موقعیّت تاریخیِ تألیف حدیقة الشیعة
بسم الله الرّحمن الرّحیم
نویسنده: علی عادل زاده
(بخشی از پیش نویسِ کتاب در دستِ تألیف درباره میرلوحی)
پیش از تحلیلِ متن حدیقة الشیعة، لازم است شناخت صحیحی از موقعیّت تاریخی یعنی زمان، مکان و شرایط تألیف آن به دست آورد. از آن جا که درباره نویسنده این کتاب دیدگاههای متنوعی ارائه شده، در این بخش با استفاده از تحقیقات پیشین، و ارائه یافتههای جدیدتر، زمان و مکان تألیف حدیقة الشیعة تعیین میشود.
- زمان تألیف حدیقة الشیعة
درباره حدیقة الشیعة و درستی یا نادرستی انتساب آن به مقدّس اردبیلی، دیدگاههای مختلفی ارائه شده است (نک: دوستی، کشف الحقیقة، 1396ش، ص23-25). بیشتر این دیدگاهها، مستندی نداشته و بدون پشتوانه تاریخی و صرفاً بر پایه حدس بیان شده است (نک: همان، ص26-29). از آن میان تنها دو دیدگاه قابل توجّه وجود دارد: 1- نظریه مشهور که حدیقة الشیعة را تألیف مقدّس اردبیلی میداند. 2- دیدگاه دیگری که حدیقة الشیعة را تحریفشده کاشف الحقّ، نوشته ملا معزّ اردستانی میداند (همان، ص29). بنا بر دیدگاه نخست باید زمان تألیف حدیقة الشیعة را پیش از وفات مقدّس اردبیلی در سال 993ق (حرّ عاملی، أمل الآمل، 1362ش، ج2، ص23) دانست. اما بنا بر دیدگاه دوم، زمانِ تألیف حدیقة الشیعة پس از تألیف کاشف الحق در سال 1058ق (تهرانی، الذریعة، ج17، ص236) میباشد. از آن جا که کاشف الحق و حدیقة الشیعة در واقع دو تحریر از یک کتاب هستند، باید یکی را تحریفشده دیگری دانست (نک: تدین، حدیقه الشیعه یا کاشف الحق، 1364ش، سرتاسر). بنابراین برای تاریخگذاری تألیف حدیقة الشیعة ابتدا باید به این پرسش پاسخ داد که کاشف الحق از تحریف حدیقة الشیعة پدید آمده یا برعکس؟
تا کنون چندین مقاله در نقدِ انتسابِ حدیقة الشیعة به مقدّس اردبیلی نوشته شده است که از آن جمله میتوان به مقالاتِ مهدی تدیّن (1364ش)، علی اکبر ذاکری (1375ش)، محمد عیسی جعفری (1387ش)، و علی عادل زاده (1396ش) اشاره کرد. ناسازگاری تاریخیِ متنِ حدیقة الشیعة با دورانِ حیاتِ مقدّس اردبیلی از جمله مهمترین دلائل نادرستی انتسابِ این کتاب به او است.
مقدّس اردبیلی در سالِ 993ق از دنیا رفته است (حرّ عاملی، أمل الآمل، 1362ش، ج2، ص23؛ افندی، ریاض العلماء، 1431ق، ج1، ص56؛ امین، أعیان الشیعة، ج3، ص80). این تاریخ را پیشتر، سید مصطفی تفرشی آورده است (تفرشی، نقد الرجال، ج۱، ص۱۵۱). از آن جا که تفرشی معاصر اردبیلی بوده و تألیف کتاب خود را در سال 1015ق به پایان برده (همان، ج۵، ص۴۲۹؛ تهرانی، الذریعة، ج24، ص275)، گزارش او به زمان واقعه نزدیک و قابل اعتماد است. علاوه بر آن میرزا ابوطالب پسر آمیرزا شرف الدین حسینی طباطبایی کاشانی (م1010ق)، تاریخ وفاتِ مقدّس را در همان زمان، به صورت مادّه تاریخ به نظم آورده است: «شیعهاى گفت از پى تاریخ او/ «حشر وى با چارده معصوم باد»[1] (میرتذکره، خلاصة الأشعار-بخش کاشان، 1384ش، ص201). از سوی دیگر، قاضی احمد قمی فرزند میر منشی، در ذکر حوادث سالِ 993ق مینویسد: «و هم در این سال پرملال، دو مجتهد نامدار از دنیاى بى مدار به دار القرار رحلت فرمودند: اول رضوان دستگاهى مولانا احمد اردبیلى، روز جمعه بیست و یکم شهر صفر سنه مذکوره، در نجف اشرف...» (قاضی احمد، خلاصة التواریخ، 1383ش، ج2، ص773). قاضی احمد، نوشتن این جلد را در سال 999ق یعنی پنج سال پس از وفاتِ مقدّس اردبیلی به پایان برده (همان، ج2، ص923) و بنابراین منبعی بسیار متقدّم و معتبر به شمار میرود. با وجود این اسنادِ تاریخی، علیرضا دوستی با ایرادِ اشکالاتی، در سالِ وفاتِ مقدّس تردید کرده است (دوستی، کشف الحقیقة، 1396ش، ص133-135). نگارنده در نوشته دیگری به این اشکالات پاسخ گفته است (عادلزاده، 2/3/1397؛ 7/3/1397؛ 12/3/1397).
در حدیقة الشیعة داستانِ مرگِ میرزا مخدوم شریفی آمده است (حدیقة الشیعة، ج2، ص1027). با توجّه به این که میرزا مخدوم حدود 2 سال پس از مقدّس اردبیلی و در سال 995ق از دنیا رفته است، نمیتوان تألیفِ حدیقة الشیعة را به مقدّس اردبیلی نسبت داد (نک: ذاکری، نادرستی انتساب حدیقة الشیعة به مقدّس اردبیلی، 1375ش، ص188). البته برخی در این سالِ مرگ، تشکیک کردهاند (دوستی، کشف الحقیقة، 1396ش، ص131-133) و با استناد به موضعی از کشف الظنونِ حاجی خلیفه، احتمال دادهاند که میرزا مخدوم، در سال 988ق از دنیا رفته باشد (نک: حسن زاده، بررسی حدیقة الشیعة، 1375ش، ص65). این در حالی است که خود حاجی خلیفه در جای دیگری از کشف الظنون، تاریخِ وفاتِ میرزا مخدوم را در حدود 995ق دانسته است (کشف الظنون چاپ لندن، ج2، ص390)[2]. علاوه بر این حاجی خلیفه در کتابِ دیگر خود، با نام تقویم التواریخ، وفات میرزا مخدوم را در سالِ 995ق دانسته است (حاجی خلیفه، ترجمه تقویم التواریخ، ص175).
علاوه بر این، دستخطی از میرزا مخدوم به سال 989ق در دست است که مرگ او در سال 988ق را نفی میکند (قزوینی، 1332ش، ص57-69). همچنین مورّخان، سفرها و اقامتِ چند سالهی میرزا مخدوم پس از مرگ شاه اسماعیل دوم (م985ق) در بلادِ عثمانی را به تفصیل شرح دادهاند که به وضوح مرگِ او در سال 988ق را ردّ میکند (نک: تدین، حدیقة الشیعة یا کاشف الحق، 1364ق، ص113-117؛ ذاکری، نادرستی انتساب حدیقة الشیعة به مقدّس اردبیلی، 1375ش، ص211-214؛ عادلزاده، 23/12/1396). امّا همچنان که محمد عیسی جعفری نیز دریافته (جعفری، بررسی انتساب حدیقة الشیعة به مقدس اردبیلی، 1387ق، ص24-26) مهمترین دلیلی که نشان میدهد، میرزا مخدوم تا سال 995ق زنده بوده است، آن است که قاضی نور الله شوشتری، کتاب مصائب النواصب را در سال 995ق در ردّ میرزا مخدوم نوشته است (شوشتری، مصائب النواصب، 1426ق، ج2، ص275) امّا هنگام شرح حالِ او (همان، ج1، ص62-74)، نه تنها به مرگ او اشاره نکرده، بلکه بارها به زنده بودن او تصریح یا اشاره کرده است (همان، ج1، صص59-61، 90، 234، 404؛ ج2، ص108، 117-119، 150، 185-186). بنا برآن چه گذشت، راهی برای تشکیک در سالِ وفات مقدّس اردبیلی و میرزا مخدوم وجود ندارد و سازگاری میانِ ذکر داستانِ مرگ میرزا مخدوم در حدیقة الشیعة و انتساب آن به مقدّس اردبیلی ممکن نیست.
نکته بسیار مهمّ دیگر آن که بخشهای زیادی از حدیقة الشیعة در واقعِ ترجمه کتابِ احقاق الحقّ است. علی اکبری ذاکری به این نکته اشاره کرده است (ذاکری، نادرستی انتساب حدیقه الشیعه به مقدس اردبیلی، 1375ش، ص184). نگارنده نیز در یادداشتی دیگر، به مقایسه 46 بخش از دو کتاب حدیقة الشیعة و احقاق الحق پرداخته و توضیح داده است که متنِ حدیقة الشیعة، برگرفته از احقاق الحق است و نه برعکس (عادلزاده، 22/3/1397). با توجه به این که قاضی نور الله شوشتری، احقاق الحق را در سالهای 1013-1014ق یعنی 20 سال پس از وفات مقدس اردبیلی تألیف کرده (تهرانی، الذریعه، ج۱، ص۲۹۰)، بنابراین مقدّس اردبیلی امکان ترجمه و اقتباس از آن را نداشته و بنابراین انتساب حدیقة الشیعة به او پذیرفتنی نیست.
بدین ترتیب ثابت میشود که دیدگاه نخست نادرست بوده و دیدگاه صحیح همان است که حدیقة الشیعة از تحریف کاشف الحق پدید آمده است. گزارشهای تاریخی و شواهد درون متنی دیگر نیز همین دیدگاه را تأیید میکند (نک: تدین، حدیقه الشیعه یا کاشف الحق، 1364ش، سرتاسر). مقایسه متنِ حدیقة الشیعة با کاشف الحق و منابع آن نیز نشاندهنده اصالتِ کاشف الحق است (برای نمونه نک: عادل زاده، 13/1/1397)
پس تا این جا معلوم شد، که حدیقة الشیعة تحریفشده کاشف الحقّ است و با توجه به آن که کاشف الحقّ در سال 1058ق تألیف شده است، نگارش حدیقة الشیعة پس از این تاریخ خواهد بود. یکی از قدیمیترین منابعی که در آن از حدیقة الشیعة یاد شده، کتابِ سلوة الشیعة اثر میرلوحی است که در سال 1060ق تألیف شده است (دوستی، کشف الحقیقة، 1396ش، ص43-44). بر این اساس، تاریخِ پیدایشِ حدیقة الشیعة باید در حدود سالهای 1058 تا 1060ق باشد.
- مکان تألیف حدیقة الشیعة
با توجّه به زبانِ فارسی روانِ حدیقة الشیعة، پیدایش و گسترش آن در سرزمینِ فارسیزبانان صورت گرفته است. برای تعیینِ مبدأ دقیق کتاب، باید به شواهد متنی و بیرونی توجّه داشت. بیشترِ متنِ حدیقة الشیعة برگرفته از کاشف الحق است که در هند تألیف شده، پس برای تعیینِ مکان پیدایش حدیقة الشیعة، باید به سراغِ بخشِ الحاقی کتاب رفت که عمده آن در باب مربوط به امام صادق (ع) قرار دارد (حدیقة الشیعة، ج2، ص735-804). با جستجو در این بخش روشن میشود که تنها شهری که نویسنده بر آن، تأکید داشته و جزئیّاتی درباره آن آورده، شهر اصفهان است.
نویسنده ابتدا به ابن حمزه نسبت میدهد که هنگام وفات شیخ ابو الفتوح رازی و دفن او در جوار مرقد حضرت عبد العظیم، در شهر ری حاضر بوده و سپس به حج رفته است. سپس از قول ابن حمزه مینویسد:
«در وقت برگشتن گذارم به اصفهان و محلت چنبلان و بعضى دیگر از محلات آن شهر افتاد دیدم که آن قدر از مردم آن شهر به زیارت شیخ ابو الفتوح عجلى شافعى اصفهانى و حافظ ابو نعیم که پدر استاد اوست و شیخ یوسف بنا که جدّ شیخ ابو نعیم است و شیخ على ابن سهل و امثال ایشان که سنى و از مشایخ صوفیه بودهاند، میرفتند که شیعه شهر رى و نواحیش هزار یک از آنها زیارت امام زاده عبد العظیم نمىرفتند.» (حدیقة الشیعة، ج2، ص802).
نگارنده این مقاله، در جای دیگر نشان داده این سفرِ ادّعا شده با تاریخِ زندگانی ابن حمزة سازگار نیست و تمامِ این داستان به منظورِ اثباتِ آن که ابو الفتوح مدفون در اصفهان، ابو الفتوح عجلی است و نه ابو الفتوح رازی شیعی جعل شده است (نک: عادلزاده، حدیقة الشیعة و نزاع بر سر قبر ابوالفتوح، 4/1/1397).
نویسنده حدیقة الشیعة در ادامه مینویسد: «و مؤلف این کتاب محتاج به رحمت و مغفرت حضرت رب الارباب احمد اردبیلى گوید: مرا گذار به اصفهان افتاد دیدم که مردم آن بلده شیخ ابو الفتوح عجلى شافعى اصفهانى را شیخ ابو الفتوح رازى نام کرده بودند و به این بهانه به عادت پدران خویش قبر آن سنى صوفى را زیارت مىکردند و اگر چه از مردم آن دیار امثال این کردار دور نیست؛ زیرا که ایشان پنجاه ماه زیاده از دیگران نسبت به حضرت شاه ولایت ناشایست و ناسزا گفتهاند و درین زمان که مذهب شیعه قدرى قوت گرفته ایشان همچنان مانند پدران چندان محبتى به شاه مردان ندارند و باید دانست که چون سالهاى بسیار ظلمه و اشرار در بلاد اسلام استیلاى تمام داشتند مقابر اکثر اولاد و احفاد ائمه معصومین علیهم السّلام و اکابر اصحاب و احباب ایشان مستور و پنهان ماند و قبور بسیارى از علماى سنى و گوشهنشینان ایشان ظاهر بود و چون مذهب حق امامیه در بلاد ایران اندک قوتى یافت بعضى بىخبران از عذاب گور و مصاحبت مار و مور به طمع توجّه مردمان نادان از نزدیک و دور و اخذ هدایا به دانشمندى شیعى منسوب گردانیدند و...» (حدیقة الشیعة، ج2، ص802).
با توجه به این که نشان داده شد انتساب حدیقة الشیعة به مقدس نادرست است و این بخشها نیز از زبان خود مقدّس اردبیلی نقل شده، جعلی بودن این بخشها ثابت است. این که جعل این متن، ناظر به فضای اصفهان است، معلوم میشود که دغدغههای جاعل، مربوط به شهر اصفهان بوده است. شواهد بیرونی نیز مؤیّد همین ارتباط است. برای نمونه در گزارش دارابی آمده است:
«... حقیر در هند بود که ملّا معزّا اردستانى این تألیف مىکرد و از آن تألیفات دارد تا آن که در تاریخ سنۀ اربع و مائه و الف در اصفهان دید که همان تألیف ملّا معزّا است که با بعض ملحقات به نام ملّا شده... و فاضل ربّانى محمّد باقر خراسانى مىگفته: که من مىدانم که اینها وضع کیست؛ امّا مصلحت نمىدانم که بگویم.» (دارابی، مقامات السالکین، 1418ق، پاورقی ص153).
دارابی حدیقة الشیعة را نخستین بار در اصفهان دیده است. از سوی دیگر محمد باقر سبزواری ساکنِ اصفهان بوده (آزاد، نجوم السماء، ج1، ص115) و شناختِ او درباره واضعِ کتاب و احتیاط و مصلحتاندیشی در عدمِ افشای نامِ او، نشان میدهد که احتمالاً واضع، در اصفهان حضور داشته است. همچنین از محمد باقر سبزواری نقل شده که گفته واضع را دیده و از او درباره علّت جعل این روایات سؤال پرسیده است (شریف قمی، تحفة العشاق، 1398ش، 78-79)[3]. در جای دیگری نیز موضعگیری محمد باقر سبزواری در برابرِ حدیقة الشیعة حکایت شده است (نک: دوستی، کشف الحقیقة، 1396ش، ص108). چنان که میتوان گفت: نخستین کسی که به صورتِ قطعی از حدیقة الشیعة یاد کرده، میرلوحی سبزواری است که در اصفهان میزیسته است (نک: همان، ص49-51)[4].
بنا بر آن چه گذشت، حدیقة الشیعة در بازه زمانی 1058-1060ق و به احتمالِ زیاد در شهرِ اصفهان با الحاقات و تحریفاتی در کتابِ کاشف الحقّ، پدید آمده است.
[1] این مادّه تاریخ یعنی عبارت «حشر وی با چارده معصوم باد» به حساب ابجد دقیقا برابر با 993 است.
[2] در برخی نسخ چاپیِ کشف الظنون جای تاریخ خالی مانده است (حاجی خلیفة، کشف الظنون، بیتا، ج1، ص816، 839؛ همو، کشف الظنون، 1429ق، ص147، 166). امّا علاوه بر نسخه چاپ لندن، در نسخه چاپ سنگیِ مصری کشف الظنون نیز این تاریخ یافت میشود (همو، کشف الظنون، 1427ق، ج2، ص404). چنان که محمد قزوینی و آقا بزرگ تهرانی نیز همین تاریخ را از کشف الظنون نقل کردهاند (قزوینی، 1332ش، ص58؛ تهرانی، الذریعة، ج9، ص1019؛ ج21، ص76). در منابع دیگر نیز همین تاریخ ثبت شده است (برای نمونه: بابانی، هدیة العارفین، 1951م، ج1، ص224؛ ج2، ص258؛ نفیسی، تاریخ نظم و نثر، 1344ش، ج۱، ص۴۹۸).
[3] این ارجاع مرهونِ اطلاعرسانی و تذکّرِ آقای رحیم قاسمی است که لازم است از ایشان تشکر کنم.
[4] در کتاب کشف الحقیقة، افراد دیگری نیز در زمره یادکنندگان نخستین حدیقة الشیعة ذکر شدهاند که در مقالات دیگری که در دست انتشار است، نشان دادهایم یا این انتسابها درست نیست و یا در واقع نامهای مستعار میرلوحی سبزواری است.