نگرش ابن سینا درباره شرابنوشی
بسم الله الرّحمن الرّحیم
قال الله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون (مائدة: 90)
عمیدرضا اکبری
مسأله اصلی ما در این یادداشتها این نیست که ابن سینا شراب مینوشیده، یا نه. بلکه پرسش مهم این است که چرا نگاه قدسی به برخی از رجال تاریخی موجب میشود، برخی معاصران روایات مرتبط با آن رجال را، حتی بدون نقد علمی، دور بریزند؟
خمر در آثار ابن سینا
ابن سینا (م428ق) در کتاب القانون به طور مفصل به تعریف از شراب و نحوه خوردن آن در فصول مختلف و چگونگی استمرار مستی آن و رفع مضراتش پرداخته و آن را دوای بسیاری از دردها میشمارد. با جستوجویی ساده، نمونههای بسیار گستردهای از تجویز خمر در آثار ابن سینا به چشم میخورد. تنها در کتاب قانون حدود 80 مورد اشاره به خمر آمده که عموم آن در تجویزهای او است. (البته حدود 40 مورد دیگر نیز در تجویز خل خمر دارد که باز مؤید آسانیابی آن در میان مخاطبان اوست. در مواردی نیز با تعبیر قهو یا شراب از خمر یادکرده است.) غیر از این، در رساله دفع المضار الکلیة (مانند ص19)، امراض العین نیز نمونههایی به چشم میخورد. در رسائل منسوب به او نیز اشعاری نیز در این تجویزها وجود دارد. (نمونه: الأرجوزة الثانیة، مؤلفات، ج1، ط معهد معهد التراث العلمی، ص201: «الحلوی و شرب الخمر»؛ نیز نک: عشر قصائد و أشعار، ص16)
در برخی از اشعار منسوب به او نیز به پرهیز از زیادهروی در شرابنوشی توصیه میکند، که نمونه ابیات مثنوی نبیذ او چنین است: «إیاک أن تسکر طول الدهر/ إن لم یکن فمرة فی الشهر» و برخی از شارحان ابن سینا نیز به شرح آن پرداختهاند، و آن را بر نوشیدن یک روز در میان حمل کردهاند (شرح ابن رشد لأرجوزة ابن سینا، ص197).
در آثاری مانند الأدویة القلبیة نیز از خمر مکرراً استفاده شده است. (نمونه: ص230، 316، 231) ابن سینا مینویسد: «أن الخمر إذا شُربت باعتدال ولدت روحاً کثیرةً معتدلةً فی الرقة و الغلظ شدیدة النورانیة...» (رسالة فى الادویة القلبیة، ص230؛ الحکمة المتعالیة فى الاسفار العقلیة الاربعة، ج4، ص160)
او در القانون توصیه میکند که نوشیدن شراب باید با پیمانه های کوچک شروع شود. و کسانی که به شراب خوردن عادت ندارند بعد از عمل رگزدن مقداری از آن را بنوشند که بیفایده نخواهد بود. و نیز به کسانی که تر مزاج هستند و نیز به زیادی دچار صفرا هستند آن را تجویز میکند. (ج1، ص393) او به صفای ذهنی پس از شرب شراب اشاره میکند. و بعد به کسانی که با شراب خوردن وضعیت بدنشان بهم میخورد توصیه میکند که همراه شراب چه چیزهایی بخورند تا از لذت شراب محروم نشوند. (ص394)
او غیر از تجویزهای خاص، مقدار کمی از آن را برای همه نافع میداند و خوردن شراب با پیمانههای بزرگ را فقط برای عده خاصی که قدرت کنترل خود را دارند، تجویز میکند. (نک: القانون، انتشارات سروش؛ چاپ1385-با مقدمه علی اکبر ولایتی؛ ج1، ص393-396 به نقل از t.me/aghlsetizan/247؛ القانون، ط – بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج1، ص221؛ ج2، ص148 و...)
حتی مثالهای بوعلی از فقه عامی نیز به همین رویکرد به خمر نزدیک شده است: «کقول القائل: إن المسکر محرم و یعنى ما یسکر بالفعل، و کقول الآخر: إن المسکر لیس بمحرم و یعنى ما فى طبعه أن یسکر و لم یسکر بعد» (الشفاء-المنطق، ج1، ص43)
از ابن سینا کتابی با عنوان سیاسة البدن و فضائل الشراب و منافعه و مضاره موجود است که در آن تجویزهای مختلف شراب و منعهایی را در رابطه با طبایع و بیماریها و حالات مختلف به تفصیل آورده است (نمونه نسخه 1609 کتابخانه مجلس: IR 10-10134(
همچنین از او آثاری با عنوان وصف الشراب، خطبة الخمریة، العشق، الباه، اصناف النساء برجمانده (نک: فنخا، ج35، ص88-89) که اصالت و ارتباط هریک با موضوع بحث ما جای بررسی دارد. مناجات خطبه خمریه نیز مشعر به اتهام حلیت خمر نزد مؤلف است.
روشن است که ابداً حجم عظیم تجویز خمر در آثار ابن سینا ابداً ارتباط به ادعای بیپایه برخی مبنی بر اضطراری بودن آن ندارد. در حالی که در بسیاری از کتب طب تجویزهای غیر از خمر برای این امراض آمده، و البته ابن سینا به صرف تجویزهای خاص اکتفا نکرده، و توصیههایی عمومی نیز دارد.
منابع تراجم و ارتباط ابن سینا با شراب و لهو
ابن الفوطی (م626ق) از مجلس شراب و غنای ابن سینا در دوره بیماری شمس الدولة سخن به میان آورده است (ابن الفوطی، معجم الأدباء، ج3، ص1073). در نقل وصیت ابن سینا به ابو سعید ابو الخیر (م440) نیز آمده است:
«ینبغی ان تحتال حتى تجعل هیئة بعض اللذات لذاتها امرا طبیعیا للنفس و کذلک الامور الغلبیة و الکرامیة. اما المشروب فإنه یهجر شربه تلهیا بل تشفیا و تداویا و تقویا.» (ابن سینا، تسع رسائل فى الحکمة و الطبیعیات، ص155؛ ابن ابی صبیعة، عیون الأنباء فی طبقات الأطباء، ج3، ص92). برخی مانند غزالی (م505) عبارت اخیر را همسو با دیگر آثار ابن سینا و در تجویز شرب از روی تشفی و تداوی فهمیده، و به روش ابن سینا اعتراض کرده اند (المنقذ من الضال، ص560)؛ و برخی نیز آن را ناهمخوان با دیگر آثار و اخبار از ابن سینا شمردهاند (أعیان الشیعة، ج6، ص71)، که در این فرض باید اصالت و احتمال تقیه از منتقدان بررسی شود.
اما بعضی از اهل عرفان نیز در رویکردی غیر تاریخی خود، به کلی از آثار بوعلی چشم پوشیده، و به نادرست عبارت را به صورت «لا تلهیا و لا تشفیا و لا تقویا» خوانده و حتی مدعی شدهاند: «این جمله ناظر به آن است که لیس فی حرام شفاء» (جوادی، مبادی اخلاق در قرآن، ص276-277). در حالی که این روایت امامی خلاف سیره قطعی بوعلی است، و البته روایت در آثار بوعلی و به نحو کلی عامه نیامده است.
از جمله گزارشهای تفصیلی در مورد زندگانی ابن سینا، سیره او به روایت شاگردش جوزجانی است. فنخا 25 نسخه از «سیرة الشیخ» را از قرن 7 به بعد در دو تحریر عربی و فارسی شناسانده است (فنخا، ج18، ص596). جوزجانی روش آموزشی، آثار و بسیاری از وقایع زندگی ابن سینا را آورده، و بخشهایی از آن را نیز از زبان خود ابن سینا نقل کرده است. از آن جمله از او در سختکوشیش نقل کرده است:
«... فکل حجة انظر فیها، أثبت مقدمات قیاسیة، و رتبتها فی تلک الظهور، ثم نظرت عساها تنتج، و راعیت شروط... و کلما کنت أتحیر فی مسألة، و لم أکن أظفر بالحد الأوسط فی قیاس، ترددت إلى الجامع، و صلیت، و ابتهلت إلى مبدع الکل، حتى فتح لی المنغلق منه و تیسر المتعسر. و کنت أشتغل بالنهار و باللیل، فمهما غلبنی النوم، أو شعرت بضعف، عدلت إلى شرب قدح من الشراب، ریثما تعود إلی قوتی»
چنانکه میدانیم جمعی از دوستداران ابن سینا از معاصران ما، که فراوان به بخش نمازخواندان ابن سینا برای حل مشکلات علمیش استناد میکنند، دقت نمیکنند که بحث شرابنوشی او نیز بلافاصله در همین گزارش آمده، و از روی غفلت به اینجا که میرسند میگویند این سیرهنامه نامعتبر است. باید دقت کرد غیر از نسخ السیرة، روایت این بخشها از اثر از دیرباز در کتب تراجمنگاری رایج بوده است (نمونه: جمال الدین قفطی، إخبار العلماء بأخبار الحکماء، ص305؛ ابن ابی صبیعة، عیون الأنباء، ج3، ص73؛ ابن العبری، تاریخ مختصر الدول، 1/ 187؛ صفدی، الوافی بالوفیات، ج12، ص393).
جوزجانی خود میافزاید: «و أمرنی الشیخ بإحضار البیاض و قطع اجزاء منه فشددت خمسة اجزاء کل [اجزاء کل] جزء منها عشر أوراق بالربع الفرعونی و صلینا العشاء و قدم الشمع فأمر بإحضار الشراب و اجلسنی و أخاه و أمرنا بتناول الشراب و ابتدأ هو بجواب تلک المسائل و کان یکتب و یشرب إلى نصف اللیل حتى غلبنی و أخاه النوم» (نیز نک: جمال الدین قفطی، إخبار العلماء بأخبار الحکماء، ص311؛ ابن ابی صبیعة، عیون الأنباء فی طبقات الأطباء، ج3، ص88)
سید محسن امین نیز موارد زیادی در این زمینه در فصل تعاطیه الشراب و آلات اللهو از مصادر احوال بوعلی نقل کرده، و ملخص گزارش جوزجانی را به نقل از عیون الأنباء چنین آورده است: «کان یجتمع کل لیلة فی داره (فی همذان) طلبة العلم و کنت اقرأ من الشفا و غیری من القانون فإذا فرغنا حضر و هیئ مجلس الشراب و کنا نشتغل به و مر قوله مهما غلبنی النوم أو شعرت بضعف عدلت إلى شرب قدح من الشراب و انه امر حضار الشراب بعد صلاة العشاء و جعل یشرب إلى نصف اللیل و امر تلمیذه و أخاه بتناوله»
و خود امین گذشته از این، افراط ابن سینا در میل جنسی -تا آنجا که عمرش را کوتاه کرد- و تهافت او در خدمت شاهان و وزارتش را از عیوب او در نظر عالمان بر میشمارد. (اعیان الشیعه ج6، ص70؛ نیز نک: روضات الجنات، ج3، ص171)
به هر حال بنا بر گزارشهای مختلفی ابن سینا درباری بوده، و گذشته از بسیاری از اطبا، شرابنوشی در بسیاری از دربارها نیز رایج بوده است.
رویکردی غیر علمی در قبال گزارشهای شرابنوشی ابن سینا
میبینیم برخی از دلباختگان ابن سینا زبان طعن یا مذمت بر محققانی که این دست مستندات را ارائه میدهند میگشایند. میگوییم مگر شناخت یک شخصیت تاریخی از راهی غیر از روایات زندگی او و آثار مکتوب خود شخص ممکن است؟
مهمترین روایت زندگی ابن سینا رسالهای است که شاگردش جوزجانی نوشته است و منبع فضائلی که برای ابن سینا ذکر میکنند و داستانهای مشهورش همین رساله است. اگر این رساله را ملاک شناخت ابن سینا باشد، پر است از ذکر شرابنوشی ابن سینا از نوجوانی تا بزرگسالی. تراجمنگاران متقدمتر نیز این مجموعهها را در مقام مدح و ستایش او آوردهاند؛ و البته دشمنان او نبودهاند. بنا بر این، اگر قرار است ناگزیر نسبت یکی از نماز یا خمرنوشی را رد کنیم، چرا آن نماز نباشد؟ وانگهی مگر شراب خوار نماز خوان کم داشتهایم؟ (در حالی که از بعضی دیگر -که احیاناً ارتباطی با ابن سینا نیز داشته اند- مانند ابوسعید ابوالخیر نیز این تهافت روش نقل شده است: ابن حزم، الفصل، ج3، ص123؛ میهنی، أسرار التوحید، ص28، 34، 109، 269 (و مگر اخبار دیگری در خمرنوشی بوعلی نداریم؟ و مگر در آثار بوعلی تجویز خمر کم آمده است؟ اگر آثار خود ابن سینا را ملاک قرار دهیم باز هم پر است از تجویز شراب مسکر.
اگر با وجود این دو نتوانیم چنین چیزی را به ابن سینا نسبت دهیم، باید به طور کلی باب معرفت ابن سینا را مسدود بدانیم و بگوییم او شخصی مجهول که اخبار درباره او به کلی قابل پذیرش نیست! چون هر چه درباره او می دانیم از این دو طریق است که شرابخواری را هم از همین دو طریق دانستهایم. بله البته اگر کسی به طور خاص انتقادی نسبت به اصالت برخی از این آثار و اخبار دارد، سزاوار است مستندات تاریخی خود را دقیق ذکر کند؛ نه اینکه بگوید فلان معاصر چنین فلسفه ابن سینا را ستوده و بهمان معاصر گفته ابن سینا لم یکن له کفواً أحد. روشن است این مداحیها در بحث تاریخی ارزش علمی ندارد. در بررسی تاریخی نباید حب و بغض ها را معیار قرار داد.
بعضی مدعی شده اند، بو علی در آخر عمرش و هنگام بیماری مرگ از روشش توبه کرده است. البته این گفته وجه محکمی ندارد، چنانکه اولاً چنین توبهای در حال ناتوانی بر گناه چه معنای روشنی دارد؟ و ثانیاً مستند این ادعا نهایتاً بخشی از گزارش جوزجانی است. آقای محمدتقی دانشپژوه در مقاله نکتههایی در سرگذشت ابن سینا و داستان «سرگذشت»، (السیره جوزجانی) میگوید:
«از شعرهائی که در این دو نسخه (السیره نسخه سپهسالار و ملک مانند نسخه مجلس) آورده شده پیداست که شیخ (بو علی) در دم باز پسین بخدا بازگشت و از گناهان کرده پشیمان شد و آمرزش خواست و شعرهائی در دم مرگ خواند، چنانکه در «دعاء القدیس یا خطبة فی الخمر» هم میگوید: «خدایا من پیر و پیامبر اسلامم و میدانم که میگساری نارواست، ولی سرنوشت چنین خواسته که بدو بهانه می بنوشم: یکی اینکه در شهرهای وبا خیز و ناسازگار میزیم و ناگزیرم خود را با آن درمان کنم، دیگر اینکه دریابم که گفته تو، «و منافع للناس»، راست است و بدان گواهی دهم» (فهرست دکتر مهدوی، ص100 به نقل از فصل و وصل)
در این نقل بو علی باز عملکرد خود را توجیه میکند و مدعی است پیر و پیامبر اسلام است! این چه توبهای است؟ بلکه توجیه است، نه توبه. تو گویی کسی در جواب منتقدان متشرع بگوید ما برای ثوابش شراب میخوردیم، یا دزدی میکردیم و...
تذکر آخر اینکه برای ما فرق نمیکند که ابن سینا آثارش را در حال مستی نوشته یا در صیام و تهجد! به هر حال نگاه نقادانه به آثار عالمان ضروری است، هر چند بر مذهب درست باشند؛ چه برسد به امثال ابن سینا که در انحرافش همین بس که عُمَر را عاقل تر از امیر المؤمنین ع و ولایتش را بر امام لازم می داند (الشفاء، ص452)، و دستگاه فلسفی او ناهمخوانیهای بسیاری با ضروریات مذهب ائمه ع دارد. هرچند پذیرش فساد مذهب به معنای انکار توانمندیها و تلاشهای او در برخی از جهات نیست.
اما طبعاً اخبار بالا برای قدیستراشان و مقلدان، چالش آفرین است. ولی این واقعیت را باید پذیرفت که فضای زندگی بسیاری از حکما و شعرای قدیم، با مطلوب دوستداران ایشان در ایران امروز و البته با حال عمومی عالمان امامی تفاوت جدی دارد (برای نمونه نک: شمیسا، شاهد بازی در ادبیات فارسی؛ رضوی، کنکاشی در تبار فلسفه یونان) البته بسیاری از محققان آثار ابن سینا به ویژه در خارج از جغرافیای ایران، به سادگی مینوشی او را پذیرفتهاند (نمونه: محمد زهیر البابا، من مؤلفات ابن سینا الطبیة، المقدمة، ج1، ص21).
اما برخلاف مستندات گسترده در وصف شراب در کلام ابن سینا به اسکار و معرفی انواع آن که کاملاً بر خمر تطبیق دارد، برخی آن را بر نبیذ غیر مسکر حمل کردهاند، که البته خلاف استعمالات رایج و تصریحات بسیار خود ابن سینا است. این غفلتی آشکار از تعبیر بسیار پرتکرار خمر در آثار این سینا نیز هست (نمونه نقدی بر این نگاه (http://t.me/kalam_shia/258)).
دیگرانی نیز رساله منافع الشراب المسمی سکنجبین منسوب به ابن سینا را که در ضمن مجموعه رسائل افیونیه آمده (نسخه 352 کتابخانه مجلس (dlib.ical.ir)، ص162) دستمایه تحریف معنای خمر و شراب در دیگر آثار ابن سینا کردهاند (نمونه ابو الفضل اشکوری، mehrnews.com/news/4729369/ابن-سینا-کاملا-پایبند-شرع-مقدس-و-سیره-فیلسوفان-بوده-است( که سخن نابهحایی است و این رساله چنین دلالتی ندارد، و فراتر از آن، این نسخه بینام در مواضع دیگری منسوب به ابن زکریای رازی است (رسائل طبى رازى، منافع السکنجبین، نشر دانشگاه علوم پزشکی، ص62). خود رازی نیز فراوان از منافع شراب گفته است (نمونه: منافع الأغذیة و دفع مضارها، ص97-99، 278-279)
ابن سینا در القانون بر اتحاد شراب و خمر و قهوه تصریح کرده است: «شراب؛ الماهیة: أعنی به القهوة» (ج2، ص147). سپس به تفصیل خواصش پرداخته است. بعد در باب خ گفته: «خمر؛ الماهیة: الخمر هو القهوة، وقد ذکرناها فی فصل الشین، فهذا آخر الکلام من حرف الخاء، وجملة ما ذکرنا سبعة وثلاثون دواء.» (ج2، ص184) ارجاع او به فصل شین، بدون هیچ شک و شبههای نشان می دهد که مراد ابن سینا از شراب مطلق، طبق تعریف خودش همان خمر است. هر چند اگر این تصریح هم نبود، اندک آشنایی با استعمالات اطبا و آثار ابن سینا برای حکم به این غلبه استعمال کافی بود.
تذکر این نکته نیز لازم است که این افراد و مدافعانشان، در توجیه این رویکرد زشت به آیه شریفه «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ قُلْ فیهِما إِثْمٌ کَبیرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاس» (البقرة: 219) استناد میکنند، و میگویند قرآن هم از منافع شراب گفته است (نمونه: ابن سینا در السیرة، به نقل از فصل و وصل (http://faslovasl.kateban.com/post/2406)؛ طبرانی، الحاوی فی الفتاوی، 2016م، ص54، ش146). در حالی که اولاً همه میدانیم آیه زیر متأخرتر و حاکم است:
«إنما الخمر و المیسر و الأنصاب و الأزلام رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه لعلکم تفلحون» (المائدة: 90)
ثانیاً ظاهر عبارت «منافع للناس» با منافعی مردمی همچون کسبهای ایشان و روابط بر پایه شراب تناسب دارد؛ نه سلامت بدن شخص، به ویژه که این تعبیر ناظر به هردو قمار و خمر است. روشن است که قمار تأثیر درمانی ندارد. مانند این تعبیر در مورد آهن نیز آمده: «فیهِ بَأْسٌ شَدیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاس» (حدید: 25) که باز بحث منافع مردمی است. شیخ طوسی نیز در معنای آیه گوید:
«... فالنفع التی فی الخمر: ما کانوا یأخذونه فی أثمانها، و ربح تجارتها، و ما فیها من اللذة بتناولها: أی فلا تغترّوا بالنفع فیها، فالضرر أکثر منه.» (التبیان، ج2، ص213)
قدیمیترین تفاسیر اسلامی نیز همین معنا را برای «منافع للناس گفتهاند. (نمونه: تفسیر الأحلام، 1/ 243؛ تفسیر مقاتل بن سلیمان، 1/ 188؛ تفسیر الطبری، ط دار التربیة والتراث، 4/ 326)
نگاه نسبی مثبت به تأثیر خمر بر بدن، به اتکای آیه، دیدگاه است که بعداً در میان برخی از اطبا و غلات به وجود آمده (نیز نک: حقائق اسرار، 2006، ص137؛ الأصیفر، ص196) و برداشت اصیلی از آیه نیست. خود این فرق نیز احتمالاً متأثر از یونانیان و مسیحیان چنین نگرشهایی یافتهاند. البته در برخی از روایات عامی وجود این انگاره در دوره جاهلیت نیز ادعا شده است (الأمالی للصدوق، ص4)
همچنین از منظر احادیث امامیه نیز در حرام شفا نیست: «لَیْسَ فِی حَرَامٍ شِفَاء» (الکافی، ط الإسلامیة، ج8، ص193؛ تهذیب الأحکام تحقیق خرسان، ج9، ص114)
ذکر منافع و ویژگیهای شراب، یا تجویز و مدح و توصیه؟
بعد از اشاره به وجود صدها شاهد از تجویز خمر و شراب در آثار ابن سینا، باز علاقه زیاد، بعضی را بر آن داشته که بیهیچ پشتوانهای مدعی بیاعتباری فرازهای وصیت و سیرهنامه ابن سینا در شرابنوشی شوند! کاش به گفتار خود ملتزم میشدند و از مدح و منقبتهای همین سیرهنامهها برای ابن سینا -که البته به روایت دوستداران ابن سینا بوده- چشم میپوشیدند.
افزون بر این، مدعیاند در آثار ابن سینا «ذکر منافع شراب در کتاب طبی و از جهت تأثیر طبی» است؛ و هیچ توصیه به شرابنوشی نیست!
این حجم از انکار واضحات عجیب مینماید. در اینجا باز تنها نمونه عبارات یکی از آثار این سینا یعنی القانون را در مورد شراب میآوریم:
- سزاوار است شراب متوسط در هر دو حالت سلامتی و بیماری نوشیده شود:
«و أما الشراب الحدیث فإنه نافع لعسر الانهضام، و یدرّ البول، و یری أحلاماً ردیئة.
و أما الشراب المتوسط بین الحدیث و العتیق فهو ما بین ذلک،و لذلک ینبغی أن یختار شربه فی الصحة و المرض.
و أما الشراب الأبیض الرقیق فسَهْل الانهضام،سریع النفوذ فی الجسم نافع للمعدة (القانون فی الطب، طبع بیروت، ج4، ص506).
- شراب کهنه برای پیران:
«خیر شرابهم العتیق الأحمر لیدر و یسخن معاً، و لیجتنبوا الحدیث و الأبیض، إلا أن یکونوا استحموا بعد التناول من الغذاء و عطشوا، فیسقون حینئذ شراباً رقیقاً قلیل الغذاء، على أنه لهم بدل الماء، و لیجتنبوا الحلو المسدد من الأشربة» (ج2، ص232).
- لزوم اعتدال در شرابنوشی و مدح آن:
«شراب، أعنی به القهوة... الاختیار: أجوده العتیق الرقیق الصافی العنبی، و یختلف تناوله بحسب الأمزجة، أما للشباب فالقدر القلیل منه مع الرمان، و أما للشیوخ کما هو من غیر مزج. و الأفضل أن یأخذ الإنسان من الشراب بقدر معتدل، إذ فی إکثاره مضرة عظیمة، و الأولى للشباب عند شرب الشراب العتیق شرب الماء، لتکسر سورة الشراب و عادیته.
الزینة: یحسن البشرة، و یسمن بعض الأشخاص، و یزیل البهق و البرص مع الأدویة المذکورة، و یجلو البشرة.» (ج2، ص148)
«و من أجود الأشیاء أن یأخذ الإنسان من الشراب بقدر معتدل، و ینبغی أن یشرب بعد الشراب ماءً بارداً أو ماء الزمان،هذا إذا کان الشارب شاباً لأنه یسکن صولة الشراب،و یکسر من غائلته سیما فی زمان الصیف.
و أما للشیوخ فلا فإنها تضرّ بالأعصاب و الحواس اللهم إلا أن تکون لذیذة الطعم» (ج4، ص506)
- احوال بهترین شراب
و اعلم أن الشراب العتیق فی حکم الدواء لیس فی حکم الغذاء و إن الشراب الحدیث ضار بالکبد و مؤد إلى القیام الکبدی لنفخه و إسهاله.
و اعلم أن خیر الشراب هو المعتدل بین العتیق و الحدیث الصافی الأبیض إلى الحمرة الطیب الرائحة المعتدل الطعم لا حامض و لا حلو (ج1، ص221)
- بعد از علاج با عسل... همراه با فلافلی:
فصل فی اللبن الفاسد
العلاج القیء بماء العسل،ثم شرب الشراب الصرف مع الفلافلی،و یکمد معدته بدهن الناردین. (ج4، ص317)
- کسانی که فقط با شراب سنگین مست می شوند، اگر شراب سبک بخورند ذهنشان صفایی فراتر از دیگران پیدا میکند:
«و الشراب ینفع الممرورین بإدرار المرة و المرطوبین بإنضاج الرطویة و کلما زادت عطریته و زاد طیبه و طاب طعمه فهو أوفق،و الشراب نعم المنفذ للغذاء قی جمیع البدن و هو یقطع البلغم و یحلله و یخرج الصفراء... سنذکر أصنافه قی موضعه،و من کان قوی الدماغ لم یسکر بسرعة و لم یقبل دماغه الأبخرة المتراقیة الردیئة و لم یصل إلیه من الشراب إلا حرارته الملائْمة فیصفو ذهنه ما لا یصفو بمثله أذهان آخرى و من کان بالخلاف کان بالخلاف،و من کان فی صدره وهن یضیق فی الشتاء نفسه،فلا یقدر أن یستکثر من الشراب شیئاً،و من أراد أن یسکتثر من الشراب...» (ج1، ص221)
- در بهاران درجه مستی را پایین بیاورید:
ولا یُخَلص من أمراض الربیع شیء، کالفصد والإستفراغ والتقلیل من الطعام والتکثیر من الشراب والکسر من قوة الشراب المسکر بمزجه. (ج1، ص 119)
- باید خدا را به خاطر نعمت شراب که انسان بر قوای غریزی یاری میکند شکر کنیم:
«السموم: الشراب العتیق نافع للسع جمیع الهوام شرباً و غسلاً، و المعمول بماء البحر نافع لمن شرب السموم المخدّرة،و من شرب المرتک، و أکل الفطر، و لسع الهوام الباردة.
لنحمد اللّه الذی جعل الشراب دواء معیناً للقوى الغریزیة.» (ج2، ص148)
- عادت ما این است که سکنجبین را کمتر از خمر بنوشیم!
«السکنجببن... فإن أردت أن تستعمله فامزجه بماء مثل الشراب... وأرى أن هذا شبیه بما یفعله الإنسان إذا أمر جمیع من یشرب الخمر أن یدرجوه بالماء من غیر أن یعلم أن فیهم من قد اعتاد أن یشربها کثیرة المزاج تفهة الطعم، فإذا شربها صرفة آلمت رأسه من ساعته، وفیهم من قد اعتاد شربها قویة، فإذا شربها کثیرة المزاج غثت نفسه، فإذا کان مثل هذا یعرض من شرب الخمر، ومن عادة الناس أن یشربوها کثیراً فکیف لا یعرض فی شرب السکنجبین أکثر، وعادتنا أن نشربه أقل من شرب الخمر جداً وهو منها أقوى، فینبغی إذاً أن نحکم اعتداله بحسب من یشربه لا بحسبنا، وواجب أن تعلم أن الأوفق لمن یتناوله هو الألذ عنده، ومن أجل ذلک یکون نفعه لهَ أکثر.» (القانون، ج4، ص493)
- مستی بیضرر
«ومن أراد أن یسکر بسرعة من غیر مضرّة: نَقَعَ فی الشراب الأشنة أو العود الهندی ومن احتاج إلى سکر شدید لعلاج عضو علاجاً مؤلماً جعل فی شرابه ماء الشیلم، أو...» (ج1، ص223)
بر این اساس سخن از شرابخواری برای ابن سینا مطلب کمی است، فراتر از این او خودش مروج شراب و عقاید فاسد بسیار هم هست، که این بسی بدتر است. البته روشن است که مؤمنین نباید این دست مطالب غیر علمی این شخص را جدی بگیرند. او با روشهایی که دارد، بسیار از خرافات و استفاده از انواع قاذورات را در طبش پذیرفته است. و در امور طبیعی ادعاهایی کرده است، که در عصر امروز تردیدی در خرافی بودن آن نیست.
سلام شما موسسه و انجمنی دارید؟