آثار

موضوعات مختلف دینی به ویژه اعتبارسنجی احادیث و گزارش‌های تاریخی

آثار

موضوعات مختلف دینی به ویژه اعتبارسنجی احادیث و گزارش‌های تاریخی

آثار


بایگانی
آخرین نظرات

سید حسین یعقوبی قائنی در کتاب سفینه الصادقین در تمجید از شخصی که رقص صوفیانه داشته چنین می نویسد:
"شبى که فرداى آن مى خواستم به طرف کربلا حرکت کنم به حرم مطهر مشرف شده، خدمت آن بزرگواران عرض کردم:
آقایان و سروران من! حدود یک سال در جوار پر برکت شما بوده ام، مى خواهم ببینم آیا خداوند متعال به این مسکین آستان شما عنایتى خاص فرموده است؟ و آیا مرا در نزد شما چه منزلتى است؟
همان شب در عالم رؤیا دیدم در قصر سلطانى هستم که فقط افراد خاصى را به آنجا راه مى دهند و بنده از ملازمین سلطان مى باشم. در این هنگام صاحب منصبى از کنارم عبور کرده، توجهى خاص به صورتم نمود و پرسید: شما آقاى ابدال نیستید؟ بنده که در آن وقت اسمى از ابدال و اوتاد نشنیده بودم هیچ نگفتم و از خواب بیدار شدم.
روز بعد به ایستگاه قطار آمده، با عده اى از زوار منتظر آمدن قطار بودیم. ناگاه حلقه اى از دراویش ایرانى که در گوشه اى نشسته بودند توجهم را جلب کرد. با خود گفتم: بروم ببینم اینها چه مى گویند و بلافاصله به طرف آنها رفته، در کنار آنها نشستم.
ناگهان یک نفر با چفیه و عقال عربى نزدیک آمده، نگاهى به صورت دراویش کرد و نگاهى هم به صورت بنده افکند و گفت: «بس أنت زین، درویش مو زین». یعنى فقط تو خوبى و درویش خوب نیست. و بلافاصله با حالتى عجیب به سرعت شروع به چرخیدن کرد و در همان حال مرتب مى گفت: «سید زین، درویش مو زین». گاهى هم به آنها مى گفت: «شما درویش نیست، من درویش، شما براى فلوس، پول». و چنان سریع چرخ مى خورد که انسان مى فهمید این کار از روى تمرین نیست و حالش گواه بود که حال بسیار فوق العاده اى دارد.
در این هنگام یکى از آن دراویش با ناراحتى و عصبانیت از جا برخاسته، در حالى که متوجه آن شخص بود گفت: چه مى گویى؟ من درویش نیستم؟ من خوب نیستم؟ بیا برویم داخل آتش!
بنده به آن درویش گفتم: بنشین، آبرو ریزى نکن. گفت: به یارى جدت مى روم!
در این حال یکى از اهالى آن محل به لسان عربى از بنده سؤال کرد که این درویش چه مى گوید؟ بنده براى او توضیح دادم. آن مرد گفت: گاهى این عرب با ما نشسته، مشغول صحبت است، ناگهان حالت جذبه به او دست مى دهد و از جاى برخاسته، تا صبح مى چرخد و هیچ خسته نمى شود! گاهى هم از جاى برمى خیزد و به جاى چرخ خوردن در میان آتش تنورى که براى پختن نان آماده شده، مى نشیند و اصلاً آتش به او آسیبى نمى رساند!
از او سؤال کردم: شغل این مرد چیست؟ گفت: قبلاً شرطه بود، ناگهان از شغلش استعفا داد و فعلاً چنین حالت عجیبى پیدا کرده و معلوم نیست کارش چیست.
بعدها متوجه شدم که این همان صاحب منصبى بوده است که آن شب در عالم رؤیا به من خطاب کرد: آیا تو آقاى ابدال نیستى؟ و بنا بر این چه بسا یکى از اصحاب آقاى ما حضرت مهدى - عجل الله تعالى فرجه - بوده است، لکن در آن وقت نتوانستم با او تماس بگیرم.
در حدیث است که خداوند متعال چهار چیز را در چهار چیز پنهان نموده است: خوشنودى اش را در طاعاتش تا هیچ طاعتى را کوچک نشمرى، چه بسا همان عمل کوچک موافق رضاى او باشد و تو ندانى. هم چنین سخطش را در معاصى مخفى فرموده تا هیچ معصیتى را کوچک به حساب نیاورى، چه بسا همان معصیت به ظاهر کوچک او را به غضب آورد و تو آگاه نباشى. و نیز اجابتش را در دعاها پوشانده است تا هیچ دعایى را کم نبینى، بسا همان مقرون به اجابت باشد و تو علم نداشته باشى. و بالاخره ولىّ خود را بین بندگانش پنهان فرموده تا هیچ یک از بندگان خدا را کوچک و بى ارزش ندانى، بسا همان فرد از اولیاى او باشد و تو جاهل باشى.
و اگر خداى نکرده به آنها توهین کنى، گر چه نشناخته باشى اثر وضعى آن بسیار بد و خطرناک خواهد بود و - نستجیر بالله - منجر به سوء خاتمه خواهد شد، مگر اینکه آن ولىّ خدا از انسان در گذرد و غالبا هم چنین است."

منبع: سفینه الصادقین

نظرات  (۳۲)

ولی من تا حالا راستگو تر از ایت الله یعقوبی ندیدم و دقیق ترین حرفارو میزنن و کلا جدا از صوفی ها هستند
ان شاالله خدا ایشان رو رحمت کند و به خانواده محترمشان صبر دهد
پاسخ:
در پستهای اخیر تصوف و عدم دقت او کاملا روشن شده و اگر مجالی باشد پستهای بیشتری نیز خواهم گذاشت
مقام معظم رهبری کتاب سفینه الصادقین را سه مرتبه خوانده اند و از آن تعریف کرده اند برادررررررررر!
در ضمن تا ایشان در قید حیات بود حتی جرات بردن نام ایشان را نداشتید حالا تصوف گری را به آن بزرگوار نسبت میدهید؟؟؟
البته با اطلاعات دقیقی که از صوفی و صوفی گری دارید بنده از شک به یقین منتقل شده ام که شما یک کشکول زاده هستید!!!
برو خدا روزیت رو جای دیگه حواله بده از اینجا چیزی نصیب شما نمیشه برادررررررر!!!
پاسخ:
اگر دلیلی دارید بفرمایید و اگر پاسخی دارید ارائه کنید.
  • علی محمد برنا
  • اولا ایشان در این جا خواب و اتفاقی خارجی را نقل می کند ثانیا ان فرد درویش و صوفی نبوده و در رد دراویش مدعی حاضر در انجا سخن گفته ثالثا او نمی رقصیده بلکه به دور خود می چرخیده رابعا افراد هم مخل او از او تعریف می کردند خامسا تقوی را در نقد مراعات کنید آیا خداوتد متعال نفرمود :دشمتی با قومی شما را وادار تکند که شما از عدالت دور شویى، عدالت پیشه کنید که به تقوی نزدیک تر است .؟
    پاسخ:
    اولا "خواب و اتفاقی خارجی ..." خب که چی؟! چه چیزی را رد یا اثبات کردید؟
    ثانیاَ علیه تصوف سخن نگفته، بلکه آن جمع را صوفی حقیقی نمی دانسته. همه صوفیه نسبت به هم چنین اند و هر یک خود را حقیقی و دیگران را دروغین یا ناقص می داند و در عین حال همگی نیز مبانی یکسانی دارند.
    ثالثا چرخیدن و شعر خواندن همان رقص است!! چنان که در مجالس سماع رایج است!

    اگر شما واقعا به خداوند ایمان دارید و فرمایشات ائمه اطهار علیهم السلام را قبول دارید بهتر است کمی تقوا به خرج بدهید و وارد حیطه ای شوید که اصلا از آن درکی ندارید.

    شاعر در این باره چه زیبا سروده:
    چه داند آنکه اُشتر می جراند؟!!

    من و شما در وادی معرفت واقعا همینطور هستیم. باور کنیم!!!
    پاسخ:
    اگر شما به قول خودتان در وادی معرفت شترچرانید، پس چرا ادعایتان را باور کنم؟
    دلیل بیاورید.
    سلام  از مطالب شما معلوم میشود درد دین دارید وبحمدلله به خطراتی که جوانان ومتدینان را تهدید  میکند  واقف هستید  از جمله خطر صوفیه    که خطرش اگر  بیش از غرب زدگی نباشد  کمتر  از ان نیست  وبه یقین خداوند  برای دینش حجت قرار داده  ومیزان صحت وسقم هر سخنی  ثقلین است  قران وعترت  ولی برادر عزیز  دفاع غیر  مبرهن  از معارف اهل بیت ع کردن جفا  در حق اهل بیت رسول خدا ص است  واین هر کس خلاف فهم ما چیزی را از روایت یا ایه ای فهمید  مردود باشد  اگر از توحید بگوید میگوییم وحدت وجودی است واگر از امام زمان  ع بگویید میگوییم انجمن حجتیه است  این گونه برخورد کردن با معارف الهی  جفا در حق ثقلین است ولازمه تقوی الهی  احتیاط است وفهم درست معانی وحقایق  اصولا رد کردن حرف دبکران هنر نیست  فهمیدن ان هنر است با این حربه شما اگثر علمای ربانی صوفی ودرویش اند  شما نگاهی   ان شالله پیش استادی الف بای معارف توحیدی  را بخوانید  بعد مورد نقد قرار دهید
    پاسخ:
    و علیکم السلام
    محل اشکال را روشن بفرمایید
  • علی محمد برنا
  • سلام علیکم اگر شما در مقام تبلیغ حقایق هستید جرا پاسخ های این جانب را نمایه نمی کنید خدا وند بین شما و ایت الله یعقوبی حکم خواهد کرد.
    پاسخ:
    و علیکم السلام
    کدام پاسخ؟
    تمام پیامهای مربوط به یعقوبی و ... تایید می شود.
    جوابت رو میدم نه از این جهت که برای امثال تو حتی ارزش پاسخ دادن قائل باشم بلکه چون اموخته ام هر جا مطلب اشتباهی  درباره ی بزرگان دیدم ساکت ننشینم. میخای اسمشو بگذاری موعظه یا عدم استفاده از به اصطلاح برهان و یا عقل نداشته ی امثال تو. 
    اولین نشانه برای من وقتی این کتاب شریف رو بدون اینکه این اقا رو بشناسم خوندم حال فوق العاده در حد خودم و ارامش و خضوع بود. نشانه دومش نجات از کلی از مسائلیی که گرفتارش بودم. اما وقتی مطالب سخیف امثال تو رو میخونم جز پراکندگی و حال بد چیزی نصیبم نمیشه.
    دومین مطلب اینکه باید دید هر کسی برای چی داره حرف میزنه. امثال تو برای اثبات خودشون و دشمنی با حق حرف میزنن ولی من باز میگم بدون اینکه اقا رو بشناسم با خوندن کتاب شریف سفینه الصادقین جز یاد خدا و محبت به ائمه چیزی تو دلم زنده نشد. 
    مطلب زیاده ولی همینا برای من کافیه... 
    توام دلت خوش باشه به به اصطلاح عقل و اطلاعات مسلما ناقصت....
    پاسخ:

    الحمدلله. این نظر شما به خوبی نشان می دهد افرادی که به دام ارادت این گونه شیادان می افتند به جای استفاده از عقل خود، به حال و احساسات درونی که ملاکی برای تمییز حق و باطلش ندارند دل خوش اند!

    این که زیاد شدن ارادت انسان به اهل بیت و یا اصلاح امور دینی و ... از نظر تو مهم نیست خودش جای سوال داره. بعد گیرم که گفته ی تو درباره ی من درست. علمایی بودند شناخته شده که از این بزرگ کسب فیض کردند و یا تایید کردند ایشون رو. اونا هم مثل من بودند لابد از نظر تو... فقط تو یکی دین رو میفهمی...دیگه پاسخی نخواهم داد. قضاوت با خداوند متعال...  
    پاسخ:
    1. ارادت به اهل بیت ع و اصلاح امور دینی معیار دارد و به خیال و احساس تو خالی نیست.
    2. کدام علما؟
    3. تا به حال هم پاسخی نداده اید چون پاسخی ندارید.
    سلام ایشان در محضر دو علم بزرگوار کسب فیض کردند آنهم مدتی بعد از  رقصی که شما مثال زدید در سالهای خیلی بعدش هم مرحوم میلانی ایشان را قبول داشتند وباهم دیدار داشتند.
    پاسخ:
    و علیکم السلام
    ۱. تعلم نزد بزرگی دلیل بر بزرگی خود شخص نیست.
    ۲. کدام دو بزرگ؟ شاید آن دو بزرگ مورد نظر شما از نظر ما بزرگ نباشند.
    ۳. مهم این است که زمان نوشتن کتاب بعد از همه اینها است و در این زمان با توجه به متن انحرافش ثابت است.
    ۴. غیر از دعاوی خود یعقوبی چه اسنادی بر تایید او از سوی آقای میلانی دارید؟
    ۵. فرضا آقای میلانی موافق یعقوبی بوده باشند، ما تابع دلائلیم نه آقای میلانی!
    سلام 
    اقا ما میخوایم مریدش باشیم تو مشکلی داری !!!اقا ما قبولش داریم تو مشکلی داری!!!!! با این یاوه گویی که کردی ذره ای از ارادتم به ایشون کم نشد که هیچ  بیشترم شد منم بدون اینکه ایشون رو بشناسم کتابش رو خوندم و جز ارادت  و
    به اهلبیت محبت و پش کردن به مادیات چیزی ندیدم و خارج از دین بنظرم نرسید و شما شما شما  نمیدونم چه کینه ای داری از ایشون که میخوای اینجوری انتقام بگیری 
     امید وارم خدا هدایتت کنه 
    میگن خدا دو جا میخنده یکی جایی که خدا میخاد یه شخصی را بالا ببره ولی بنده هاش میخان بیارنش پایین و جای دیگه هم که خدا یکی را میکوبه پایین ولی عده ای میخان اونو ببرن بالا الان خدا که چه عرض  کنم منم خندم گرفته به تقلای شما 
    پاسخ:
    و علیکم السلام
    انصافا تو دیونه ای.مطمئنم.
    اخه با این عقل،عقل کردنت میخوای به کجا برسی.
    بابا امام رضا علیه السلام بعضی ها از امام رضا علیه السلام استاد خواستن و روزها می رفتن حرم.امام علیه السلام فرستادشون پیش اقای یعقوبی.
    البته تو این چیزها رو نمی فهمی چون یه سری شر و ور یادت دادن.
    سلام ..دوست گرامی به نظر میاد شما بیشتر از اینکه بخوای مردم رو از دام خطرات صوفیه نجات بدی دنبال به چالش کشیدن افراد بزرگ هستی تا یه جورایی خودتو مطرح کنی ...مرد حسابی این آقایی که داری ازش به عنوان صوفی یاد میکنی شاگرد آیت الله قاضی بوده و آقای قاضی استاد بزرگانی همچون آیت الله بهجت بوده با این اوصاف تمام این بزرگان به زعم شما صوفی هستن . بهتره به جای تجزیه و تحلیل اولیای خدا اول کمی در مورد اونها راه و روش زندگیشون مسیر سلوکشون و عقاید و نقطه نظراتشون بیشتر مطالعه کنی ..اینطوری دیگه انقدر راحت به هر اولیای خدایی تهمت ناروا نخواهی زد .
    پاسخ:
    و علیکم السلام این خوب است چون شاگرد فلانی است و فلانی خوب است چون استاد بهمانی است. (سلسله کور یا دور باطل شخصیت پرستی)
    حاضری با من بر سر حقانیت ایشان حضوری مباهله کنی؟
    جواب رو ایمیل کن به من
    ار حاضری زمان و مکان رو توش قید کن
    اگر حاضر نیستی پس دیگر...

  • پاسخ دهنده به جنگنده با خدا
  • این موجود خودش نوشته
    ثالثا چرخیدن و شعر خواندن همان رقص است


    یکی نیست بهش بگه آخه کجا سخن از شعر خوانی این شخصی که سریع میچرخیده هست؟
    وقتی ابلیس سوار آدم میشه اینجوری توجیه احمقانه میکنه
    چون خدا خواهد کسی رسوا کند
    میلش اندر طعنۀ پاکان زند

    ببین با خودت چکردی که سر از این جا درآوردی
    پاسخ:
    قالوا من فعل هذا بآلهتنا انه لمن الظالمین. (انبیاء: 59)

    اولا آیا وجود یک ییا چند اشتباه در زندگی نامه که از نظر شما است ایشان انسان بد و فاسدی می شود مسلما خیر،

    ثانیا از دوستان ایشان می خواهم که با اهانت و نفرین قدر و منزلت ایشان را پایین نیاورند.

    ثالثا تا آن جا که من می دانم ایشان مسایل مربوط به عرفان نظری را کاملا برای شاگردان خود باز نمی کردند. لذا اغلب به جای بحث نظری رو به مباحث احساسی می آورند.

    رابعا با توجه به این که حلقه شاگردان و دوستان ایشان خیلی گسترده شده بود اغلب افراد اطراف ایشان فقط ایشان را دوست داشتند و با مبانی نظری افکار ایشان آشنا نبودند و خود نیز عالم نیستند تا از ایشان درست دفاع کنند و آنجا که اشتباهی هست بپذیرند.

    پاسخ:
    اشتباهات در سه صورت موجب فاسد شمردن می شود:
    1. اشتباهات از کسی که خود را در جایگاه معصوم قرار دهد یعنی خود را در جایگاهی قرار دهد که دیگران بدون چون و چرا مرید او شوند و هر چه او گفت تصدیق کنند و مطیعش باشند. در چنین مواردی کوچکترین اشتباه فرد را بر سرش باید کوبید از آن جهت که خود را در جایگاهی قرار داده که اشتباه از او پذیرفتنی نیست.
    2. اشتباهات در اصول بنیادین باشد که فرد را از راه راست خارج کند.
    3. اشتباهات عمدی و از روی فریب و استکبار باشد. 

    من دوست داشتم که تحلیل ها، کاملا نظری و علمی و در سطح افرادی عادی جامعه باشد تا این جانب نیز بتوانم استفاده کنم. از طرفی چگونه برای شما بالیقین (از طرز نوشته شما) اثبات شد که این سه نوع اشتباه (نه سه اشتباه) که خیلی خطرناک است و اگر در یک فرد باشد او را از مسیر حق خارج می کند در ایشان وجود داشته است لطفا برای این جانب توضیح دهید.

    پاسخ:
    شاید بهتر باشد پیش از بررسی این مورد خاص در اصول و مبانی کلی تر به تفاهم برسیم و سپس با در نظر داشتن آن مقدمات وارد بررسی این موارد شویم.

    به نام خدا

    سلام علیکم، به نظر می آید داریم به جای خوبی با هم می رسیم و آن این که شما کلا با روش شناختی که امروز به نام عرفان نام گذاری شده کلا مشکل دارید و این علم یعنی شناخت از طریق قلب را قبول ندارید، البته این موافقت و مخالفت سابقه بسیار زیادی در تاریخ اسلام دارد. اگر می توانید به جای این که موارد خاصی را از زندگی چند عارف شناخته شده برای اثبات این مدعا (به زعم این جانب) بیاورید، به صورت کلی مدارک و مبانی خود را از قرآن و حدیث برای این بحث بیاورید. اگر هم وقت شما اجازه نمی دهد یک کتاب برای اثبات و یک کتاب برای رد این روش شناخت معرفی کنید. البته این جانب هر دو روش را خواهانم.

    والسلام علی من اتبع الهدی

    پاسخ:
    وعلیکم السلام و رحمة الله
    البته این که به یک معنا ما با عرفان مخالفیم درست است؛ اما از آن جا که اوّلا عرفان معانی مختلف دارد و ثانیا انواع مختلف دارد و ثالثا ابعاد مختلف دارد و رابعا مصادیق مختلف دارد، معنای مخالفت با عرفان باید دقیقا تبیین شود.

    در این راستا این جمله شما جلب توجه میکند: «این علم یعنی شناخت از طریق قلب را قبول ندارید.» مقصود از شناخت قلبی چیست و چه فرقی با شناخت غیرقلبی دارد؟

    سلام علیکم

    اولا در نوشته های قبلی که خدمت شما ارائه کردم گفتم که این جانب یک شخص غیرعالم هستم و اگر خدا قبول کند یک متعلم سبیل نجات باشم. لذا یک نوشته از شهید مطهری خدمت شما به عنوان شناخت خود از عرفان ارائه می کنم:

    "عارفان و اهل دل، بیش از دیگران به بحث انسان کامل و لوازم سعادت ‏واقعی و مقدّمات آن اهتمام داشته‏ اند و دارند و آن را در ادبیات خاصّ ‏خود با زبان شعر و نثر بیان کرده‏اند و پایگاه مردمی بیش‏تری دارند. اینان، عقل و علم را در معرّفی و تأمین کمال و صعود انسان ناتوان، و شهود باطنی و راه دل را شایسته و یگانه طریق حرکت کمال‏طلبی انسان ‏و هماهنگ با فطرت و آفرینش او معرّفی می‏کنند. عرفا مَنْ انسان را عقل انسان و فکر انسان نمی‏دانند؛ بلکه عقل و فکر را به‏ منزله یک ابزار می‏دانند و من حقیقی هر کسی را آن چیزی می‏دانند که از او به ‏دل تعبیر می‏کنند. ... دل، یعنی آن مرکز احساس در انسان. مرکز خواست در انسان نه مرکز فکر در انسان. عارف برای احساس و برای عشق که قوی‏ترین ‏احساس‏ها در انسان است، ارزش و اهمیّت زیادی قائل است. ... عشق یک‏ حقیقتی است که در تمام ذرّات وجود جریان و سریان دارد... و اصلاً حقیقت، عشق است و آن چه غیر عشق می‏بینی، آن مجازی است بر روی این حقیقت."

    اما تجربه کمی که خودم در این راه داشتم ارائه می کنم البته می دانم که مطالب خیلی ابتدایی است ولی برای رسیدن به یک تفاهم نقل می کنم و آنچه خود دیده ام را که نمی توانم منکر بشوم: این جانب سال  های گذشته خدمت یکی از علمای گمنام حوزه می رسیدم و ایشان برای صحبت های از اهل بیت علیه السلام و عرفای دیگر در خصوص شناخت نفس و لزوم پاک بودن از گناه و ضرورت ارادت به اهل بیت برای رسیدن به شناخت واقعی دین و خدا نقل می کرد. پس از مدتی متوجه شدم در شب های مربوط به اعیاد اسلامی و موالید اهل بیت حال (بدون آن که بخواهم) حال خاصی داشتم که نمی توانم توصیف کنم و برای تقریب به ذهن انگار که هیچ وزن و وابستگی به دنیا نداشتم. قصد من از این مقدمه این بود بعضی از موالید و اعیاد که حتی دقت نذاشتم و به تقویم نیز رجوع نکرده بودم  نیز آن حال خاص را داشتم. گاهی از اوقات از تعجب به تقویم نگاه می کردم و می دیدم که یکی از جشن های مذهبی یا  موالید اهل بیت است. تجربه دیگر این حقیر این است یک روز عاشورا در یکی از شهرهای ایران در حال عزاداری برای سید و سالار شهیدان بودم یک مرتبه دیدم که حالم عوض شد و تمام صحنه عاشورا را انگار به چشم می دیدم و به هر طرف که می نگریستم وقایع روز عاشورا را می دیدم در عین این حال که اطرافیانم را می دیدم و گاهی با آنها صحبت می کردم ولی صحنه ها و وقایع روز عاشورا را حس می کردم و می دیدم.

    این تجربه را با توجه به ناشناخته بودن خود، برای جلب توجه دیگران و سوء استفاده از امام حسین علیه السلام نیز ننوشتم و فقط برای بررسی ادعای شناخت عرفانی و تفاهم دوطرفه نوشتم. البته همان طور که قبلا نوشتم نسبت به شناخت قلبی و عرفانی اشکالاتی دارم.

    پاسخ:
    وعلیکم السلام و رحمة الله

    1. درباره دو تجربه شخصی که نقل کردید اوّلاً با توجه به این که نه من و نه غالب خوانندگان شما را نمی شناسیم راهی برای تصدیقش نداریم؛ البته اگر با جزئیّات بیشتر توصیف می‌کردید شاید تا حدّی امکان مقایسه و ارزیابی فراهم می‌شد. و ثانیاً به فرض راست بودن، چون این یک تجربه‌ی شخصی بوده ما از کیفیّت و چگونگی آن مطّلع نیستیم و درباره‌ی این که منشأ آن چه بوده، ساده نمی‌توانیم به نتیجه برسیم. بنابراین طرح آن در بحث و تفاهم دوطرفه که زبانی عمومی‌تر می‌طلبد بجا و مناسب نیست.

    2. امّا درباره سخنانی که از استاد مطهری روایت کردید بحث و گفتگو بسیار است و فعلاً تنها به این جهت اشاره می‌شود که اساساً شناخت با گرایش یا احساس متفاوت است. به گفته‌ی ایشان «دل، یعنی آن مرکز احساس در انسان. مرکز خواست در انسان نه مرکز فکر در انسان.»
    روشن است که احساس و خواست، از نوع شناخت نیست. این که فلان چیز هست یا نیست و اگر هست چگونه است، از مقوله شناخت است؛ اما این که فلان چیز را دوست داریم یا میخواهیم چنین باشد از نوع شناخت نیست؛ بلی احساس و خواست می تواند ناشی از شناخت یا عدم شناخت باشد یا منجر به شناخت یا عدم شناخت شود؛ اما خودش از نوع شناخت نیست.

    بنابراین اگر منظور شما از شناخت قلبی همان احساسات و خواستن یا نخواستن و دوست داشتن یا دوست نداشتن است، اساساً اینها از مقوله شناخت نیست.




      

    سلام علیکم

    با توجه به اینکه شما نظرات آقای مطهری، آقایان قاضی، یعقوبی و دولابی و برخی از مشاهدات این جانب را به عنوان مسایل اولیه در شناخت قلبی قبول ندارید، خواهشمند است یک متن مستدل به آیات قرآنی و روایات اهل بیت در موضوع عرفان و شناخت قلبی معرفی نمایید.

    پاسخ:
    وعلیکم السلام
    الآن چنین متنی که بتوانم توصیه کنم به یاد ندارم.

    سلام علیکم

    از شما که ظاهرا از طیف علما هستید و متخصص در علم حدیث، و این گونه بر صدر و ذیل عرفای معاصر (از نظر شما مشهور به عرفان) می تازید، توقع نیست که هنگام درخواست یک متن مستدل به آیات و روایات در این خصوص، این گونه شانه خالی کنید. همچنین لازم نبود به این عجله پاسخ دهید. درخواست دیگر این جانب از شما این است که افرادی که از نظر شما به شناخت قلبی واقعی رسیده اند یا عارف واقعی هستند را به این جانب معرفی کنید تا بتوان از ایشان استفاده نمود. ممکن است بگویید چنین فردی را نمی شناسم. با توجه به این که شناخت قلبی را بالکل منکر نیستید، لذا خواهشمند است یک تعریف جامع و مانع از شناخت قلبی ارائه دهید.

    پاسخ:
    وعلیکم السلام 
    بنده از شناخت قلبی واقعی یا عرفان واقعی سخن نگفته ام تا مصداقش را معرفی کنم. شما از شناخت قلبی گفتید و بنده از شما خواستم تعریفتان را ارائه کنید. شما اجابت کرده و متنی از استاد مطهری آوردید که بنا بر آن متن، در مکتب عرفا گرایش و خواست قلبی مقدم بر شناخت عقلی است. بنده اشکال کردم که اساسا خواست و گرایش از مقوله شناخت نیست؛ بنابراین متنی که شما برای تعریف شناخت قلبی آورده اید کارایی لازم را ندارد؛ یعنی بر شما لازم است که تعریف دیگری از شناخت قلبی ارائه کنید یا مفهوم مورد نظر خود را با لفظی غیر «شناخت» به ما بشناسانید.

  • عبدالله فانی
  • یکی از دوستان وبلاگ پرسیده‌اند:

    آیا روایت معتبری در توصیه به خواندن زیارت عاشورا در هر روز و دور از حرم حسینی وجود دارد؟

    پاسخ:

    مهم ترین منبع زیارت عاشورای معروف دو کتاب کامل الزیاراتِ ابن قولویه و مصباح المتهجدِ شیخ طوسی است. 

    در کامل الزیارات در انتهای حدیث آمده است:

    قَالَ عَلْقَمَةُ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ الْبَاقِرُ ع یَا عَلْقَمَةُ إِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَزُورَهُ فِی کُلِّ یَوْمٍ بِهَذِهِ الزِّیَارَةِ مِنْ دَهْرِکَ فَافْعَلْ فَلَکَ ثَوَابُ جَمِیعِ ذَلِکَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى.  (کامل الزیارات، باب 71 ص179)

    یعنی ای علقمه اگر توانستی هر روز از عمرت حسین (ع) را با این زیارتنامه، زیارت کنی، همه این ثواب‌ها را خواهی داشت ان شاء الله.

    در مصباح المتهجّد نیز همین جمله آمده است با این تفاوت که به جای «دهرک»، «دارک» آمده است. (مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ؛ ج‏2 ؛ ص776)

    یعنی ای علقمه اگر توانستی هر روز از میان خانه‌ات حسین (ع) را با این زیارتنامه، زیارت کنی، همه این ثواب‌ها را خواهی داشت.

    در هر صورت این جمله نشان می‌دهد که این زیارتنامه منحصر به روز عاشورا و زمین کربلا نیست؛ با این حال چون در متن زیارتنامه عبارت «هذا یوم» به کار رفته است؛ اگر در غیر روز عاشورا خوانده شود، لازم است این عبارت را تغییر داد تا از نظر معنا درست باشد؛ چنان که علامه مجلسی نیز تذکر داده است. (بحار الانوار، ج98، ص302)

     

     

    این نوشته شما در تایخ 98/6/23 که "البته این که به یک معنا ما با عرفان مخالفیم درست است؛ اما از آن جا که اوّلا عرفان معانی مختلف دارد و ثانیا انواع مختلف دارد و ثالثا ابعاد مختلف دارد و رابعا مصادیق مختلف دارد،" به این معنا است که که شما یک مدل خاص از عرفان (شناخت قلبی) را قبول دارید. من نیز از شما یک مدل و روش شناخت مورد تایید توسط احادیث و روایات از شما خواستم که با روش افراد مشهور به عرفان در جامعه امروز (آقایان قاضی، بهجت، طهرانی، یعقوبی و دولابی) متفاوت باشد. پس فورا زیر حرف خود نزنید و اگر از عرفان یا شناخت قلبی خبر ندارید صریحا اعلام کنید.
    خواهشمندم نگویید عرفان با شناخت قلبی فرق دارد. زیرا در اصطلاح جامعه امروزی بین این دو کلمه اصطلاحی یک رابطه معنایی وجود دارد. باز هم اگر گفتید تفاوت دارد برای هرکدام مصداق و متن مستدل مورد قبول ارائه کنید در غیر این صورت شما متهم به این موضوع می گردید که بدون شناخت و مطالعه در خصوص این علم در این خصوص اظهار نظر می کنید.
    پاسخ:
    شما ابتدا تعریف خود را از عرفان و از شناخت قلبی بگویید تا معلوم شود که این دو یکی هستند یا نه.
    ما وقتی عرفان را نقد می کنیم مقصودمان یک جریان شناخته شده‌ی تاریخی با ابعاد مختلفی است که تصوف نیز نامیده میشود. ابعادی نظری آن مانند وحدت وجود و ابعاد عملی آن مانند باطنی گری. 
    اما در مورد شناخت قلبی چنان که عرض شد، شما هنوز مقصودتان از این اصطلاح را روشن نکرده اید تا بحثی صورت بگیرد. اگر کاربرد شخصی مرا می خواهید، از نظر من شناخت قلبی چیزی جز شناخت عقلی نیست بلکه شناخت به طور کلّی ماهیت عقلانی دارد و حتی شناخت حسی هم در حقیقت بازگشتش به عقل است.  
    به هر حال شما درباره چیزهایی سؤال می کنید و پیرامون مفاهیمی می خواهید بحث کنید که درباره آن هیچ تعریف و توضیحی ارائه نمی کنید. ضمناً اگر بسیار مشتاق بحث درباره عرفان هستید، به نظر می رسد که بحث حضوری و شفاهی راهگشاتر است.

    چگونه این ادعای خود را می توانید اثبات کنید که کتاب سفینه الصادقین پر از دروغ است، این کتاب یک زندگی نامه تقریبا مربوط به تاریخ 1320 تا 1340 است. چگونه می توانید اثبات کنید وقایعی کاملا شخصی که یک نفر از مسایل گذشته بر خود در این برهه از تاریخ نقل کرده، دروغ بوده است.
    پاسخ:
    سؤالتان تکراری است و پاسخ من هم تکراری. 
  • محمد مجتبی
  • سلام بر شما،

    "و بالاخره ولىّ خود را بین بندگانش پنهان فرموده". حضرت آقا این روایت را بعد از نقل داستان آورده. حالا شاید آن شخص ولی خدا بوده باشد. خدا خودش میداند و اختیار دارد هر که را که بخواهد هدایت کند. شما اگر قبول ندارید نداشته باشید. اگر عرفان و امثال حضرات قاضی... و دولابی را حجت نمیدانید، ندانید. برادر ضرور نیست همه در عالم عارف بشوند. اگر اهل فقه هستید بروید دنبال فقه تان. دید ما و شما با عرفا از زمین تا آسمان فرق میکند. از عنوان متن تان معلوم است این نقد را از روی کینه انجام دادید نه بخاطر رضای خداوند متعال و هدایت مردم.

    وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى 
    پاسخ:
    وعلیکم السلام و رحمة الله
    از پیام شما چیزی دستگیرم نشد. اگر بیان روشن تر و دلیل واضح تری دارید بفرمایید.

    سلام. آقای اهل تسنن بس کن. آتشت را بردار برو
    پاسخ:
    وعلیکم السلام 
    اهل تسنن نیستم.

    سلام علیکم

    آقای حمید و محمد مجتبی، این جانب چند بار کتاب سفینه الصادقین را مطالعه کرده ام و از متن کتاب پیداست که نویسنده شخص بزرگی است و معارف زیادی را به دست آورده است ولی ممکن است در مواردی نیز اشتباه کرده باشد، پس بیخود با رفتار افراطی باعث تخریب شخصیت این بزرگوار نشوید. همین استدلال نیز جواب نویسنده این متن است در مقابل، یعنی یک اشتباه نمی تواند دلیل فسق و کذاب بودن نویسنده کتاب باشد کسی که اطرافیان او به پایبندی و حساسیت زیادش به اجرای دستورات چهارده معصوم و فقهای شیعه تاکید دارند.

    خداوند هر سه طرف را دنباله رو هدایت امام  زمان علیه السلام بدارد. ان شاء الله

    پاسخ:
    وعلیکم السلام

    سلام

    کسی که با سرعت دور خود بچرخد را ورزشکار می گویند نه رقاص مانند ورزشکاران باستانی.

    پاسخ:
    وعلیکم السلام

    برادر ، شما بیماری، پیشنهاد میکنم برای مرغ های محله هم حجاب درست کنی ، و یا زنبور ملکه عسل رو از میان کندو خارج کنی بین نامحرم نباشه، نه این اقای یعقوبی را میشناسم و نه تو، اما استدلالت خیلی خیته ، یکم فکر کن، کجای اسلام چرخیدن را منع کرده؟ اون نم یک مرد ، بیا تا بنده جلوت بچرخم ، منحرف نباش، کافور بخور

    پاسخ:
    شما از نوشتنتان معلوم است که در وادی مباحث مربوط به تصوف نیستید بزرگوار.

    رحمت خدا بر عارف بزرگ آ سید حسین یعقوبی قائنی که حتی سردار سلیمانی هم از او استفاده کرد و عکسش در اینترنت میتونه پایانی بدهدبه تهمت های شما به این یار امام زمان (ع) ۰خدا هدایتتون کنه و اگه هدایت نمیشید انشاالله ملعون واقع بشید که به عارف بزرگ خداوند تهمت میزنید 

    تو مریضی خدا اگه قابل هدایت.  هدایت و اگر نیستی شرت و بکنه

    سلام .من دوبار از نزدیک ایت الله یعقوبی از نزدیک دیدم .در جلسات ایشون چیزی به جز معرفت خدا و معرفت اهل بیت  نبود .تو جلسات ایشون با تمام وجود خدا رو حس میکردی .علاقه و محبت و عشق زائد وصفی به آمبر المومنین داشتن .نگاه به چهره شون انسان یاد خدا مینداخت

    پاسخ:
    وعلیکم السلام 
    تا ابزار سنجش در دست انسان نباشد، از نزدیک و دور دیدن فرقی نمی‌کند. 
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی