنها حدیث شنیده است.
دقیقاً روشن نیست، که شیبانی در ادعای سماع از این مشایخ، تا چه حد به سال مرگ آنان عنایت داشته، اما با عنایت به گزارشهای آتی چنین بر میآید که او در موارد متعددی بیشتر قدمت مشایخ را مدنظر داشته، و نه سال مرگ ایشان را. گرچه او به ویژه به گزارش شاگردان شیعیش در مواردی سالهای سماعش را گزارش داده؛ که خود میتواند مؤیدی بر صحت نسبت گزارش سال میلاد شیبانی به او باشد؛ زیرا در ذکر سالها، سالی پیش از دوران خردسالی خود ذکر نمیکند.
- تطور گرایش شیبانی در ارتباط با محدثان
طبعاً تعیین گرایش های مذهبی راویان در شناخت نوع ارتباطات ایشان با مشایخ رواییشان موثر است. در مورد ابوالمفضل شیبانی نیز -گرچه او یک راوی میانفرقهای است- اما باز این بررسی می تواند جنبههایی از روش او را تبیین کند. گرچه گرایش شیبانی به مذهب امامیه امری مسلم است (ذاکری، 1398ش، 162-172). اما این بدان معنا نیست که گرایشهای مذهبی او در طول عمرش تطوری نداشته است.
شاهد مطلب آنکه شیبانی برخلاف عموم محدثان امامی همدورهاش از اوایل زندگی خود روابط بسیار گستردهای با مشایخ عامه داشته، و در منابع عامه نیز غالباً در آن دوره به تشیع معرفی نشده است. و حتی گاه روایتی در فضائل خلفا نیز از او نقل کرده اند (بغدادی، ۱۴۱۷ق، ج4، ص284). بنابر گزارش ابوذر عبد بن احمد هروی، شیبانی زمانی به گونهای بود که دارقطنی (م۳۸۵ق) از او درخواست دعا میکرد. هروی سپس به منظور بیان سوء عاقبت شیبانی میگوید: «اعوذ بالله من الحَوَر بعد الکَوَر» (ابن عساکر، 1415ق، ج54، ص18). عامه در دورهای اخبار شیبانی را با گزینش دارقطنی نوشتند و به حضور دارقطنی در مجلس شیبانی تکیه میکردند (بغدادی، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص87، ۴۲۸؛ شجری جرجانی، 1422ق، ج1، ص183). اما بعد او را اهل کذب دانسته و حدیثش را نابود کردند.
بنا بر گزارش خطیب بعد از آن بود که او برای رافضه حدیث جعل و در مسجد باب شرقی املا میکرد (بغدادی، 1417ق، ج3، ص86). جمع قابل توجهی از محدثان عامه که پیشتر در مجلس شیبانی مینشتند، بعدها او را تضعیف کردند، و برخی دیگر نیز در روایت از شیبانی با تدلیس نام او را پنهان میکردند. با این حال مدح شیبانی به کثرت حفظ در کلمات جمعی از عامه بر جا مانده است (اکبری و ذاکری، 1399، بخش2). هم چنین بررسی طبقه شاگردان شیبانی مشعر به آن است که همه عامه به زودی گرفتن حدیث از او را ترک کنند. قاضی تنوخی (447ق)، احمد بن ابی جعفر قطیعی عتیقی (م441)، ابو محمد خلال (م439)، ابوالعلاء واسطی (م431)، ابو طاهر علوی ابیووردی (م446)، ابن السودای ازهری (م435)، ابوعبد الرحمن سلمی صوفی (م412) از جمله شاگردان روایی مهم شیبانی در مصادر عامه هستند.
همچنین نجاشی در ترجمه شیبانی اشارهای به تغییرات او از نظر ضعف و وثاقت دارد؛ که گرچه مستقیماً تغییر گرایشهای مذهبی شیبانی را نشان نمیدهد، اما میتواند مؤید تغییرات کلی در زندگی او باشد. چه جمعی از محدثان ابتلا به ضعف روایی و کذب، همراه با تطور مذهبی گزارش شده است (مانند ابو الخطاب و شلمغانی. نک: ذاکری، 1398). نجاشی می گوید شیبانی ابتدا ضابط بود و سپس به تخلیط گرفتار شد (نجاشی، ۱۳۶۵ش، ۳۹۶). منظور نجاشی از بدو امر شیبانی دورانی است که او ارتباط بیشتری با محدثان بهنام داشته و بر جمعی از مشایخ امامی داشته املا میکرده است. بعضی از عامه نیز تذکر دادهاند، که بعد از آنکه وی نزد محدثان عامه مطرود و متهم شد برای رافضه ابلاغ می کرد (ابن عساکر، 1415ق، ج54، ص18). در همین مقطع است که بزرگانی مانند غضائری، ابن عبدون و خود نجاشی از شیبانی حدیث شنیدهاند (نمونه: طوسی، 1405ق، 445-643). اینکه ابن عبدون تنها پس از 13 سال بعد از مرگ شیبانی اخبار او را املا کرده (طبری، عماد الدین، 1383ق، 86؛ شعیری، 53)، نیز مؤید آن باشد که این اخبار را پیش از کهنسالی شیبانی شنیده باشد. اما نجاشی تذکر می دهد که در پی طعن اصحاب امامیه بر شیبانی، دیگر حدیث او را نشنید (نجاشی، ۱۳۶۵ش، 396). در کنار این اشاره شیخ طوسی به تضعیف شیبانی توسط جمعی از اصحاب (طوسی، 1420ق، 401؛ 1415ق، 447) نیز مشعر به آن است، که کمکم جایگاه شیبانی نزد جمعی از نقادان امامیه نیز از دست رفت. احتمالاً پس از این شیبانی به جمعی از محدثان متسامحتر امامی املا کرده است، و چه بسا به طیف نزدیکتر به غالیان نیز نزدیک شده است. شاهد مطلب آنکه گزارشهایی که از اواخر عمر شیبانی بر جا مانده، یا توسط مؤلفان آثاری پر آسیب مانند کفایه الاثر (نک: اکبری، 1399، بخش6) و دلائل امامة (نک: سلطانیفر، سرتاسر) است. صاحب دلائل الإمامة میگوید در سال 385 شیبانی بر او تحدیث کرده است (طبری [منسوب]، ۱۴۱۳ق، 489). ابن مخلد مداری نیز می گوید در سال 386 از او شنیده است (طبری، عماد الدین، 1383ق، 141). و یا مضمون روایتی را نقل می کند به نحوی دل نگرانی های او نسبت به اتهامش در آن نمود یافته است (کشمرد). در قبس المصباح صهرشتی از شیبانی (مجلسی دوم، 1403، ج91، ص23)
البته برخی از روایات شیبانی مانند صحیفه سجادیه تا آخر عمرش برای بسیاری از محدثان بهنام جذاب بوده است. در برخی نسخ، ابوعلی طوسی از شیخ طوسی از غضائری از شیبانی در سال 385ق روایت کرده است (). در نسخه صحیفه سجادیه به روایت ابومنصور عکبری، تحمل حدیث او از شیبانی در سال 387ق است (). شاهد مطلب آنکه عکبری، در سال 367، یعنی 80 سال پس از مرگ شیبانی از تحدیث شیبانی بر خود سخن میگفته است (ابن مشهدی، 1419ق، 136).
روایات مشکوک در کفایه، ص آسیب های دلائل و الغیبه
برخلاف روش برخی از محدثان عامه مرتبط با شیبانی، روایت زیاد از مشایخ چند طبقه متقدمتر در میان محدثان امامی غریب یا کمرنگ بوده (نیز نک: نجاشی، 1365ش، 74؛ کشی، 1409ق، 585)، لذا میتوان پرسید آیا این روش شیبانی در تضعیف او توسط امامیه مؤثر بوده است؟ و نیز آیا شیبانی تنها در ادعای سماع از این مشایخ روشی ناروا گزیده، یا ادامه اسناد او نیز مجعول است؟
ان شاء الله تفصیل اطلاعات منابع و پاسخ به این پرسشها در مقاله مفصلتری خواهد آمد.
[1]. دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث دانشگاه قم: ar.akbari913@gmail.com
- ۹۹/۰۹/۱۶