نکاتی درباره داستان بهلول نباش
بسم الله الرّحمن الرّحیم
علی عادل زاده
داستان بهلول نباش را شیخ صدوق به این اسناد روایت کرده است: «حدثنا محمد بن إبراهیم بن إسحاق رحمه الله قال حدثنا أحمد بن محمد الهمدانی قال أخبرنا أحمد بن صالح بن سعد التمیمی قال حدثنا موسى بن داود قال حدثنا الولید بن هشام قال حدثنا هشام بن حسان عن الحسن بن أبی الحسن البصری عن عبد الرحمن بن غنم الدوسی قال: دخل معاذ بن جبل على رسول الله ص...» (ابن بابویه، الأمالی، ص42). صدوق چند بار از محمد بن ابراهیم بن اسحاق از احمد بن محمد الهمدانی از احمد بن صالح روایت کرده است (برای نمونه: ابن بابویه، الأمالی، ص46). مقصود از احمد بن محمد الهمدانی، ابن عقده است (ابن بابویه، الامالی، ص656، ح5). در سندی دیگر از محمد بن ابراهیم بن اسحاق، واسطه ابن عقده و احمد بن صالح، فرزند او محمد بن احمد بن صالح است (ابن بابویه، الأمالی، ص67) که احتمال دارد نامش از سند روایت بهلول نباش افتاده باشد.
سندِ روایت عامی است. این داستان را به سندِ غیر متصل از محمد بن زیاد از ابو هریرة نیز حکایت کردهاند که در آن نام پدر بهلول، «ذؤیب» ذکر شده است (ابن حجر، الإصابة،1/ 460). نام او به جای بهلول، ثعلبة یا مالک نیز روایت شده است (ابو موسی، الجامع لما فی المصنفات الجوامع من أسماء الصحابة، 1/ 365). نصر بن احمد سمرقندی به نام بهلول نباش اشاره کرده (سمرقندی، تفسیر بحر العلوم،1/ 248) ولی در جای دیگر داستان را بدون ذکر نام بهلول نباش به این سند روایت کرده است: «حَدَّثَنِی أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ تَعَالَى، حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ الْفَرَّاءُ، حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرٍ الْجُرْجَانِیُّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ , عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ مَعْمَرَ , عَنِ الزُّهْرِیِّ، قَالَ: دَخَلَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ عَلَى رسول الله ص...» (سمرقندی، تنبیه الغافلین، ص106). مشابه این متن و سند را ابو سعد نیشابوری واعظ در کتاب الاسباب الداعیة الی التوبة (ابو موسی، الجامع لما فی المصنفات الجوامع من أسماء الصحابة، 1/ 365) و ثعلبی نیشابوری در تفسیر خود آوردهاند. سند ثعلبی چنین است: «أخبرنا الحسین بن محمّد الحدیثی حدثنا محمّد بن علی بن الحسن الصوفی حدثنا علی بن محمّد بن ماهان حدثنا سلمة بن شبیب قال: قریء على عبد الرزاق وأنا أسمع عن معمر عن الزهری قال: دخل عمر بن الخطاب على النبیّ ص...» (ثعلبی، تفسیر الکشف والبیان، 8/ 244). چنان که دیده میشود صحنهگردان داستان در روایت دوم، به جای معاذ بن جبل، عمر بن الخطاب است. اختلاف اسناد در عین شباهت متون طولانی، قرینه خوبی است بر سندسازی.
سند روایت حتی با ملاکهای اعتبارسنجی عامه غیر قابل اعتماد است (ابن حجر، الإصابة،1/ 460) و لذا برخی حدیثشناسان عامه به وضع آن حکم کردهاند (ابن حجر، الإصابة،1/ 460). به لحاظ متنی نیز تعلّق آن به سنت روایی قصاصان و واعظان عامه کاملاً آشکار است. جالب آن که روایت دیگری درباره صحابی گمنام دیگری به نام عجیب «هیکل بن جابر» وجود دارد که سیاق آن شباهت قابل توجهی با روایت بهلول نباش دارد. راوی داستان هیکل بن جابر، حماد بن عمرو النصیبی است که متهم به وضع حدیث بوده (ابن حجر، الاصابة، ج6، ص443) و احمد بن صالح التمیمی راوی حدیث بهلول نباش با یک واسطه از او روایت میکرده است (ابن بابویه، من لا یحضره الفقیه، ج4، ص536). برای بهتر نشان دادن قالب داستانی روایت، در جدول زیر متن کامل روایت هیکل بن جابر آمده و با بخش مشابه از روایت بهلول نباش مقایسه شده است:
بخشی از متن روایت بهلول نباش |
متن کامل روایت هیکل بن جابر |
... قال: یا رسول الله أبکانی ذنوب کثیرة...
قال: «فإن الله یغفر لک ذنبک ولو مثل السماوات السبع والأرضین السبع والجبال الرواسی». قال: یا رسول الله ذنب من ذنوبی أعظم من السماوات السبع ومن الأرضین السبع.
قال: «ذنبک أعظم أم العرش؟» قال: ذنبی...
قال: «ذنبک أعظم أم إلهک؟». قال: بل الله أجلّ وأعظم. فقال: «إن ربّنا لعظیم ولا یغفر الذنب العظیم إلّا الإله العظیم»... (ثعلبی، التفسیر، 8/ 244)
فقال النبی ص تنح عنی یا فاسق إنی أخاف أن أحترق بنارک فما أقربک من النار (ابن بابویه، الامالی، ص44). |
حَدَّثَنَا سَعْدَانُ بْنُ نَصْرٍ قَالَ: ثنا حَمَّادُ بْنُ عَمْرٍو النَّصِیبِیُّ قَالَ: ثنا الْعَطَّافُ بْنُ الْحَسَنِ، عَنِ الْهَیْکَلِ بْنِ جَابِرٍ قال: بَیْنَمَا رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَطُوفُ بِالْبَیْتِ إِذْ جَاءَ رَجُلٌ فَتَعَلَّقَ بِأَسْتَارِ الْکَعْبَةِ وَهُوَ یَقُولُ: بِحُرْمَةِ هَذَا الْبَیْتِ لَمَا غَفَرْتَ لِی فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: أَلَا قُلْتَ: بِحُرْمَتِی أَلَا غَفَرْتَ لِی؟ وَالَّذِی أَکْرَمَنِی بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لَحُرْمَةُ الْمُؤْمِنِ أَعْظَمُ مِنْ حُرْمَةِ هَذَا الْبَیْتِ.
قَالَ: یَا رَسُولَ اللهِ، إِنَّ ذَنْبِی عَظِیمٌ
قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: " وَیْحَکَ ذَنْبُکَ أَعْظَمُ أَمِ الْأَرْضُ؟ " قَالَ: بَلْ ذَنْبِی یَا رَسُولَ اللهِ قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: " وَیْحَکَ ذَنْبُکَ أَعْظَمُ أَمِ السَّمَاءُ؟ " فَقَالَ: بَلْ ذَنْبِی یَا رَسُولَ اللهِ قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: "
وَیْحَکَ ذَنْبُکَ أَعْظَمُ أَمِ الْعَرْشُ "؟ قَالَ: بَلْ ذَنْبِی یَا رَسُولَ اللهِ
قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: " وَیْحَکَ ذَنْبُکَ أَعْظَمُ أَمِ اللهُ؟ " قَالَ: بَلِ اللهُ یَا رَسُولَ اللهِ؛ فَإِنَّ اللهَ عَظِیمٌ یَغْفِرُ الذَّنْبَ الْعَظِیمَ
قَالَ: یَا رَسُولَ اللهِ، إِنَّ لِی مَالًا کَثِیرًا، وَإِنَّ السَّائِلَ یَأْتِینِی یَسْأَلُنِی، فَکَأَنَّمَا یُشْعِلُنِی بِشُعْلَةٍ مِنْ نَارٍ
قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: " وَیْحَکَ تَنَحَّ عَنِّی، لَا تَحْرِقْنِی بِنَارِکَ،
فَوَالَّذِی أَکْرَمَنِی بِالْحَقِّ وَدِینِ الْهُدَى لَوْ صُمْتَ وَصَلَّیْتَ بَیْنَ الرُّکْنِ وَالْمَقَامِ أَلْفًا وَأَلْفَ عَامٍ، وَبَکَیْتَ حَتَّى تَجْرِیَ مِنْ دُمُوعِکَ الْأَنْهَارُ، وَسَقَیْتَ بِهِ الْأَشْجَارَ، ثُمَّ مُتَّ وَأَنْتَ لَئِیمٌ لَأَکَبَّکَ اللهُ تَعَالَى فِی النَّارِ عَلَى وَجْهِکَ، وَیْحَکَ أَمَا عَلِمْتَ أَنَّ السَّرْوَ مِنَ الْإِیمَانِ، وَالْإِیمَانُ فِی الْجِنَانِ؟ وَیْحَکَ إِنَّ الْبُخْلَ کُفْرٌ، وَالْکُفْرُ فِی النَّارِ، وَیْحَکَ أَمَا عَلِمْتَ أَنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَتَعَالَى یَقُولُ: وَمَنْ یَبْخَلْ فَإِنَّمَا یَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ [محمد: ٣٨] ، مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُون [الحشر: ٩]. (فاکهی، أخبار مکة، 2/ 262) |
شیخ حسن میلانی در مقاله «آیا سلوک معنوی و تهذیب اخلاقی نیازمند مرشد و پیر و استاد است؟» (نشریه سمات، شماره1، بهار89) به نقد محتوای روایت بهلول نباش پرداخته است. علاوه بر اشکالاتی که در این مقاله مطرح شده است، این نکته نیز قابل تأمل است که بنا برخی روایات حکم کسی که کفن دزدی کرده و با جنازه مرده زنا کند، قطع دست به خاطر نبش و دزدی و رجم یا جلد به خاطر زنا است (کلینی، الکافی، ج7، ص228؛ الاختصاص، ص102؛ دلائل الامامة، ص390) و توجیه آن با عفو امام در داستان بهلول نباش با توجه به برخورد پیامبر ص بعید است. آری ممکن است گفته شود که داستان بهلول نباش و نزول آیه 135 آل عمران پیش از بیان حکم زانی و سارق بوده است.
همچنین شباهت داستان بهلول نباش با داستان دیگری که در شأن نزول آیه ۱۳۵ آل عمران در تفسیر کلبی و مقاتل بن سلیمان و ... نقل شده قابل توجّه است. بنابراین داستان یکی از اصحاب پیامبر ص هنگامی که برادر دینیش به جهاد رفته بود، عهدهدار خرید مایحتاجِ همسرِ او بود. یک بار او دچار وسوسه میشود و قصد تعرّض به آن زن میکند و البته متنبّه شده و بازمیگردد و فضای کلّی ادامه داستان شبیهِ داستان بهلول نباش است (نک: واحدی، أسباب النزول، ت الحمیدان، ص۱۲۳؛ ثعلبی، الکشف والبیان، ۹/۲۷۲؛ مقاتل بن سلیمان، تفسیر، ۱/۳۰۱).