آیا ابن غضائری تفسیر منسوب به امام عسکری (ع) را به سهل دیباجی ربط داده است؟
بسم الله الرحمن الرحیم
✍️علی عادل زاده
در رجال ابن غضائری آمده است:
«محمّد بن القاسم، المفسّر، الأسترآباديّ. روى عنه أبو جعفر ابن بابويه. ضعيف، كذّاب. روى عنه تفسيرا يرويه عن رجلين مجهولين: أحدهما يعرف بيوسف بن محمّد بن زياد، والآخر: عليّ بن محمّد بن يسار عن أبيهما، عن أبي الحسن الثالث عليه السّلام. والتفسير موضوع عن سهل الديباجيّ، عن أبيه بأحاديث من هذه المناكير.» (الرجال لابن الغضائري، ص98؛ و نیز نک: رجال العلامة الحلي، ص256)
در این مدخل نام سهل دیباجی آمده در حالی که نه در نسخه تفسیر منسوب به امام و نه احادیثی که در کتب شیخ صدوق و دیگر مصادر از این تفسیر روایت شده، کمترین ارتباطی با سهل دیباجی دیده نمیشود. کسانی که با این جمله مواجه شدهاند، مواضع مختلفی درباره آن گرفتهاند:
- برخی مانند میرداماد در شارع النجاة تصور کردهاند که این تفسیر به سهل دیباجی اسناد داده شده است. (خاتمة المستدرک، ج5، ص193)
- میرزا حسین نوری نسبت وضع این تفسیر به دیباجی را کذب و افترا و موجب سقوط کلام ابن غضائری از اعتبار دانسته است: «الخامس: أن سهل الديباجي وأباه غير داخلين في سند هذا التفسير، ولم يذكرهما احد فيه، فنسبة الوضع اليه كذب وافتراء، كلّ هذا يكشف عن الاختلاط المسقط للكلام عن الاعتبار.» (خاتمة المستدرک، ج5، ص195)
- کاظم استادی نیز بر اساس این عبارت، نتایج عجیبی گرفته و برداشتهای دوری کرده که قرینهای ندارد. (تجزیه و تحلیل اسناد منسوب به امام حسن عسکری ع، ص89-90، حدیثپژوهی، ش28، 1401)
برخی از دانشمندان متوجه شدهاند که این جمله به این شکل، مضطرب است و معنای درستی ندارد.
سید ابوالقاسم خوئی نوشته است:
«وهذه العبارة لا نعرف لها معنى محصلا، فإن سهلا لم يقع في سند هذا التفسير ... وغير بعيد أن تكون في العبارة تحريف، أو سقط من النساخ.» (معجم رجال الحديث، ج18، ص164)
شیخ محمدتقی شوشتری نیز نوشته است:
«هذا، وأمّا قول ابن الغضائريّ: والتفسير موضوع عن سهل الدّيباجيّ عن أبيه فمعناه لا يخلو عن إجمال بعد نقله أنّ الصدوق رواه عن محمّد بن القاسم الإسترآباديّ، عن يوسف بن محمّد بن زياد، وعليّ بن محمّد بن سيّار، عن أبويهما عنه عليه السّلام. ولعلّ في الكلام سقطا والأصل: والتفسير موضوع كما عن سهل الدّيباجيّ، عن أبيه مع أنّ سهل الدّيباجيّ كان معاصرا للصدوق فروى الخطيب أنّ المرتضى روى عنه وأنّ المفيد صلّى عليه سنة ۳۸۰ و في رجال الشيخ: سمع منه التلعكبريّ سنة ۳۷۰. وقال النجاشيّ: كان يخفى أمره كثيرا، ثمّ ظاهر بالدّين فى آخر عمره له كتاب إيمان أبي طالب أخبرنا به عدّة وأحمد بن عبد الواحد.» (الأخبار الدخيلة، ج۱، ص۲۱۵)
سید احمد مددی نیز نوشته است:
«از عبارت "والتفسیر موضوع عن سهل الدیباجی عن أبیه ..." چنین استفاده میشود که سهل الدیباجی، این تفسیر را از پدرش، وضع و جعل کرده؛ در صورتی که نام سهل الدیباجی و پدرش در هیچ سند این تفسیر وجود ندارد. به نظر نگارنده، این عبارت با قطع نظر از اشکال فوق، اصولاً قاصر و نارسا است و از نظر ترکیب ادبی خالی از تعقید نیست. از این عبارت نمیتوان فهمید واضع کتاب، سهل الدیباجی است یا پدرش. به احتمال بسیار قوی، عبارت افتادگی دارد و احتمالاً اصل آن چنین بوده: "والتفسیر موضوع و عن سهل الدیباجی ..." و این عبارت عطف باشد بر عبارت سابق: "یرویه عن رجلین ..."؛ یعنی مفسر جرجانی تفسیری را از دو شخص مجهول و روایات منکر را نیز از سهل دیباجی از پدرش نقل کرده است. در این صورت مراد او این نیست که این تفسیر را از سهل الدیباجی از پدرش نقل کرده، بلکه از سهل، روایات و احادیث منکر، غیر از کتاب فعلی را روایت کرده است. در بحثهای آینده خواهیم گفت که مفسر استرآبادی، اضافه بر روایت تفسیر، از پارهای اشخاص هم روایات متفرقهای نقل کرده و سهل یکی از آن افراد است، البته بنابر اطلاع ابن غضائری، چون در روایات موجود، هنوز به حدیثی از مفسر جرجانی از سهل الدیباجی برنخوردهایم. ... نارسایی عبارت ... به حال خود باقی میماند؛ زیرا سهل الدیباجی که یک سال قبل از صدوق در سال 380 وفات یافته، معاصر اوست و روایت کردن مفسر جرجانی از او بسی بعید است.» (نگاهی به دریا، ج1، ص307-308)
اگر چه این دانشمندان متوجه وجود اختلال در متن شدهاند؛ اما پیشنهادهایی که برای اصلاحش دادهاند، اشکالش کمتر از اصل متن نیست. محمدتقی شوشتری احتمال داده عبارت چنین بوده است: «والتفسیر موضوع کما عن سهل الدیباجی عن أبیه بأحادیث من هذه المناکیر». ابهام و عدم فصاحت این جمله کمتر از متن موجود نیست و معنای محصلی هم ندارد؛ چون اصلا ارتباطی بین سهل و تفسیر منسوب به امام وجود ندارد تا نامش در این جا ذکر شود.
سید احمد مددی نیز احتمال داده عبارت چنین بوده: «والتفسیر موضوع وعن سهل الدیباجی ...» در حالی که این جمله هم دچار اضطراب و ابهام است. مددی، خود در ادامه گفته است روایتی از استرآبادی از سهل دیده نشده و سهل ظاهراً یک طبقه متأخر از استرآبادی بوده و نقل استرآبادی از او بعید است. همین نشان میدهد که احتمال او در تصحیح متنِ ابن غضائری (افزودن واو) صحیح نیست.
شوشتری و مددی متوجه وقوع سقط و تحریف در متن ابن غضائری شدهاند و خواستهاند با افزودن کمترین کلمات (شوشتری: «کما عن» / مددی: «و») آن را تصحیح و ارتباطش را با مدخل استرآبادی حفظ کنند؛ ولی هیچ یک از این دو، دلیلی بر احتمال خود ارائه نکردهاند. اگر بنا بر سقط باشد، وجهی ندارد که سقط منحصر به یکی دو کلمه باشد و میتوان احتمالات دیگری مطرح کرد که دچار اغلاق و ابهام موجود در پیشنهاد شوشتری و مددی نباشد.
به نظر میرسد اساساً عبارت «عن سهل الديباجيّ، عن أبيه بأحاديث من هذه المناكير» هیچ پیوستگی و ارتباطی با مدخل استرآبادی ندارد و متعلق به مدخل دیگری بوده است. در متن موجود از رجال ابن غضائری بار دیگر تأمل کنیم:
«محمّد بن القاسم، المفسّر، الأسترآباديّ. روى عنه أبو جعفر ابن بابويه. ضعيف، كذّاب. روى عنه تفسيرا يرويه عن رجلين مجهولين: أحدهما يعرف بيوسف بن محمّد بن زياد، والآخر: عليّ بن محمّد بن يسار عن أبيهما، عن أبي الحسن الثالث عليه السّلام والتفسير موضوع عن سهل الديباجيّ، عن أبيه بأحاديث من هذه المناكير.» (الرجال لابن الغضائري، ص98؛ و نیز نک: رجال العلامة الحلي، ص256)
توضیح ابن غضائری درباره استرآبادی و تفسیرش تا «والتفسیر موضوع» کاملاً شفاف است و هیچ تعقید و پیچیدگی ندارد. او سند تفسیر را دقیقا مطابق آن چه در کتب صدوق است آورده و با عبارت «ضعیف، کذاب»، مسئولیت جعل را بر عهده خود استرآبادی گذاشته است. تا این جا هیچ ابهامی نیست. اما دقیقا از عبارت «عن سهل الدیباجی ...» مشکلات لفظی و معنایی آغاز میشود:
1. عبارت «موضوع عن» معنای روشنی ندارد و كاربرد مشابهی برایش پیدا نشد. قبل از «عن سهل الدیباجی ...» باید کلمهای مانند «روی»، «حدث» یا ... که بر معنی روایت و حکایت، دلالت کند، وجود داشته باشد که در متن فعلی دیده نمیشود
2. خود ابن غضائری، پیشتر واضع و سند وضعشده را ذکر کرده و دیگر آوردن «عن سهل الدیباجی عن أبیه» معنایی ندارد.
3. در سند تفسیر و روایاتی که از آن نقل شده و روایات استرآبادی در غیر تفسیر، هیچ نامی از سهل دیباجی و پدرش نیست و کمترین ارتباطی بین آنها دیده نمیشود.
4. سهل دیباجی (289-380ق) در طبقه بعد از استرآبادی بوده و نمیتوان تصور کرد که استرآبادی از او نقل کرده است. خصوصاً این که استرآبادی در شمال ایران میزیسته و مشایخی که ادعا میکند و نیز مشایخ مشایخش که اشخاص حقیقیاند عموما متعلق به همین نواحیاند؛ در حالی که سهل دیباجی در بغداد متولد شد و در بغداد از دنیا رفت.
5. روایات بسیاری از سهل دیباجی در دست است؛ ولی شباهتی بین روایاتِ سهل دیباجی و تفسیر استرآبادی، از جهت ادبیات و محتوا دیده نمیشود و فضای آن دو کاملاً متفاوت است.
6. ابن غضائری در ترجمه سهل بن احمد هیچ اشارهای به تفسیر منسوب به امام نمیکند: «سهل بن أحمد بن عبد اللّه [بن أحمد] بن سهل، الديباجيّ، أبو محمّد. كان ضعيفا، يضع الأحاديث. ويروي عن المجاهيل. ولا بأس بما رواه من «الأشعثيّات» وبما يجري مجراها، ممّا رواه غيره.» (الرجال لابن الغضائري، ص67)
7. حدیثی از سهل دیباجی از پدرش در جایی دیده نشد؛ بلکه اساساً نام پدر سهل در هیچ سندی یافت نشد. در مصادر عامه و شیعه، احمد پدر سهل به عنوان راوی و محدث یاد نشده است. (در سندی در ترتيب الأمالي الخميسية للشجري، 1/ 364 تصور میشود که سهل از پدرش روایت کرده که درست نیست و حاصل افتادگی نام ابن اشعث و موسی بن اسماعیل از سند است. قس: ترتيب الأمالي الخميسية للشجري، 1/ 366)
همه این قرائن نشان میدهد که عبارت «عن سهل الدیباجی ...» گذشته از اختلالی که در خودش وجود دارد، ظاهراً ربطی به مدخل استرآبادی نداشته و مربوط به راوی دیگری بوده است که در اثر سقط به این مدخل چسبیده یا در اثر خلط و سهو، از حاشیه یا متن، جابجا شده و به این مدخل افزوده شده است.
