آثار

موضوعات مختلف دینی به ویژه اعتبارسنجی احادیث و گزارش‌های تاریخی

آثار

موضوعات مختلف دینی به ویژه اعتبارسنجی احادیث و گزارش‌های تاریخی

آثار


بایگانی
آخرین نظرات

بسم الله الرحمن الرحیم

 

نویسنده: علی عادل زاده

مقدمه

بنابر روایتی در منابع شیعه و اهل سنت، شبی، معاویة بن ابی سفیان و عمرو بن العاص، شراب می‌خوردند، آواز می‌خواندند و در شماتت قتلِ حمزة (ع) می‌سرودند:

یَزَالُ‏ حَوَارِیٌ‏ تَلُوحُ عِظَامُهُ     زَوَى الْحَرْبُ عَنْهُ أَنْ یُجَنَّ فَیُقْبَرَا

پیامبر خدا (ص) صدای آنان را شنید و دو دست خود را بالا برد و چنین نفرینشان کرد: «اللَّهُمَّ أَرْکِسْهُما فِی الْفِتْنَةِ رَکْساً ودُعَّهُما إِلَى النَّارِ دَعّاً.»

در نقل این ماجرا اختلافاتی در منابع دیده می‌شود. در برخی منابع به جای معاویة بن ابی سفیان و عمرو بن العاص از «معاویة بن رفاعة بن التابوت» و «عمرو بن رفاعة بن التابوت» یاد شده است. بر همین اساس محمد عجاج الخطیب شیعه را به تحریف این حدیث متهم کرده است[1]. در برابر عبد الحسین امینی[2] و صباح البیاتی[3] اهل سنت را به تحریف متهم کرده‌اند. در این مقاله با گردآوری طرق و تحریرهای مختلف روایت و بررسی جوانب و ابعادِ مختلف ماجرا، به داوری میانِ این دو دیدگاه می‌پردازیم.

 

1. نگاهی اجمالی به اسناد و طرق

این ماجرا -بدون در نظر گرفتن اختلافاتش- از 4 صحابی روایت شده است. در نمودار زیر اسنادِ مختلف روایت نشان داده شده است.

 

 

مشهورترین طریق این حدیث، همان طریق اول از ابو برزة الأسلمی است[4]. درباره ابو هلال العکی و سلیمان بن عمرو بن الأحوص، اطلاعات چندانی در دست نیست. یزید بن ابی زیاد را از شیعه دانسته‌اند[5]. محمد بن فضیل بن غزوان نیز متشیع بوده است[6]. تنها در طریق ابو یعلی موصلی از عثمان بن ابی شیبة، «جریر بن عبد الحمید» به محمد بن فضیل عطف شده است[7].

در طریق دوم عمرو بن عبد الغفار (د. 202ق) را به رافضی بودن[8]، نقل مناکیر در فضائل امیرالمؤمنین (ع)[9] و وضع حدیث در فضل اهل بیت (ع) و مثالب دیگران[10] متهم کرده‌اند. اسحاق بن الحارث الرازی و محمد بن حفص بن بهمرد العسکری شناخته‌شده نیستند.

در طریق سوم عیسی بن سوادة به کذب متهم است[11]. لیث بن ابی سلیم (د. 142ق) نیز تضعیف شده و گفته‌اند در آخر عمرش دچار اختلاط شده و سند احادیث را تغییر می‌داد[12].

در سند چهارم شعیب بن ابراهیم[13] چندان شناخته‌شده نیست[14]. سیف بن عمر نیز متهم به کذب و جعل حدیث است[15].

 

2. اختلاف روایات در نام شخصیت‌ها

نام شخصیت‌ها در این روایت‌ها به 4 صورت ذکر شده است:

1) در طریق سوم (نقلِ منسوب به ابن عباس) به نام معاویه و عمرو بن العاص تصریح شده است[16]. قاضی نعمان نیز که ماجرا را به صورت مرسل نقل کرده، به نام معاویة و عمرو بن العاص تصریح کرده است[17]. چنان که در نمودار گذشت، در طریق اول 6 راوی حدیث را از محمد بن فضیل روایت کرده‌اند که از آن میان، در روایت سه راوی: نصر بن مزاحم[18]، علی بن المنذر[19] و احمد بن أشکاب[20] به نام معاویه و عمرو بن العاص تصریح شده است.

2) در نقل سه راوی دیگرِ محمد بن فضیل، نام آن دو به صورت مبهم آمده است. ابو بکر عبد الله بن محمد بن ابی شیبة در نقل از محمد بن فضیل[21] و عثمان بن ابی شیبة در نقل از جریر و محمد بن فضیل[22] آن دو را به صورت «فلان و فلان» یاد کرده‌اند. ابو بکر بن ابی شیبة در جای دیگر حدیث را بدین صورت خلاصه کرده است: «حَدَّثَنَا ابْنُ فُضَیْلٍ، عَنْ یَزِیدَ بْنِ أَبِی زِیَادٍ، عَنْ ‌سُلَیْمَانَ ‌بْنِ ‌عَمْرِو ‌بْنِ ‌الْأَحْوَصِ، قَالَ: أَخْبَرَنِی أَبُو هِلَالٍ، عَنْ أَبِی بَرْزَةَ، أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ دَعَا عَلَى رَجُلَیْنِ فَرَفَعَ یَدَیْهِ.»[23] در نقل ابو بکر بزار از عباد بن یعقوب به صورت «رجلین» یاد شده‌اند[24]. در طریق دوم نیز که سند آن به عبد المطلب بن ربیعة منتهی می‌شود، به صورتِ «رَجُلٌ یُطارِحُ رَجُلًا» یاد شده‌اند[25].

3) در تفسیر منسوب به علی بن ابراهیم، به صورت مرسل نقل شده که پیامبر (ص) بر «عمرو بن العاص» و «عقبة بن أبی معیط» گذر کرد؛ در حالی که در باغی شراب می‌خوردند و این بیت را درباره حمزه هنگامی که کشته شده بود، به آواز می‌خواندند ...[26]. در این نقل قطعاً اشتباهی رخ داده؛ زیرا عقبة بن ابی معیط در جنگ بدر کشته شد[27].

4) در طریق چهارم نام‌های آن دو صورت متفاوتی یاد شده‌اند: نفر اول به اختلاف ضبط مصادر، «معاویة بن التابوت»[28]، «معاویة بن التابوب»[29]، «معاویة بن رافع»[30] و «معاویة بن رفاعة»[31] نامیده شده است. نفر دوم نیز به اختلاف ضبط مصادر «عمرو بن رفاعة بن التابوت»[32]، «عمرو بن رفاعة بن التابوب»[33]، «عمرو بن التابوت»[34] و «رفاعة بن عمرو بن التابوت»[35] نامیده شده است. از مقایسه ضبط‌های مختلف به نظر می‌رسد صورت صحیح این دو نام «معاویة بن رفاعة بن التابوت» و «عمرو بن رفاعة بن التابوت» باشد.

چنان که گذشت تنها در یک طریق نام آن دو به صورت معاویة بن التابوت و عمرو بن التابوت ذکر شده است. در طرق دیگر یا به نام معاویة بن ابی سفیان و عمرو بن العاص تصریح شده یا به صورت مبهم ذکر شده که باز هم قرینه تطابق بر همین دو است؛ زیرا برای یادکرد دو منافق بدنامِ گمنام، انگیزه‌ای برای ابهام وجود نداشته؛ بر خلاف معاویه بن ابی سفیان و عمرو بن العاص که عادتِ اهل سنت کتمان نام آن دو و دیگر خلفا و صحابه در احادیث مطاعن است[36]. همچنین شهرت این حدیث نزد کوفیان و اقبالِ راویانِ شیعی مانند یزید بن ابی زیاد، محمد بن فضیل بن غزوان، عباد بن یعقوب، نصر بن مزاحم و ... به نقل آن مؤید آن است که اصل حدیث به معاویه بن ابی سفیان و عمرو بن العاص مربوط بوده است. از نظر رجالی نیز طرق دیگر بر طریق چهارم ترجیح دارد. أبو الفضل محمد بن طاهر المقدسی معروف به ابن القیسرانی (د. ٥٠٧هـ) تصریح کرده است که سند روایت شقران ساقط‌تر از طریق اول است[37].

عجب آن که سیوطی حدیث شقران را بر طرق دیگر ترجیح داده است:

«وَهَذِه الرِّوَایَة أزالت الْإِشْکَال وبینت أَن الْوَهم وَقع فِی الحَدِیث الأول فِی لَفْظَة وَاحِدَة وَهِی قَوْله ابْن العَاصِی وإنّما هُوَ ابْن رِفَاعَة أحد الْمُنَافِقین وَکَذَلِکَ مُعَاویَة بْن رَافع أحد الْمُنَافِقین وَالله أعلم»[38]

البانی در پاسخ به سیوطی می‌نویسد:

«قلت: یقال له: أثبت العرش ثم انقش، فهذه الروایة فی الضعف الشدید مثل حدیث ابن عباس، یکفی أن فیها: سیف بن عمر - وهو: التمیمی صاحب الفتوح -، قال الذهبی فی المغنی: متروک باتفاق. والراوی عنه «سعید» محرف، صوابه: «شعیب» - هو ابن إبراهیم -، ففی ترجمته ساق حدیثه هذا ابن عدی فی الکامل (4/4) وقال: لیس بذلک المعروف، ومقدار ما یرویه من الحدیث فیه بعض النکرة. وقال الذهبی: هو راویة کتب سیف، فیه جهالة. واغتر بکلام السیوطی الشیخ الأعظمی، فقال فی تعلیقه على کشف الأستار: والصواب أن الحدیث حسن، وأن اللذین کانا ینشدان: معاویة بن رافع وعمرو بن رفاعة، وهما منافقان ... . وجهل أو تجاهل مانقله ابن الجوزی وغیره عن الأئمة من جرحه، وقول الذهبی فی حدیثه هذا: غریب منکر»[39].

از همه این‌ها گذشته جستجوی نام «عمرو بن رفاعة» در منابع مختلف هیچ نتیجه‌ای در پی نداشت و اطلاعی درباره او در دست نیست؛ جز این که در متن همین روایت ادعا شده که عمرو بن رفاعة اندکی پس از این ماجرا و در خلال همان سفر مرده است[40].

جستجوی صورت‌های مختلف نام «معاویة بن رفاعة بن التابوت» نیز تنها یک نتیجه دیگر داشت: از ابو بکر ابن أبی داود السجستانی (٢٣٠–٣١٦ق) روایت شده است که درباره حدیث «إِذَا رَأَیْتُمْ مُعَاوِیَةَ عَلَى مِنْبَرِی فَاقْتُلُوهُ» گفته است: مقصود معاویة بن التابوت است که نذر کرده بود منبر رسول خدا (ص) را نجس کند؛ نه معاویة بن ابی سفیان[41]. در نقل دیگر از سجستانی آمده است: «یعنی معاویة بن تابوه سرکرده منافقان که قسم خورده بود روی منبر پیامبر (ص) بول و غائط کند.»[42] این تطبیق به قدری سست است که خود ابن عساکر پس از نقل آن می‌گوید: «این تأویل بعیدی است»[43]. ابن جوزی نیز می‌نویسد: «این [تأویل] نیازمند نقل است و چه کسی این را نقل کرده و معاویة ین التابوت کیست؟!»[44]

واضح است که ادعای ابو بکر بن ابی داود قابل قبول نیست؛ زیرا اولاً این حدیث در منابع متعدد و از افراد مختلف نقل شده و همه آن را درباره معاویة بن ابی سفیان نقل کرده‌اند. چگونه ممکن است همه صحابه و تابعین و طبقات بعدی محدثین در چنین چیزی دچار اشتباه شده باشند؟

ثانیاً در برخی نقل‌های این حدیث آمده است: «علی منبری هذا یخطب»[45].

ثالثاً این حدیث به الفاظ دیگر نیز نقل شده مانند: «إنّ هذا سیطلب الإمارة یوما، فإذا رأیتموه فعل ذلک فابقروا بطنه»[46].

رابعاً برخی محدثان اهل سنت برای تبرئه معاویه بن ابی سفیان، «فاقتلوه» را به صورت «فاقبلوه» خوانده‌اند[47] و اگر درباره معاویة بن تابوت بود نیاز به چنین تکلفی نبود.

خامساً منبر پیامبر (ص) به قول مورخان اهل سنت در سال هفتم یا هشتم قمری ساخته شده است[48]. این معاویة بن التابوت چگونه تا سال هفتم یا هشتم سرکرده منافقان بوده، در حالی که هیچ اسم و رسمی از او در منابع تاریخی نیست و چگونه چنین گستاخی بزرگی کرده؛ در حالی که هیچ بازتابی در احادیث و منابع تاریخی نیافته است؟! در این سال‌ها قدرتِ پیامبر (ص) که از قبل در مدینه محکم شده بود؛ با جنگ خیبر و فتح مکه و ... در سرتاسر حجاز تثبیت یافت و اساساً امکان چنین اقداماتی وجود نداشت. وانگهی برای مجازاتِ چنین شخص هتاکی لازم نبود منتظر می‌ماندند تا عملاً روی منبر تغوّط کند (إذا رأیتم معاویة علی منبری)؛ بلکه صرف اعلام چنین قصدی برای مجازاتِ او کافی بود! وانگهی چنین عملی با شخصیت منافقی که ریاست و جایگاه اجتماعی قابل توجهی داشت، متناسب به نظر نمی‌رسد.

سادساً همان طور که ابن جوزی هم اشاره کرده است گزارشی در این باره نرسیده است و این صرفاً ادعای ابو بکر بن ابی داود (٢٣٠–٣١٦ق) است که هیچ سندی برای ادعای خود ذکر نکرده است. شخص ابو بکر نیز مورد اعتماد نیست زیرا پدرش و ابراهیم بن اورمة و یحیی بن محمد بن صاعد او را کذّاب خوانده‌اند. از سوی دیگر او به ناصبی‌گری متهم است. از او افترای زشتی درباره امیرالمؤمنین (ع) نقل شده است: «... حَفِیَتْ أَظَافِیْرُ فُلَانٍ، مِنْ کَثْرَةِ مَا کَانَ یَتَسَلَّقُ عَلَى أَزْوَاجِ النَّبِیِّ (ص)». به خاطر همین افترا جنجال بزرگی برپا شد و نزدیک بود او را بکشند. منکر حدیث طیر در فضل امیرالمؤمنین (ع) بوده و گفته است اگر حدیث طیر درست باشد، نبوت پیامبر (ص) باطل می‌شود؛ چون بنابر این حدیث، حاجبِ او انس، خائن است و حاجب پیامبر نباید خائن باشد! ذهبی سخافت این سخن را نشان داده است[49]. با توجه به این اتهامات، نمی‌توان به سخنِ ابن ابی داود به ویژه وقتی که در دفاع از معاویه و بدون ذکر هیچ سندی باشد اعتنا کرد.

‌‌اما نام معاویة بن رفاعة بن التابوت و عمرو بن رفاعة بن التابوت از کجا آمده است؟ در منابع مختلف شخصی به نام رفاعة بن زید بن التابوت به عنوان یکی از سرکردگان منافقان در زمان رسول خدا (ص) نام برده شده است[50]. او را در زمره سران یهود بنی قینقاع یاد کرده‌اند[51] که اظهار اسلام کرده ولی نفاق می‌ورزیدند[52]. نام «التابوت» هم بیشتر شبیه اسم‌های یهودی است. گفته شده در سال 5 یا 6 ق از دنیا رفت و در مرگ او باد سختی وزید[53]. او را در شأن نزول آیات مختلف یاد کرده‌اند[54].

در هیچ منبعی از فرزندان رفاعة بن التابوت یاد نشده و بسیار بعید است که به صورت اتفاقی نام پسران او «معاویة» و «عمرو» باشد و با «معاویة بن ابی سفیان» و «عمرو بن العاص» خلط شوند! بنابراین تمام شواهد نشان می‌دهد که این دو نام ساختگی است. جالب آن که سندِ روایت نیز با این احتمال همسو است؛ زیرا سند روایت به «سیف بن عمر التمیمی» می‌رسد. سید مرتضی عسکری در کتاب «خمسون ومائة صحابی مختلق»، برخی از جعل و تحریفات سیف بن عمر را نشان داده و نام 150 صحابی و نام تعدادی از راویان طبقات بعد را ساخته و پرداخته سیف بن عمر دانسته است[55]. بنابراین بعید نیست چنان که بیاتی نیز گفته، دو نام مورد بحث نیز ساخته سیف بن عمر بوده باشد[56].

 

3. اختلاف روایات در زمان و مکان ماجرا

بدون شک این داستان مربوط به پس از هجرت و رخداد جنگ‌ها میان مسلمانان و مشرکان است؛ چرا که در متن شعر که محور اصلی داستان است، به شهادتِ یاران پیامبر (ص) اشاره شده است. طبق نقل تفسیر قمی ماجرا مربوط به بعد از شهادتِ حمزه است؛ گر چه چنان که گذشت به علت حضور عقبة بن ابی معیط این نقل دچار زمان‌پریشی است. در نقل تفسیر قمی عبور پیامبر از باغی که عمرو بن العاص و عقبة بن ابی معیط در آن حضور داشتند بیشتر با فضای مکه سازگار است که نشان می‌دهد، رخداد داستان در مکه تصور شده است که این هم بر خلاف روایات دیگر است.

نقل بزار نیز مؤید وقوع ماجرا پس از شهادت حمزه است. در روایت بزار از عباد بن یعقوب آمده است: «نَظَرَ إِلَى رَجُلَیْنِ یَوْمَ أُحُدٍ یَتَمَثَّلَانِ بِهَذَا الشِّعْرِ فِی حَمْزَةَ»[57] و در جای دیگر «فِی أُحُدٍ» به جای «یوم أحد»[58]. این که این ماجرا در روز احد رخ داده باشد، با بقیه نقل‌ها سازگار نیست؛ چرا که شرابخواری، آوازخوانی و دیگر جزئیاتِ ذکرشده تناسبی با شرایط جنگ احد ندارد. علاوه بر این در برخی نقل‌ها آمده است: «ذَاکَ قَبْلَ أَنْ تُحَرَّمَ الْخَمْرُ»[59]. این جمله نشان می‌دهد که دو شخص شرابخوار (معاویه و عمرو بن العاص) مسلمان فرض شده‌اند و این جمله برای توجیه شرابخواری آن‌ها ذکر شده است. در جنگ احد هنوز این دو مشرک بودند. همچنین در برخی نقل‌ها تصریح شده که این ماجرا در یکی از سفرهای پیامبر (ص) و در اقامتِ شبانه رخ داده است[60] که این هم نشان می‌دهد آن دو نفر در لشکر مسلمانان بوده‌اند. عمرو بن العاص در سال 8 ق. قبل از فتح مکه و معاویه در همان سال پس از فتح مکه اظهار اسلام کردند. بنابراین این ماجرا باید مربوط به پس از این سال بوده است. احتمالاً چون شعر ناظر به قتل حمزه در روز احد بوده و در آن تعبیر «[لا] یزال» به کار رفته، تصور شده که ماجرا مربوط به روز احد است. در حالی که لازم نیست شعر را همان زمان سروده باشند. این احتمال نیز قابل طرح است که برای تبرئه معاویه و عمرو بن العاص، ماجرا را به روز احد که آن دو هنوز مسلمان نبودند، گره زده باشند. همچنین این ادعا که ماجرا مربوط به قبل از تحریم خمر بوده با زمان اظهارِ اسلام معاویه و عمرو بن العاص سازگار نیست و این نیز احتمالاً افزوده نادرست یکی از روات است.

نتیجه

  1. بر اساس آن چه گذشت می‌توان نزدیک‌ترین روایت به واقع را این گونه بازگو کرد: پس از سالِ 8 ق. در یکی از سفرهای جنگی، معاویه و عمرو بن العاص همراه پیامبر (ص) بودند. در یکی از شب‌ها آن دو دور از چشم دیگران به شرابخواری و آوازخوانی پرداختند و در شماتت قتل حمزه (ع) شعری خواندند. صدای آن‌ها به گوش پیامبر (ص) و یارانش رسید. یکی از افراد حاضر برخاست و به دنبال صدا رفت. نزد پیامبر (ص) بازگشت و آن دو را معرفی کرد و شعرشان را بازگو نمود. پیامبر (ص) دست به دعا برداشته و آن دو را نفرین کردند.  
  2. در برخی منابع مانندِ مصنف ابن ابی شیبة، مسند بزار و ... برای پرده‌پوشی بر مطاعن معاویة بن ابی سفیان و عمرو بن العاص، نام آن دو در این داستان به صورت مبهم (فلان وفلان، رجلین / رجل، رجلاً) نقل شده است.
  3. در روایت شعیب بن ابراهیم از سیف بن عمر التمیمی، نام معاویه و عمرو بن العاص به «معاویة بن رفاعة بن التابوت» و «عمرو بن رفاعة بن التابوت» تحریف شده است. این دو وجود خارجی نداشته‌اند و بر اساس نام یکی از سرکردگان نفاق به نام «رفاعة بن زید بن التابوت» ساخته شده‌اند. ابو بکر بن ابی داود سجستانی (یا منبعِ او) نام ساختگی «معاویة بن التابوت» را برای تحریف یکی دیگر از مطاعن معاویة بن ابی سفیان (إذا رأیتم معاویة علی منبری فاقتلوه) به کار گرفته است.  

پی‌نوشت‌ها


[1]. خطیب، السنة قبل التدوین، ص202.

[2]. امینی، الغدیر، ج10، ص140.

[3]. بیاتی، الصحوة، ص479.

[4]. ابن مزاحم، وقعة صفین، ص129؛ ابن حبان، المجروحین، 3/ 101؛ بزار، البحر الزخار 9/ 303، 310؛ 10/ 374؛ ابن ابی شیبة، المصنف، 7/ 526؛ ابن حنبل، المسند، 33/ 23.

[5]. مزی، تهذیب الکمال، 32/ 138، 140.

[6]. مزی، تهذیب الکمال، 26/ 297، 298.

[7]. هیثمی، المقصد العلی 4/ 394؛ عسقلانی، المطالب العالیة، 11/ 538.

[8]. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، 14/ 107.

[9]. ابن عدی، الکامل فی ضعفاء الرجال، 6/ 251.

[10]. ابن عدی، الکامل فی ضعفاء الرجال 6/ 253.

[11]. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، 12/ 478.

[12]. ابن حبان، المجروحین، 2/ 231.

[13]. در معجم الصحابة و المعجم الکبیر، به جای «شعیب بن ابراهیم»، «سعید ابو العباس التیمی» آمده است؛ اما با توجه به راوی و مروی عنه، «سعید» تصحیف «شعیب» و «التیمی» تصحیف «التمیمی» است؛ زیرا کنیه شعیب بن ابراهیم، ابوالعباس (عقیلی، الضعفاء الکبیر، 4/ 236؛ ابن عساکر، تاریخ دمشق، 43/ 409) و نسبش تمیمی (طبری، التاریخ، ج3، ص147، 186) بوده است. همچنین در معجم الصحابة و المعجم الکبیر، «اسلم پدر زید» در سند ذکر نشده است.

[14]. عسقلانی، لسان المیزان، 4/ 247.

[15]. مزی، تهذیب الکمال، ج12، ص326.

[16]. طبرانی، المعجم الکبیر، 11/ 38؛ هیثمی، مجمع الزوائد، 8/ 121؛ سیوطی، اللآلئ المصنوعة، 1/ 390.

[17]. ابن حیون، شرح الأخبار، ج‏2، ص165.

[18]. ابن مزاحم، وقعة صفین، ص219.

[19]. ابن الجوزی، الموضوعات، 2/ 28؛ سیوطی، اللآلئ المصنوعة، 1/ 390؛ و نک‍: ذهبی، سیر أعلام النبلاء، 3/ 132.

[20]. کعبی، قبول الأخبار، 1/ 242.

[21]. ابن ابی شیبة، المصنف، 7/ 526؛ ابن حنبل، المسند، 33/ 24؛ ابن الجوزی، جامع المسانید، 7/ 216؛ ابن کثیر، جامع المسانید والسنن 9/ 138؛ هیثمی، مجمع الزوائد، 8/ 121؛ هیثمی، غایة المقصد، 3/ 177؛ هیثمی، المقصد العلی، 4/ 395؛ بوصیری، إتحاف الخیرة المهرة، 8/ 96؛ عسقلانی، المطالب العالیة، 11/ 538.

[22]. هیثمی، المقصد العلی، 4/ 395؛ عسقلانی، المطالب العالیة، 11/ 538.

[23]. ابن ابی شیبة، المصنف، 2/ 230.

[24]. بزار، البحر الزخار 9/ 303، 310؛ 10/ 374.

[25]. طبرانی، المعجم الأوسط، 7/ 133؛ هیثمی، مجمع الزوائد، 8/ 121.

[26]. قمی (منسوب)، التفسیر، ج‏2، ص332.

[27]. طبری، جامع البیان، 13/ 504.

[28]. ابن عدی، الکامل فی ضعفاء الرجال 5/ 6؛ ابن القیسرانی، ذخیرة الحفاظ 4/ 1879.

[29]. ابن قانع، معجم الصحابة، 2/ 23؛ طبرانی، المعجم الکبیر، 11/ 38.

[30]. ابن قانع، معجم الصحابة، 2/ 23؛ طبرانی، المعجم الکبیر، 11/ 38؛ کنانی، تنزیه الشریعة، 2/ 16.

[31]. ابن ابی الیمان، التقفیة فی اللغة، ص453.

[32]. کنانی، تنزیه الشریعة، 2/ 16.

[33]. ابن قانع، معجم الصحابة، 2/ 23؛ طبرانی، المعجم الکبیر، 11/ 38.

[34]. ابن ابی الیمان، التقفیة فی اللغة، ص453.

[35]. ابن عدی، الکامل فی ضعفاء الرجال 5/ 6؛ ابن القیسرانی، ذخیرة الحفاظ 4/ 1879.

[36]. برای نمونه نک‍: جواد الهشیم، کشف التحریفات، سرتاسر.

[37]. ابن القیسرانی، السماع، ص86.

[38]. سیوطی، اللآلئ المصنوعة، 1/ 391.

[39]. البانی، سلسلة الأحادیث الضعیفة، 14/ 151-152.

[40]. ابن قانع، معجم الصحابة، 2/ 23؛ سیوطی، اللآلئ المصنوعة، 1/ 391؛ کنانی، تنزیه الشریعة، 2/ 16.

[41]. ابن الجوزی، الموضوعات، 2/ 27.

[42]. ابن عساکر، تاریخ دمشق، 59/ 157؛ و نیز نک‍:  ذهبی، سیر أعلام النبلاء، 3/ 150؛ ذهبی، تاریخ الإسلام، 2/ 544؛ مقریزی، إمتاع الأسماع 14/ 369.

[43]. ابن عساکر، تاریخ دمشق، 59/ 158؛ سیوطی، اللآلئ المصنوعة، 1/ 389.

[44]. ابن الجوزی، الموضوعات، 2/ 27؛ کنانی، تنزیه الشریعة، 2/ 8.

[45]. ابن حنبل، العلل ومعرفة الرجال، 2/ 414؛ جورقانی، الأباطیل والمناکیر، 1/ 353.

[46]. ابن طاوس، التشریف، ص۲۳۰؛ و نیز نک‍: ابن حیون، شرح الأخبار، ج۲، ص۱۴۷؛ فسوی، المعرفة والتاریخ، ۲/ ۲۶۹.

[47]. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، 2/ 72؛ ابن عساکر، تاریخ دمشق، 59/ 158.

[48]. طبری، التاریخ، 3/ 22؛ نویری، نهایة الأرب، 16/ 420.

[49]. ذهبی، سیر أعلام النبلاء، 13/ 226-232.

[50]. واقدی، المغازی، 2/ 423؛ ابن هشام، السیرة، 2/ 155.

[51]. ابن هشام، السیرة، 2/ 116، 150؛ طبری، جامع البیان، 2/ 462؛ 8/ 428.

[52]. طبری، جامع البیان، 10/ 429.

[53]. واقدی، المغازی، 2/ 423؛ ابن هشام، السیرة، 2/ 125؛ طبری، التاریخ، 2/ 607.

[54]. ابن هشام، السیرة، 2/ 149؛ طبری، جامع البیان، 3/ 556، 14/ 280، 23/ 289؛ ابن أبی حاتم، التفسیر، 6/ 1809.

[55]. عسکری، خمسون ومائة صحابی مختلق، سرتاسر.

[56]. بیاتی، الصحوة، ص480.

[57]. بزار، البحر الزخار 9/ 303، 310؛ مقدسی، أحادیث الشعر، ص113.

[58]. بزار، البحر الزخار 10/ 374.

[59]. ابن مزاحم، وقعة صفین، ص219؛ ابن أبی شیبة، المصنف 7/ 526.

[60]. سیوطی، اللآلئ المصنوعة، 1/ 390؛ ابن حنبل، المسند، 33/ 24؛ طبرانی، المعجم الأوسط، 7/ 133؛ عسقلانی، المطالب العالیة، 11/ 538.

 

 

منابع

 

  1. ابن ابی حاتم، عبد الرحمن بن محمد، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق اسعد محمد طیب، مکه، مکتبة نزار مصطفی الباز، 1419ق.
  2. ابن ابی شیبة، عبد الله (1409ق)، المصنف، لبنان: دار التاج، اول.
  3. ابن ابی الیمان، الیمان (1976م)، التقفیة فی اللغة، بغداد: وزارة الأوقاف - إحیاء التراث الإسلامی.
  4. ابن الجوزی، عبد الرحمن بن علی (1426ق)، جامع المسانید، ریاض: الرشد، اول.
  5. ابن الجوزی، عبدالرحمن بن علی (1386ق)، الموضوعات، المدینة: المکتبة السلفیّة.
  6. ابن حبان، محمد (1396ق)، المجروحین من المحدثین والضعفاء والمتروکین، بیروت: دار الوعی، اول.
  7. ابن حنبل، احمد (1422ق)، العلل ومعرفة الرجال روایة ابنه عبد الله، محقق: وصی الله بن محمد عباس، ریاض: دار الخانی، دوم.
  8. ابن حنبل، أحمد بن محمد (1421ق)، مسند الإمام أحمد بن حنبل، بیروت: مؤسسة الرسالة.
  9. ابن حیون، نعمان (1409ق)، شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار، قم: جامعه مدرسین، اول.
  10. ابن طاووس، على بن موسى (1416ق)، التشریف بالمنن فی التعریف بالفتن‏، قم: صاحب الأمر(عج)، اول.
  11. ابن عدی، أبو أحمد عبد الله (1418ق)، الکامل فی ضعفاء الرجال، بیروت: الکتب العلمیة.
  12. ابن عساکر، علی بن الحسن (1415ق)، تاریخ مدینة دمشق، دار الفکر.
  13. ابن قانع، عبد الباقی، معجم الصحابة، اول: مکتبة الغرباء الأثریة، مدینه، ۱۴۱۸ق.
  14. ابن‌ القیسرانی، محمد‌بن‌طاهر، ذخیرة الحفاظ (من الکامل لابن‌عدی)، الریاض: دار السلف، ۱۴۱۶ق.
  15. ابن کثیر، اسماعیل، جامع المسانید والسُّنَن الهادی لأقوم سَنَن، بیروت: دار خضر، 1419ق.
  16. ابن هشام، عبد الملک، السیرة النبویة، محقق: طه عبد الرءوف سعد، شرکة الطباعة الفنیة المتحدة.
  17. البانی، محمد ناصر الدین (1412ق)، سلسلة الأحادیث الضعیفة والموضوعة وأثرها السیئ فی الأمة، الریاض: مکتبة المعارف.
  18. امینی، عبد الحسین، الغدیر.
  19. بزار، احمد بن عمرو (1425ق)، البحر الزخار (المسند)، مدینه: مکتبة العلوم والحکم، اول.
  20. بوصیری، ابو العباس (۱۴۲۰ق)، إتحاف الخیرة المهرة بزوائد المسانید العشرة، ریاض:‌ دار الوطن.
  21. بیاتی، صباح علی، الصحوة.
  22. جواد الهشیم، ابراهیم، کشف التحریفات، قم: دار زین العابدین.
  23. جورقانی، حسین بن ابراهیم (1422ق)، الأباطیل والمناکیر والصحاح والمشاهیر، ریاض: دار الصمیعی، چهارم.
  24. خطیب، محمد العجاج، السنة قبل التدوین.
  25. خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، محقق: بشار عواد معروف، دار الغرب الإسلامی، بیروت، اول، ١٤٢٢ق.
  26. ذهبی، محمد بن أحمد (1424ق)، تاریخ الإسلام، تحقیق: بشار عواد معروف، بیروت: دار الغرب الإسلامی.
  27. ذهبی، محمد بن أحمد (1405ق)، سیر أعلام النبلاء، بیروت: مؤسسة الرسالة.
  28. سیوطی، عبد الرحمن (۱۴۱۷ق)، اللآلىء المصنوعة فی الأحادیث الموضوعة، بیروت: دار الکتب العلمیة.
  29. طبرانی، سلیمان ‌بن ‌احمد، المعجم الأوسط، القاهرة: دار الحرمین، دوم، ۱۴۱۵ق.
  30. طبرانی، سلیمان ‌بن ‌احمد، المعجم الکبیر، القاهرة: مکتبة ابن تیمیة، دوم، ۱۴۱۵ق.
  31. طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الرسل والملوک، مصر: دار المعارف، دوم، 1387ق.
  32. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، مکه، دار التربیة والتراث، بی‌تا.
  33. عسقلانی، أحمد بن علی ابن حجر (2002م)، لسان المیزان، تحقیق: عبد الفتاح أبو غدة، دار البشائر الإسلامیة.
  34. عسقلانی، احمد بن علی ابن ‌حجر، المطالب العالیة بزوائد المسانید الثمانیة، الریاض: دار العاصمة-دار الغیث، ۱۴۱۹ق.
  35. عسکری، سید مرتضی، خمسون ومائة صحابی مختلق.
  36. عقیلی، محمد بن عمرو (1404ق)، الضعفاء الکبیر، بیروت: دار المکتبة العلمیة، اول.
  37. فسوی، یعقوب، المعرفة والتاریخ، بغداد، الإرشاد، 1393ق.
  38. قمی، علی بن إبراهیم [منسوب به او] (1404ق)، تفسیر القمی، قم: دار الکتاب.
  39. کعبی، ابو القاسم عبد الله بن احمد (1421ق)، قبول الأخبار ومعرفة الرجال، بیروت: دار الکتب العلمیة، اول.
  40. کنانی، علی‌ بن ‌محمد، تنزیه الشریعة المرفوعة عن الأخبار الشنیعة الموضوعة، بیروت: دارالکتب العلمیة، ۱۳۹۹ق.
  41. مزّی، یوسف بن عبدالرحمن (۱۴۰۰ق)، تهذیب الکمال، محقق، بیروت: الرسالة، اول
  42. مقدسی، عبد الغنی بن عبد الواحد (1410ق)، جزء أحادیث الشعر، عَمان: المکتبة الإسلامیة، اول.
  43. مقریزی، احمد بن علی (1420ق)، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال والأموال والحفدة والمتاع، بیروت: دار الکتب العلمیة.
  44. نصر بن مزاحم (1404ق)‏، وقعة صفین‏، قم: کتابخانه مرعشی، دوم.
  45. نویری، احمد بن عبد الوهاب (1423ق)، نهایة الأرب فی فنون الأدب، قاهره: دار الکتب والوثائق القومیة.
  46. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، بیروت: الأعلمی، سوم، 1409ق.
  47. هیثمی، علی بن ابی بکر (1421ق)، غایة المقصد فى زوائد المسند، بیروت: دار الکتب العلمیة، اول.
  48. هیثمی، علی بن ابی بکر (1414ق)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، قاهره: مکتبة القدسی، القاهرة.
  49. هیثمی، علی بن ابی بکر، المقصد العلی فی زوائد أبی یعلى الموصلی، بیروت: دار الکتب العلمیة.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی