آیت الله بهجت و ادّعای عصمت برای غیر معصومان
دیده می شود که در اثر سلطه فرهنگ غلوّ و تصوّف، برای برخی امامزادگان یا علماء و عرفا، ادّعای «عصمت» می شود؛ بی آن که نصّ روشنی ارائه شود.
مشهور است که شیعه «نصّ» را شرط امامت می داند؛ زیرا امام باید معصوم باشد و «عصمت» جز با نصّ الهی [یا معجزه با شرایطش] معلوم نمی شود.
در روایتی ضعیف منسوب به امام سجاد علیه السلام آمده است: «الإمام منا لا یکون إلا معصوما و لیست العصمة فی ظاهر الخلقة فیعرف بها و لذلک لا یکون إلا منصوصا.» = امام از ما اهل بیت ناچار باید معصوم باشد و عصمت در ظاهر آفرینش نیست تا با آن شناخته شود؛ لذا ناچار باید منصوص باشد. (معانی الأخبار؛ ص132)
این روایت گر چه معتبر نیست مضمون آن برگرفته از مبانی عقلی کلامی است. متکلّمان شیعه پیوسته تأکید کرده اند که عصمت امری آشکار نیست و مردم بدون نصّ و معجزه نمی توانند آن را تشخیص دهند و به همین دلیل نصّ بر امام لازم است. (به عنوان نمونه: معانی الأخبار؛ ص131 - الفصول المختارة؛ ص300 - تلخیص الشافی؛ ج1؛ ص276 - جمل العلم و العمل؛ ص42 - الذخیرة فی علم الکلام؛ ص432 - الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد؛ صص313 و 366 – الغیبة للطوسی؛ ص18 - إعلام الورى بأعلام الهدى، ص 157 - الألفین، ص 41 - الباب الحادی عشر، ص 12)
با این حساب دعوی عصمت برای برخی امامزادگان یا اصحاب ائمه یا فلان عالم و عارف و صوفی یا ولی فقیه، مبنای شرعی یا عقلی ندارد؛ امّا بی توجّهی به مبانی کلامی شیعه باعث شده که هر گونه حرف ناحساب و بی اساسی به عنوان «کلام علماء و عرفا» تلقّی به قبول شود؛ مثلا در کلامی منسوب به آقای بهجت می خوانیم:
«... در زید بن علی بن الحسین (علیهم السلام) احتمال عصمت می دهیم؛ من احتمال حسابی، حتی بالاتر از احتمال می دهم، که ایشان معصوم از خطیئه بوده نه معصوم از خطا. در جایی - گویا در تفسیرش - می گوید: معصوم همان پنج تن بودند که پیداست در این مسأله با معصوم (علیه السلام) گفتگو نکرده؛ اما هم خودش و هم پسرش یحیی با آن جوانی اش، معصوم از خطیئه بودند. و امام صادق (علیه السلام) فرموده است: خدا عمویم زید را رحمت کند؛ اگر پیروز می شد، حق ما را به ما وا می گذاشت. همین طور در حضرت ابوالفضل و علی بن حسین که در کربلا شهید شد و این همه اصحاب سیدالشهداء؛ صحبت احتمال نیست واقع عصمت در این ها محرز است. و همچنین برای مقداد و سلمان؛ آیا می شود بگوییم عصمت ندارند؟ بلکه نزدیک عصر ما هم دیده شده کسانی که مدعی بودند: معصیت بجا نیاوردیم عالما و عامدا؛ از روی علم و عمدا، معصیت بجا نیاوردیم.»
منبع: www.ghadeer.org/Book/303/44286
ادعای عصمت از خطیئة برای اشخاصی چون زید بن علی و پسرش یحیی بن زید با وجود همه انتقاداتی که در روایات ما به آنها وارد شده است؛ کاملاً نامعقول و دور از عقاید شیعه امامیه است و با وجود ظهور بطلان آن نیازی به تفصیل در نقد آن نیست. عجیب آن که ایشان خود با استناد به روایتی تفسیری (نک: تفسیر فرات، ص339) مدّعی جهل و انحراف عقیدتی زید بن علی شده است؛ اما در عین حال او را معصوم از خطیئه می داند!! چگونه ممکن است کسی در اساس عقیده بر خطا باشد و عصمت را از امامان علیهم السلام نفی کند و در عین حال خود معصوم از خطیئه باشد؟!!
همین که ایشان سخن از «احتمال» گفته است دلیل بر بطلان حرفش است؛ زیرا در ادعای «عصمت»، احتمال مطرح نیست بلکه نصّ صحیح و صریح لازم است که راه را بر هر گونه احتمال می بندد.
اما این که از سخنش باز گشته و گفته است: «صحبت احتمال نیست، واقع عصمت در این ها محرز است» چنان که گفتیم با مبانی عقیدتی شیعه در تضادّ است؛ زیرا عصمت بدون نص قابل احراز نیست؛ پس چگونه ایشان مدعی احراز عصمت در شهداء کربلا است؟!! آن هم پس از چندین قرن و بدون این که امکان مجالست وجود داشته باشد؟! از تواریخ مختصری که نقل شده نیز نه تنها عصمت برداشت نمی شود بلکه خلاف آن ثابت است؛ به خصوص در مورد اشخاصی چون حر بن یزید.
و اما این گفته است: «همچنین برای مقداد و سلمان؛ آیا می شود بگوییم عصمت ندارند؟» سخنی است عجیب زیرا ادعای عصمت نیاز به اثبات و آوردن نص صریح صحیح دارد نه نفی آن!
آیا وجود چنین امری نیازی به نص از معصوم دارد؟ بلکه همۀ ما مکلف هستیم که این گونه باشیم. یعنی از همۀ گناهان پرهیز کنیم.
سعی کنیم اول مقصود گوینده را بفهمیم، بعد آن را نقد کنیم. این قدم اول در نقد است.