آثار

موضوعات مختلف دینی به ویژه اعتبارسنجی احادیث و گزارش‌های تاریخی

آثار

موضوعات مختلف دینی به ویژه اعتبارسنجی احادیث و گزارش‌های تاریخی

آثار


بایگانی
آخرین نظرات

نمونه‌ای از تأویلات واقفه در تفاسیر روایی امامیه

سه شنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۱۰:۵۵ ب.ظ

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

نمونه‌ای از تأویلات واقفه در تفاسیر روایی امامیه

علی عادل زاده

 

در کتب امامیه دو دسته روایت در تأویل «سبعاً من المثانی» دیده می‌شود:

دسته اول: روایاتی که آن را به معنای بخشی از قرآن تفسیر کرده‌اند

الف) غالباً این روایات «سبعاً من المثانی» را به معنای سوره فاتحة دانسته‌اند (تهذیب الأحکام، ج‏2، ص289، ح1157؛ تفسیر العیاشی، ج‏1، ص19، ح3؛ ص22، ح17؛ ج2، ص249، ح34، 35؛ ج‏2، ص251، ح40؛ قرائات السیاری، ص10، ح20؛ ص13، ح30؛ ص14، ح32، 33).

ب) در روایت نادری به معنای آیة الکرسی دانسته شده است (الأصول الستة عشر مختصر اصل علاء بن رزین، ط - دار الشبستری، ص150).

ج) در روایتی نیز به عنوان مجموعه‌ای از سوره‌ها بعد از طوال و مئین معرفی شده است (تفسیر العیاشی، ج‏1، ص25، ح1).

دسته دوم: روایاتی است که آن را بر ائمه علیهم السلام تطبیق داده‌اند.

این روایات مجموعاً 8 تا هستند که بعد از مقایسه و بررسی، یکی بودن برخی از آن‌ها روشن شده و تعدادشان کاهش می‌یابد.

 

الف) روایت سماعة بن مهران در تفسیر فرات

فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِی جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ مُعَنْعَناً عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى‏ وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی‏ وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ‏ قَالَ فَقَالَ لِی نَحْنُ وَ اللَّهِ السَّبْعُ‏ الْمَثَانِی وَ نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ نُزُولٌ بَیْنَ أَظْهُرِکُمْ مَنْ عَرَفَنَا [فَقَدْ عَرَفَنَا] وَ مَنْ جَهِلَنَا فَأَمَامَهُ الْیَقِینُ یَعْنِی الْمَوْت‏ (تفسیر فرات الکوفی، ص231).

سماعة بن مهران را واقفی خوانده‌اند (رجال الطوسی، ص337). هر چند طبق برخی نقل‌ها زمان وقف را درک نکرده است (رجال النجاشی، ص193). به هر حال واقفی خواندن او نشانه آن است که واقفه روایاتی به او نسبت می‌داده‌اند. شاهدش این که جانشین او در مسجدش زرعة بن محمد بود (رجال النجاشی، ص193). زرعة بن محمد واقفی بود و احادیث زیادی از سماعة نقل می‌کرد (رجال النجاشی، ص176). در یک روایت منسوب به امام رضا ع ادعا شده که زرعة حدیثی از سماعة را به نفع واقفه تحریف کرده است (رجال الکشی، ص477). بنابراین اجمالاً معلوم است که در روایات منسوب به سماعة، انگاره وقف فراوان بوده است. این از آن رو اهمیت دارد که در حدیث مورد بحث عدد 7 در آیه بر ائمه منطبق شده است و با توجه به حذف سند و ناشناس بودن راویان سماعة احتمال این که حدیثی واقفی باشد بسیار است. در روایت بعدی این احتمال تقویت می‌شود.

 

ب) روایت سماعة بن مهران در تفسیر عیاشی

عن سماعة قال: قال أبو الحسن ع‏ «وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ‏» قال: لم یعط الأنبیاء إلا محمدا ص و هم السبعة الأئمة الذین یدور علیهم الفلک، و القرآن العظیم محمد علیه و آله السلام‏ (تفسیر العیاشی، ج‏2، ص251، ح41).

این تحریر دیگری از روایت سماعه است که در آن اندیشه وقف آشکارتر است: «هم السبعة الأئمة الذین یدور علیهم الفلک». به روشنی تعداد ائمه 7 دانسته شده است. معنای تأویلی ارائه‌شده هم انسجام و مطابقت ندارد. زیرا آیه خطاب به رسول الله (ص) می‌گوید: قرآن عظیم را به تو عطا کردیم، و در روایت قرآن عظیم به محمد (ص) تطبیق شده که حاصل روایت می‌شود: ای محمد ص، محمد ص را به تو عطا کردیم!

 

ج) روایت یونس

عن یونس بن عبد الرحمن عمن ذکره رفعه قال‏ سألت أبا عبد الله ع عن قول الله: «وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ‏» قال: إن ظاهرها الحمد و باطنها ولد الولد، و السابع منها القائم ع‏ (تفسیر العیاشی، ج‏2، ص250، ح37).

در این جا نیز تعبیر «السابع منها القائم» آشکارا واقفی است. البته سعی شده بین تأویل واقفی و تطبیق ظاهری بر سوره حمد جمع شود. واسطه‌ها معلوم نیستند. یونس بن عبد الرحمن خود از ارکان مبارزه با وقف بوده است و از او روایت دیگری در تطبیق «سبعاً من المثانی» بر سوره حمد نقل شده است (تفسیر العیاشی، ج‏1، ص19، ح3).

 

د) روایت قاسم بن عروة

عن القاسم بن عروة عن أبی جعفر ع‏ فی قول الله: «وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ‏» قال: سبعة أئمة و القائم ع‏ (تفسیر العیاشی، ج‏2، ص250، ح39).

در این جا هم متن روایت آشکارا مرتبط با واقفه است.

 

ه) روایت حسان عامری

قال حسان العامری‏ سألت أبا جعفر ع عن قول الله: «وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ‏» قال: لیس هکذا تنزیلها، إنما هی «وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی‏» نحن هم «وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ‏» ولد الولد (تفسیر العیاشی، ج‏2، ص250، ح38).

در بحار الأنوار متن روایت به نقل از تفسیر عیاشی چنین است: «إِنَّمَا هِیَ وَ لَقَدْ آتَیْنَاکَ سَبْعَ مَثَانِیَ» (بحار الأنوار، ج‏24، ص117).

همین حدیث در تفسیر فرات با تفاوت نقل شده است:

فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ یَزْدَادَ الْقُمِّیُّ مُعَنْعَناً عَنْ حَسَّانَ الْعَامِرِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ‏ وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ‏ قَالَ لَیْسَ هَکَذَا تَنْزِیلُهَا إِنَّمَا هِیَ‏ وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی‏ نَحْنُ هُمْ وُلْدُ الْوَلَدِ وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ‏ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع (تفسیر فرات الکوفی، ص231).

در این جا نیز متن بحاربه نقل از تفسیر فرات چنین است: «إِنَّمَا هِیَ وَ لَقَدْ آتَیْنَاکَ سَبْعَ مَثَانِیَ» (بحار الأنوار، ج‏24، ص118).

سند چون محذوف است اطلاع چندانی درباره‌اش نداریم ولی تعبیر «نحن هم ولد الولد» در این حدیث با حدیث واقفی منسوب به یونس که در آن آمده بود: «باطنها ولد الولد» ارتباط معنایی می‌یابد.

 

و) روایت هارون بن خارجة

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ عَنْ مُوسَى بْنِ سَعْدَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَةَ قَالَ قَالَ لِی أَبُو الْحَسَنِ ع‏ نَحْنُ الْمَثَانِی الَّتِی أُوتِیَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص وَ نَحْنُ وَجْهُ‏ اللَّهِ‏ نَتَقَلَّبُ بَیْنَ‏ أَظْهُرِکُمْ‏ فَمَنْ عَرَفَنَا عَرَفَنَا وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْنَا فَأَمَامَهُ الْیَقِینُ (بصائر الدرجات، ج‏1، ص66).

در این جا نیز عبد الله بن القاسم متهم به وقف است (رجال الطوسی، ص341). از سوی دیگر متن این حدیث مرتبط با حدیث نخست از سماعة بن مهران است که واقفی بودن آن توضیح داده شد. عبد الله بن القاسم راوی سماعة بن مهران نیز بوده است.

 

ز) روایت سورة بن کلیب

حسین بن سعید و محمد بن سنان روایتی را از ابو سلام النخاس از «بعض اصحابه / بعض اصحابنا» روایت کرده‌اند:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ أَبِی سَلَّامٍ‏ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: نَحْنُ الْمَثَانِی الَّتِی أَعْطَى اللَّهُ نَبِیَّنَا ص وَ نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ نَتَقَلَّبُ فِی الْأَرْضِ بَیْنَ أَظْهُرِکُمْ (بصائر الدرجات، ج‏1، ص66، ح2).

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی سَلَّامٍ النَّخَّاسِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: نَحْنُ الْمَثَانِی‏ الَّذِی أَعْطَاهُ اللَّهُ نَبِیَّنَا مُحَمَّداً ص وَ نَحْنُ وَجْهُ‏ اللَّهِ‏ نَتَقَلَّبُ فِی الْأَرْضِ بَیْنَ‏ أَظْهُرِکُمْ‏ وَ نَحْنُ عَیْنُ اللَّهِ فِی خَلْقِهِ وَ یَدُهُ الْمَبْسُوطَةُ بِالرَّحْمَةِ عَلَى عِبَادِهِ عَرَفَنَا مَنْ عَرَفَنَا وَ جَهِلَنَا مَنْ جَهِلَنَا وَ إِمَامَةَ الْمُتَّقِینَ‏ (الکافی، ج‏1، ص143، ح3).

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى الْعَطَّارُ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی سَلَّامٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: نَحْنُ الْمَثَانِی الَّتِی أَعْطَاهَا اللَّهُ نَبِیَّنَا ص وَ نَحْنُ وَجْهُ‏ اللَّهِ‏ نَتَقَلَّبُ فِی الْأَرْضِ بَیْنَ‏ أَظْهُرِکُمْ‏ عَرَفَنَا مَنْ عَرَفَنَا وَ مَنْ جَهِلَنَا فَأَمَامَهُ الْیَقِینُ‏ (التوحید، ص150، ح6).

با مقایسه با روایت زیر ظاهراً مقصود از «بعض اصحاب»، سورة بن کلیب است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَدِیدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی الْمُغِیرَةِ عَنْ أَبِی سَلَّامٍ‏ النَّحَّاسِ‏ عَنْ سَوْرَةَ بْنِ کُلَیْبٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع یَقُولُ‏ نَحْنُ الْمَثَانِی الَّذِی أَعْطَاهُ اللَّهُ‏ نَبِیَّنَا ص وَ نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ فِی الْأَرْضِ نَتَقَلَّبُ بَیْنَ‏ أَظْهُرِکُمْ عَرَفَنَا مَنْ عَرَفَنَا وَ جَهِلَنَا مَنْ جَهِلَنَا فَمَنْ جَهِلَنَا فَأَمَامَهُ الْیَقِینُ (بصائر الدرجات، ج‏1، ص65).

 

چنان که در حدیث زیر نیز نام ابو سلام به عنوان واسطه محمد بن سنان و سورة بن کلیب افتاده است:

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ قَالَ حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مَحْبُوبٍ بْنِ سَیَّارٍ [عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ‏] عَنْ سَوْرَةَ بْنِ کُلَیْبٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ‏ نَحْنُ الْمَثَانِی الَّتِی أَعْطَاهَا اللَّهُ تَعَالَى نَبِیَّنَا وَ نَحْنُ وَجْهُ‏ اللَّهِ‏ الَّذِی نَتَقَلَّبُ فِی الْأَرْضِ بَیْنَ‏ أَظْهُرِکُمْ‏- مَنْ عَرَفَنَا فَإِمَامُهُ الْیَقِینُ وَ مَنْ جَهِلَنَا فَإِمَامُهُ السَّعِیر (تفسیر القمی، ج‏1، ص377).

دو روایت محذوف الإسناد تفسیر عیاشی نیز مؤید است:

عن سورة بن کلیب قال: سمعت أبا جعفر ع یقول‏ نحن المثانی التی أعطی نبینا (تفسیر العیاشی، ج‏2، ص249، ح33).

عن سورة بن کلیب عن أبی جعفر ع قال: سمعته یقول‏ نحن المثانی‏ التی أعطی نبینا و نحن وجه الله فی الأرض، نتقلب بین أظهرکم عرفنا من عرفنا فأمامه الیقین و من أنکرنا فأمامه السعیر (تفسیر العیاشی، ج‏2، ص249، ح36).

روایت سورة بن کلیب نیز از نظر لفظی مرتبط با دو حدیث سماعة بن مهران و هارون بن خارجة است که ارتباط آن با واقفه توضیح داده شد.

 

با توجه به روایت سورة بن کلیب می‌توان دو احتمال داد:

یک: این تأویل اساساً از سوی واقفه و با دیدن عدد 7 در آیه ساخته شده باشد و بعدا درباره آن سندسازی شده است.

دو: این تأویل اصلی غیر واقفی داشته و واقفه از آن بهره‌برداری کرده و احادیثی تحریف‌شده بر اساس آن ساخته‌اند.

احتمال دوم هر چند ضعیف و فعلاً غیرقابل‌اثبات است، رد قطعی آن نیازمند قرائن بیشتری است.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی