آثار

موضوعات مختلف دینی به ویژه اعتبارسنجی احادیث و گزارش‌های تاریخی

آثار

موضوعات مختلف دینی به ویژه اعتبارسنجی احادیث و گزارش‌های تاریخی

آثار


بایگانی
آخرین نظرات

یکی از مدعیان طب اسلامی و شاگردان عباس تبریزیان می‌نویسد:

«طب اسلامی ملاک و سنجش ایمان مردم است... امام صادق علیه السلام فرمود: شیعه‌ی ما نمک سفره اش را هم از ما می‌گیرد.» (https://t.me/monazerattebi/4803)

عموم مدعیان طب اسلامی بدون کمترین شناخت از احادیث اهل بیت (ع) و صلاحیت اظهار نظر درباره اعتبار آن‌ها، با ادعای اسلامی و روایی بودن، در وادی طب، تعیین تکلیف می‌کنند. در این جا نیز این فعال حوزه‌ی درمان و مدّعی طبّ اسلامی، با استناد به یک روایت خیالی، سعی کرده‌است یکی از اصول طب اسلامی را ثابت کند و مخالفان خود را از دایره‌ی ایمان خارج سازد!

جالب توجه آن که در هیچ منبع روایی، چنین حدیثی از امام صادق (ع) یا پیامبر (ص) یا دیگر امامان (ع) روایت نشده است. تنها در برخی منابع به درخواست همه چیز، حتّی نمک طعام از خداوند، تأکید شده است.

به عنوان مثال روایت شده است:

حَدَّثَنَا صَالِحُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: أَخْبَرَنَا جَعْفَرُ بْنُ سُلَیْمَانَ، عَنْ ثَابِتٍ البُنَانِیِّ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «لِیَسْأَلْ أَحَدُکُمْ رَبَّهُ حَاجَتَهُ حَتَّى یَسْأَلَهُ المِلْحَ، وَحَتَّى یَسْأَلَهُ شِسْعَ نَعْلِهِ إِذَا انْقَطَعَ» (سنن الترمذی، ت شاکر، ج5، ص583؛ همچنین نک: شعب الإیمان، ج2، ص370؛ مسند البزار، ج13، ص294).

این مضمون در منابع دیگر به عروة بن الزبیر (نوادر الأصول فی أحادیث الرسول، ج2، ص114) یا ابو سلیمان دارانی (تاریخ داریا، ص117) نسبت داده شده است.

همین معنا در منابع صوفیان، به صورت حدیث قدسی الهی، خطاب به حضرت موسی (ع) روایت شده است (الرسالة القشیریة، ص326). ابن فهد حلی نیز به علت اهتمام به احادیث صوفیه آن را از صوفیه اخذ و روایت کرده است (عدة الداعی، ص134).

این مضمون در حدیث دیگری نیز نقل شده که در آن لفظ نمک نیامده و فقط بند کفش یاد شده است (الکافی، ج‏4، ص20).

گذشته از آن که سند انتساب همین روایت نیز به پیامبر (ص) محل تأمل است؛ پر واضح است که هیچ ارتباطی با بحث طبّ اسلامی ندارد و تنها بر اهمّیّت و پسندیده بودن دعا در هر چیز، حتّی امور کوچک و بی‌اهمیت، دلالت می‌کند. از همه مهمتر که مضمون این روایات -که غالباً طریق آن سُنّی است- درخواست از خدا است، نه دریافت از اهل بیت (ع)!!

پیشتر نیز برخی برای اثبات عقیده تفویض (سپرده شدن امر رزق و خلق به اهل بیت ع) به این روایت خیالی استناد کرده بودند.

نظرات  (۳)

سلام برادر عزیز

ظاهرا اصلا متوجه منظور شاگرد آیت الله تبریزیان نشدی. مطلب درباره دعا نیست.

منظورش اینه که کسی که شأنی از شؤون هستی خود را از دایره ربوبیت و شرع مقدس خارج میکنه ایمان کامل نداره. یعنی مثلا در احکام عبادی و معاملاتی از شرع خداوند تبعیت میکنه در امور تغذیه و درمان از پزشکی ماتریالیستی.

تفویض هم در صورتی که قائل به استقلال باشه شرک است وإلا خیــــر. چه در امور تکوین باشه چه تشریع.

برای درک این مطلب زیارت جامعه بسیار واضح است سندش هم صحیح است.

پاسخ:
وعلیکم السلام
درباره مقصود شاگرد تبریزیان به اندازه کافی در خود محل بحث، بحث شده است.
درباره تفویض هم به مباحث کانال غلوپژوهی مراجعه بفرمایید درباره استقلال و عدم استقلال بحث شده است. 
درباره زیارت جامعه هم گذشته از این که هیچ بخشی از آن بر تفویض چه استقلالی چه غیر استقلالی دلالت ندارد، سندش هم صحیح اصطلاحی نیست. 

تعریف شما از غلو در اینترنت هست؟ به کانال ها دسترسی ندارم

مخالف توقیفی بودن طب هستی؟

تدبیر امور عالم توسط برخی مخلوقات غلو است؟

پاسخ:
1. ظاهرا به تلگرام دسترسی دارید چون درباره مقصود شاگرد تبریزیان به صورت قاطع نظر دادید، حتماً متن کامل سخنش را دیده اید.
در این صورت به مباحث کانال غلوپژوهی @gholow2 مراجعه فرمایید. 

2. توقیفی بودن طب، به این معنا که هر چه در طب و درمان به کار می رود باید از جانب خدا و پیامبر ص باشد و نص شرعی داشته باشد، مورد قبول نیست. مشاهده، تجربه، آمار و مطالعات روشمند در طب اصالت و اعتبار دارد.

3. این که برخی مخلوقات، در برخی حوزه ها تدبیر -چه به معنای اداره اختیاری امور، مانند تدبیرات انسانی، چه به معنای گرداندن دستوری و تخلف ناپذیرِ امور، مانند قبض روح توسط ملک الموت- داشته باشند غلو نیست.
البته این که در هر مورد، تدبیر خاصی را می توان به مخلوقی نسبت داد یا نه، نیازمند دلیل خاص و موردی هستیم. مثلا اگر بگوییم جاری شدن آب چشمه به تدبیر ملک خاصی صورت میگیرد، این از جهت اعتقادی غلو نیست ولی نیازمند نص روشن است.


به تلگرام و امثالهم دسترسی ندارم. مقصود شاگرد تبریزیان از روی حدیثی که آوردی معلوم بود و پیشینه ای که در این مباحث دارم. وقتی معتقد به طب اسلامی می گوید نمک آش را از اهل بیت بخواهید منظورش اینه که طب توقیفی هست اینجا مقصودش ربطی به وساطت و شفاعت و تفویض نداره.

اما اینکه گفتی تجربه و مشاهده اصالت داره را کسی منکر نیست. مطلب اینست که چهارچوب طب می بایست بر اساس تعالیم وحی باشد و همچنین نسخه های درمانی. جزئیات و احوال مختلف بیمار و بکار بستن تعالیم وحی و ... مشاهدات و تجربه بطلبد مطلب دیگریست ولی بر اساس تجربه و آزمون و خطا نمی توان مبنای طبابت و درمان را تولید کرد. در هر صورت توقیفی بودن تغذیه و درمان و سایر امور معیشت مبنای عقلی دارد و بر اساس اصل نبوت عامه استوار است و قابل رد نیست.

اگر درباره غلو در نت مطلب دارید معرفی کنید.

 

پاسخ:
1. بحث ما با شاگرد تبریزیان ربطی به تفویض نداشت. شاگرد تبریزیان این جمله را به عنوان حدیث نقل کرد، ما گفتیم منبعش را بیاورید. دو حدیث بی ربط آورد و توضیح دادیم که این جمله حدیث نیست و در منابع نیامده است. در منابع آن چه آمده همان مضمونی است که از چند منبع نقل کردیم.
در پایان مطلب فقط اشاره کردم که کسان دیگری هم این جمله را برای اثبات تفویض به امام صادق ع نسبت داده اند و این خارج از بحث ما با شاگرد تبریزیان بود.

روشن تر عرض کنم ایشان مدعی بود ملاک ایمان، تعبد به طب اسلامی است و به این روایت استناد کرد. از ایشان خواسته شد منبع روایت را ذکر کند ولی نتوانست و به جای این حدیث ادعایی، دو حدیث درباره دعا فرستاد. 

2. درباره مبانی طب، فعلاً بنای بحث ندارم، چنان که صاحب نظر هم نیستم.

3. درباره غلو مطالبی در همین وبلاگ هست ولی خاص تعریف تفویض و حدود آن یادم نیست مطلبی گذاشته باشم ولی در این جا توضیحات بسیار خوب علامه مجلسی را خدمت شما می فرستم:

بحار الأنوار (ط - بیروت) ؛ ج‏25 ؛ ص347-350

و أما التفویض فیطلق على معان بعضها منفی عنهم ع و بعضها مثبت لهم 

فالأول التفویض فی الخلق و الرزق و التربیة و الإماتة و الإحیاء فإن قوما قالوا إن الله تعالى خلقهم و فوض إلیهم أمر الخلق فهم یخلقون و یرزقون و یمیتون و یحیون و هذا الکلام یحتمل وجهین.

أحدهما أن یقال إنهم یفعلون جمیع ذلک بقدرتهم و إرادتهم و هم الفاعلون حقیقة و هذا کفر صریح دلت على استحالته الأدلة العقلیة و النقلیة و لا یستریب عاقل فی کفر من قال به.

و ثانیهما أن الله تعالى یفعل ذلک مقارنا لإرادتهم کشق القمر و إحیاء الموتى و قلب العصا حیة و غیر ذلک من المعجزات فإن جمیع ذلک إنما تحصل بقدرته تعالى مقارنا لإرادتهم لظهور صدقهم فلا یأبى العقل عن أن یکون الله تعالى خلقهم و أکملهم و ألهمهم ما یصلح فی نظام العالم ثم خلق کل شی‏ء مقارنا لإرادتهم و مشیتهم.

و هذا و إن کان العقل لا یعارضه کفاحا لکن الأخبار السالفة تمنع من القول به فیما عدا المعجزات ظاهرا بل صراحا مع أن القول به قول بما لا یعلم إذ لم یرد ذلک فی الأخبار المعتبرة فیما نعلم‏

و ما ورد من الأخبار الدالة على ذلک کخطبة البیان و أمثالها فلم یوجد إلا فی کتب‏ الغلاة و أشباههم مع أنه یحتمل أن یکون المراد کونهم علة غائیة لإیجاد جمیع المکونات و أنه تعالى جعلهم مطاعین فی الأرضین و السماوات و یطیعهم بإذن الله تعالى کل شی‏ء حتى الجمادات و أنهم إذا شاءوا أمرا لا یرد الله مشیتهم و لکنهم لا یشاءون إلا أن یشاء الله.

و أما ما ورد من الأخبار فی نزول الملائکة و الروح لکل أمر إلیهم و أنه لا ینزل ملک من السماء لأمر إلا بدأ بهم فلیس ذلک لمدخلیتهم فی ذلک و لا الاستشارة بهم بل‏ لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ تعالى شأنه و لیس ذلک إلا لتشریفهم و إکرامهم و إظهار رفعة مقامهم.

الثانی التفویض فی أمر الدین و هذا أیضا یحتمل وجهین.

أحدهما أن یکون الله تعالى فوض إلى النبی و الأئمة ع عموما أن یحلوا ما شاءوا و یحرموا ما شاءوا من غیر وحی و إلهام أو یغیروا ما أوحی إلیهم بآرائهم و هذا باطل لا یقول به عاقل فإن النبی ص کان ینتظر الوحی أیاما کثیرة لجواب سائل و لا یجیبه من عنده و قد قال تعالى‏ وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحى‏  و ثانیهما أنه تعالى لما أکمل نبیه ص بحیث لم یکن یختار من الأمور شیئا إلا ما یوافق الحق و الصواب و لا یحل بباله ما یخالف مشیته تعالى فی کل باب فوض إلیه تعیین بعض الأمور کالزیادة فی الصلاة و تعیین النوافل فی الصلاة و الصوم و طعمة الجد و غیر ذلک مما مضى و سیأتی إظهارا لشرفه و کرامته عنده و لم یکن أصل التعیین إلا بالوحی و لم یکن الاختیار إلا بإلهام ثم کان یؤکد ما اختاره ص بالوحی و لا فساد فی ذلک عقلا و قد دلت النصوص المستفیضة علیه مما تقدم فی هذا الباب و فی أبواب فضائل نبینا ص من المجلد السادس.

و لعل الصدوق رحمه الله أیضا إنما نفى المعنى الأول حیث قال فی الفقیه و قد فوض الله عز و جل إلى نبیه ص أمر دینه و لم یفوض إلیه تعدی حدوده و أیضا هو رحمه الله قد روى کثیرا من أخبار التفویض فی کتبه و لم یتعرض لتأویلها.

الثالث تفویض أمور الخلق إلیهم من سیاستهم و تأدیبهم و تکمیلهم و تعلیمهم و أمر الخلق بإطاعتهم فیما أحبوا و کرهوا و فیما علموا جهة المصلحة فیه و ما یعلموا و هذا حق لقوله تعالى‏ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا  و غیر ذلک من الآیات و الأخبار

وَ عَلَیْهِ یُحْمَلُ قَوْلُهُمْ ع‏ نَحْنُ الْمُحَلِّلُونَ حَلَالَهُ وَ الْمُحَرِّمُونَ حَرَامَهُ أَیْ بَیَانُهُمَا عَلَیْنَا وَ یَجِبُ عَلَى النَّاسِ الرُّجُوعُ فِیهِمَا إِلَیْنَا وَ بِهَذَا الْوَجْهِ وَرَدَ خَبَرُ أَبِی إِسْحَاقَ وَ الْمِیثَمِیِّ.

الرابع تفویض بیان العلوم و الأحکام بما رأوا  المصلحة فیها بسبب اختلاف عقولهم أو بسبب التقیة فیفتون بعض الناس بالواقع من الأحکام و بعضهم بالتقیة و یبینون تفسیر الآیات و تأویلها و بیان المعارف بحسب ما یحتمل عقل کل سائل و لهم أن یبینوا و لهم أن یسکتوا

کَمَا وَرَدَ فِی أَخْبَارٍ کَثِیرَةٍ عَلَیْکُمُ الْمَسْأَلَةُ وَ لَیْسَ عَلَیْنَا الْجَوَابُ.

کل ذلک بحسب ما یریهم الله من مصالح الوقت کما ورد فی خبر ابن أشیم و غیره و هو أحد معانی خبر محمد بن سنان فی تأویل قوله تعالى‏ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِما أَراکَ اللَّهُ‏  و لعل تخصیصه بالنبی ص و الأئمة ع لعدم تیسر هذه التوسعة لسائر الأنبیاء و الأوصیاء ع بل کانوا مکلفین بعدم التقیة فی بعض الموارد و إن أصابهم الضرر و التفویض بهذا المعنى أیضا ثابت حق بالأخبار المستفیضة.

الخامس الاختیار فی أن یحکموا بظاهر الشریعة أو بعلمهم و بما یلهمهم الله من الواقع و مخ الحق فی کل واقعة و هذا أظهر محامل خبر ابن سنان و علیه أیضا دلت الأخبار.

السادس التفویض فی العطاء فإن الله تعالى خلق لهم الأرض و ما فیها و جعل لهم الأنفال و الخمس و الصفایا و غیرها فلهم أن یعطوا ما شاءوا و یمنعوا ما شاءوا کما مر فی خبر الثمالی و سیأتی فی مواضعه و إذا أحطت خبرا بما ذکرنا من معانی التفویض سهل علیک فهم الأخبار الواردة فیه و عرفت ضعف قول من نفى التفویض مطلقا و لما یحط بمعانیه.

 

 

 


ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی