چگونگی ولادت امامان (ع) در روایات غالیان
بسم الله الرحمن الرحیم
علی عادل زاده
در برخی رسانههای ضدِّ شیعه مانند شبکهی کلمه یا سایتهای ملحدین ادعا میشود که شیعیان معتقدند: «امامان از رانِ مادر متولّد میشوند.» اگر چه اصل وقوع چنین خرق عادتی، عقلاً محال نیست؛ امّا روشن است که شیعیان چنین چیزی را از اعتقادات خود نمیشمرند! منشأ این نسبت، دو روایت ضعیف است که در اثر تسامح برخی از محدّثان متأخّر از کتبِ غالیان به جوامع حدیثی راه یافته و البتّه هیچ گاه به دیدهی اعتبار بدانها نگریسته نشده است. موضوع دیگری که با این بحث مرتبط است، جایگاه تشکیل جنین امام است. بنابر دو-سه روایت ضعیف، جنین امام -بر خلاف مردم دیگر- در پهلوی مادر حمل میشود. در ادامه تا حدّی به ارزیابی و تبیین روایاتِ هر دو موضوع میپردازیم.
1. حدیث ولادت امام مهدی (ع)
1.1. اثبات الوصیة
و روى جماعة من الشیوخ العلماء؛ منهم علان الکلابی و موسى بن محمد الغازی و أحمد بن جعفر بن محمد بأسانیدهم ان حکیمة بنت أبی جعفر علیه السّلام عمّة أبی محمّد علیه السّلام کانت تدخل الى أبی محمّد فتدعو له أن یرزقه اللّه ولدا و انها قالت: دخلت علیه یوما فدعوت له کما کنت أدعو. فقال لی: یا عمّة اما انّه یولد فی هذه اللیلة و کانت لیلة النصف من شعبان سنة خمس و خمسین و مائتین- المولود الذی کنّا نتوقعه... فقلت له: ممّن یکون هذا المولود یا سیدی؟ فقال: من جاریتک نرجس... قالت حکیمة: فتعجبت، و قلت لأبی محمّد: انی لست أرى بها أثر حمل! فتبسّم -صلّى اللّه علیه- و قال لی: انّا معاشر الأوصیاء لا نُحمَلُ فی البُطون و لکنّا نُحمَلُ فی الجُنوب... و حدّثنی موسى بن محمد انّه قرأ المولد علیه علیه السّلام فصححه و زاد فیه و نقص و تقرّر بالروایات على ما ذکرناه. (اثبات الوصیة، صص257-260)
دربارهی اثبات الوصیّة سخن بسیار است؛ امّا برجستهترین نکته، ارتباط تنگاتنگ آن با «شلمغانی» است. مقاله آقای حسن انصاری دراینباره رهنما است: http://ansari.kateban.com/post/1196
گفتنی است شیخ طوسی نیز این حدیث را روایت کرده است:
وَ فِی رِوَایَةٍ أُخْرَى عَنْ جَمَاعَةٍ مِنَ الشُّیُوخِ أَنَّ حَکِیمَةَ حَدَّثَتْ بِهَذَا الْحَدِیثِ وَ ذَکَرَتْ أَنَّهُ کَانَ لَیْلَةَ النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ وَ أَنَّ أُمَّهُ نَرْجِسُ وَ سَاقَتِ الْحَدِیثَ إِلَى قَوْلِهَا فَإِذَا أَنَا بِحِسِّ سَیِّدِی وَ بِصَوْتِ أَبِی مُحَمَّدٍ ع... (الغیبة، ص239)
این روایت، با توجّه به متن و سندش، بیتردید همان روایتِ اثبات الوصیّة است که شیخ طوسی آن را با تقطیع روایت کرده است. اگر شیخ آن را به صورت کامل روایت کرده بود، اظهار نظر دربارهی فراز «انّا معاشر الأوصیاء لا نُحمَلُ فی البُطون و لکنّا نُحمَلُ فی الجُنوب» آسانتر بود؛ امّا اکنون نمیتوانیم یقین داشته باشیم که این فراز در نقل شیخ طوسی نیز بوده است.
2.1. عیون المعجزات
و قرأت فی کتاب الوصایا و غیره بأنّ جماعة من الشیوخ العلماء، منهم علان الکلابی و موسى بن احمد الفزاری و احمد بن جعفر و محمد باسانیدهم، ان حکیمة بنت ابی جعفر عمة ابی محمد (ع) یوما و کنت ادعو اللّه له ان یرزقه ولدا فدعوت له کما کنت ادعو، فقال: یا عمة اما انه یولد فی هذه اللیلة و کانت لیلة النصف من شعبان سنة خمس و خمسین و مائتین، المولود الذی کنا نتوقعه فاجعلی افطارک عندنا، و کانت لیلة الجمعة، قالت حکیمة: ممن یکون هذا المولود یا سیدی؟ فقال (ع): من نرجس... قالت حکیمة: فتعجبت و قلت لابی محمد (ع) لست ارى بها اثر الحمل فتبسم (ع) و قال لی: انا معاشر الاوصیاء لا نحمل فی البطون و لکنا نحمل فی الجنوب... (عیون المعجزات، صص138و139)
این روایت همان روایتِ اثبات الوصیّة است. درباره عیون المعجزات و غالیانه بودن آن نیز سخن بسیار است. پیشتر اشاراتی دراینباره داشتهایم. در این زمینه نیز مقالهی آقای حسن انصاری روشنگر است: http://ansari.kateban.com/post/1208
3.1. دلائل الامامة
وَ أَخْبَرَنِی أَبُو الْحُسَیْنِ مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ، قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی (رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ)، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو عَلِیٍّ مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ، عَنْ أَبِی نُعَیْمٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْقَاسِمِ الْعَلَوِیِّ، قَالَ: دَخَلْنَا جَمَاعَةً مِنَ الْعَلَوِیَّةِ عَلَى حَکِیمَةَ بِنْتِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى عَلَیْهِمُ السَّلَامُ، فَقَالَتْ: جِئْتُمْ تَسْأَلُونَنِی عَنْ مِیلَادِ وَلِیِّ اللَّهِ؟ قُلْنَا: بَلَى وَ اللَّهِ... فَقُلْتُ: یَا سَیِّدِی، فِی لَیْلَتِنَا هَذِهِ؟ قَالَ: نَعَمْ. فَقُمْتُ إِلَى الْجَارِیَةِ فَقَلَبْتُهَا ظَهْراً لِبَطْنٍ، فَلَمْ أَرَ بِهَا حَمْلًا، فَقُلْتُ: یَا سَیِّدِی، لَیْسَ بِهَا حَمْلٌ. فَتَبَسَّمَ ضَاحِکاً وَ قَالَ: یَا عَمَّتَاهْ، إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَوْصِیَاءِ لَیْسَ یُحْمَلُ بِنَا فِی الْبُطُونِ، وَ لَکِنَّا نُحْمَلُ فِی الْجُنُوبِ... (دلائل الإمامة، ص499)
مراد از «جعفر بن محمد» همان «جعفر بن محمد بن مالک» است که شیخ طوسی به روایات عجیب او درباره میلاد امام مهدی (ع) اشاره کرده است:
«... روى فی مولد القائم أعاجیب.» (رجال الطوسی ؛ ص418)
«محمد بن جعفر» نیز «محمد بن جعفر بن عبدالله» و «ابونعیم» نیز «ابونعیم محمد بن احمد الانصاری الزیدی» است. اخبار دیگری نیز با زنجیرهی این سه راوی نقل شده است. (نک: الهدایة الکبرى، ص359 - اثبات الوصیة، ص261 - الغیبة للطوسی، صص246 و 259- 263-دلائل الإمامة، ص542 [در مصدرِ اخیر «ابونعیم» به «ابراهیم» تصحیف شده است.]) از ابونعیم، همچنین داستانی دربارهی مشاهده امام عصر (ع) نقل شده که متضمّن مدح «محمد بن القاسم العلوی»، راوی دیگر حدیث است و مشابه آن از محمودی نیز روایت شده است. (نک: کمال الدین و تمام النعمة، ج2، صص470-473 - الغیبة للطوسی، صص259 -263. قس: دلائل الإمامة، صص537 – 539)
4.1. الهدایة الکبری
حسین بن حمدان در الهدایة الکبرى پس از برشمردن 60 نفر از مشایخِ واقعی یا خیالی، حدیث واحدی را به واسطهی همهی آنها از امام هادی و امام حسن عسکری علیهما السلام روایت کرده و سپس مینویسد:
حَدَّثَنِی مَنْ زَادَ فِی أَسْمَاءِ مَنْ حَدَّثَنِی مِنْ هَؤُلَاءِ الرِّجَالِ الَّذِینَ أُسَمِّیهِمْ وَ هُمْ غَیْلَانُ الْکِلَابِیُّ، وَ مُوسَى بْنُ مُحَمَّدٍ الرَّازِیُّ، وَ أَحْمَدُ بْنُ جَعْفَرٍ الطُّوسِیُّ عَنْ حَکِیمَةَ ابْنَةِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الرِّضَا عَلَیْهِ السَّلَامُ، قَالَ: کَانَتْ تَدْخُلُ عَلَى أَبِی مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ السَّلَامُ فَتَدْعُو لَهُ أَنْ یَرْزُقَهُ اللَّهُ وَلَداً وَ إِنَّهَا قَالَتْ دَخَلْتُ عَلَیْهِ فَقُلْتُ لَهُ کَمَا کُنْتُ أَقُولُ، وَ دَعَوْتُ لَهُ کَمَا کُنْتُ أَدْعُو فَقَالَ یَا عَمَّةُ، أَمَّا الَّذِی تَدْعِینَ إِلَى اللَّهِ أَنْ یَرْزُقَنِیهِ یُولَدُ فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ وَ کَانَتْ لَیْلَةَ الْجُمُعَةِ لِثَمَانِ لَیَالٍ خَلَتْ مِنْ شَهْرِ شَعْبَانَ سَنَةَ سَبْعٍ وَ خَمْسِینَ وَ مِائَتَیْنِ مِنَ الْهِجْرَةِ فَاجْعَلِی إِفْطَارَکِ عِنْدَنَا فَقَالَتْ یَا سَیِّدِی مَا یَکُونُ هَذَا الْوَلَدُ الْعَظِیمُ قَالَ إِلَی نَرْجِسَ یَا عَمَّةُ... فَتَأَمَّلْتُهَا فَلَمْ أَرَ فِیهَا أَثَرَ حَمْلٍ فَقُلْتُ لِسَیِّدِی أَبِی مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ السَّلَامُ مَا أَرَى لَهَا أَثَرَ حَمْلٍ فَتَبَسَّمَ وَ قَالَ: إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَوْصِیَاءِ لَا نُحْمَلُ فِی الْبُطُونِ وَ إِنَّمَا نُحْمَلُ فِی الْجُیُوبِ وَ لَا نُخْرَجُ مِنَ الْأَرْحَامِ وَ إِنَّمَا نُخْرَجُ مِنَ الْفَخِذِ الْأَیْمَنِ مِنْ أُمَّهَاتِنَا لِأَنَّنَا نُورُ اللَّهِ الَّذِی لَا تَنَالُهُ الدَّنَاسَات... وَ عَنْ مُوسَى بْنِ مُحَمَّدٍ، أَنَّهُ قَالَ: قَرَأَ الْمَوْلُودُ عَلَى أَبِی مُحَمَّدٍ فَصَحَّحَ قِرَاءَتَهُ فَمَا زَادَ فِیهِ وَ لَا نَقَصَ فِیهِ حَرْفاً. (الهدایة الکبرى، ص355)
این خبر را مجلسی و بحرانی با سندی متفاوت روایت کردهاند که بیانگر اختلاف نسخِ الهدایةالکبری است:
قال الحسین بن حمدان، و حدّثنی من أثق به من المشایخ عن حکیمة بنت محمّد بن علیّ الرضا علیهما السلام قال: کانت حکیمة تدخل على أبی محمّد علیه السلام... (حلیة الأبرار، ج6، ص162- مدینة المعاجز، ج8، ص21- بحار الأنوار، ج51، ص25)
پایهی اصلی این حدیث نیز همان روایت اثبات الوصیّة است؛ البتّه روشن است که سندِ روایت در الهدایةالکبری، اصیل نیست و در حقیقت روایتِ شخص دیگری با قدری تغییر به حسین بن حمدان نسبت داده شده است. در متن روایت نیز تغییراتی داده شده؛ مثلاً تاریخ ولادت امام مهدی (ع) از نیمه شعبان255 (مطابق اثباتالوصیة، الغیبة و عیون المعجزات) به 8 شعبان 257 تغییر داده شده که موافق روایات جعلی دیگری است که حسین بن حمدان در کتاب خود آورده است. این قول در دیگر کتبِ غالیان نیز پررنگ است؛ در حالی که در بین شیعه ولادت امام در نیمهی شعبان مشهورتر است و روایات بسیاری از حکیمة خاتون و... در تأیید قولِ مشهور رسیده است. در روایات غالیان معمولاً سال ولادت حضرت نیز با مشهورِ شیعه متفاوت است و سنّ حضرت را در آغاز امامت کمتر از مشهورِ شیعه نشان دادهاند.
در الهدایة الکبری پس از فرازِ مورد بحث (إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَوْصِیَاءِ لَا نُحْمَلُ فِی الْبُطُونِ وَ إِنَّمَا نُحْمَلُ فِی الْجُنوبِ) اضافات جالبی دیده میشود:
وَ لَا نُخْرَجُ مِنَ الْأَرْحَامِ وَ إِنَّمَا نُخْرَجُ مِنَ الْفَخِذِ الْأَیْمَنِ مِنْ أُمَّهَاتِنَا لِأَنَّنَا نُورُ اللَّهِ الَّذِی لَا تَنَالُهُ الدَّنَاسَاتُ...
با توجّه به آن چه گفته شد این جملات نیز از افزودههای الهدایةالکبری به پایهی اصلی روایت است. لازم به یادآوری است که حسین بن حمدان، از پایهگذاران اصلی فرقه نصیریه و الهدایةالکبری از کتب مهمّ ایشان است. الهدایةالکبری بسیاری از عقاید غالیان را به صورت تصریح یا اشاره دربرگرفته که بررسی آن نیازمند مقالات جداگانهای است.
2. ولادت امام حسن و امام حسین و حضرت مسیح (علیهم السلام)
1.2. الهدایة الکبری
الَّذِی وَلَدَتْ فَاطِمَةُ (عَلَیْهَا السَّلَامُ) مِنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (عَلَیْهِ السَّلَامُ): الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ مُحَسِّناً سِقْطاً وَ زَیْنَبَ وَ أُمَّ کُلْثُومٍ وَ کَانَ اسْمُهَا آمِنَةَ، وَ وَلَدَتِ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ مِنْ فَخِذِهَا الْأَیْمَنِ وَ أُمَّ کُلْثُومٍ وَ زَیْنَبَ مِنْ فَخِذِهَا الْأَیْسَرِ. وَ مِثْلُهُ مَا رُوِیَ عَنْ وَهْبِ بْنِ مُنَبِّهٍ أَنَّ مَرْیَمَ وَلَدَتْ عِیسَى -صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ- مِنْ فَخِذِهَا الْأَیْمَنِ وَ أَنَّ النَّفْخَةَ کَانَتْ مِنْ جَیْبِهَا وَ الْکَلِمَةُ عَلَى قَلْبِهَا و صحّ أنّ النفخة فی آدم (علیه السلام) لم تکن فی فرجه و انما کانت فی فیه. (الهدایةالکبری، ص180)
2.2. عیون المعجزات
روى ان فاطمة علیها السلام ولدت الحسن و الحسین من فخذها الایسر. و روی ان مریم (ع) ولدت المسیح (ع) من فخذها الایمن. وجدت هذه الحکایات فی کتاب الانوار و فی کتب کثیرة. (عیون المعجزات، ص 59)
مجلسی، بحرانی و جزائری این مطلب را روایت کرده و به جای «وجدت» ، «و حدیث» آوردهاند. (نک: حلیة الأبرار، ج4، ص13- مدینة المعاجز، ج3، صص226و431- بحار الأنوار،ج43، ص256- ریاض الأبرار، ج1، ص80)
روشن است که منشأ روایت عیون المعجزات همان الهدایةالکبری است؛ یا این که هر دو از منبع واحدی نقل کردهاند. به احتمال زیاد در عیون المعجزات سقطی رخ داده و کاتب به دلیل تکرار واژهی «من فخذها»، سهواً عبارت «الأیمن و امّ کلثوم و زینب من فخذها» را انداخته است. این گونه سهو بسیار رایج است.
3. حدیث نورانیّت
... یا سلمان إن میّتنا إذا مات لم یمت، و مقتولنا لم یقتل، و غائبنا إذا غاب لم یغب، و لا نلد و لا نولد فی البطون... (مشارق أنوار الیقین، ص257)
حدیث نورانیّت از روایات خاصّ غُلات است که در قرون اخیر به برخی کتب امامیّه سرایت کرده است. دربارهی این حدیث ان شاء الله مقاله مستقلّی خواهم نوشت.
جملهی «لا نلد و لا نولد فی البطون» را به دو گونه میتوان معنا کرد:
1. نفی تکوین جنین امامان در شکم مادر (و تأکید بر پرورش آنان در پهلو)
2. نفی مطلق زاد و ولد از امامان (ع)
با توجّه به عطف «لا نلد» به «لا نولد» به نظر میرسد مقصود از سازندهی حدیث، وجه دوّم باشد؛ اگر چه خواهیم گفت که معنای نخست نیز در نهایت به معنای دوم باز میگردد. در نقل داعی اسماعیلی، عمادالدّین قرشی (متوفّی 872 ه.ق.)، قیدِ «فی البطون» دیده نمیشود که این خود مؤیّد وجه دوم است:
و قد روی جابر بن عبدالله الانصاری لمولانا الإمام زین العابدین (ع) و قد أمره أن یذکر ظهور امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) له بالنّورانیة فقال: کنت جالساً عند امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) یوماً اذ دخل علیه سلیمان و جندب رضوان الله علیهما فسلّما و جلسا فقال علی (ع): مرحباً بکما... یا جندب و یا سلمان انّ میّتنا لم یمت و قتیلنا لم یقتل و لا نلد و لا نولد... (زهرالمعانی، صص223-225، الدّاعی ادریس عمادالدین القرشی (متوفّی 872 ه.ق.) ، تحقیق مصطفی غالب، المؤسسة الجامعیة للدراسات و النشر و التوزیع، بیروت، چاپ اوّل: 1411 ه.ق.)
روایات معارض
در برابر این چند روایت، احادیث بسیاری هست که -با وجود آن که دربردارندهی انواعِ خرق عادت است- به دنیا آمدن امام از ران و حمل او در پهلو را ردّ میکند. البتّه سند بسیاری از آنها ضعیف است و حتّی گاه در زنجیرهی راویان آن، نام افراد غالی دیده میشود یا بعضاً صریح نیست و امکان تأویل آن وجود دارد. با این حال کثرت این روایات، دستِ کم نشان میدهد که اعتقاد به تولّد امام از پهلو و ران، نزد غالب شیعیان شناختهشده و مورد پذیرش نبوده است.
مثلاً از امیرالمؤمنین (ع) روایت شده که در قنوتِ وتر میخواندند:
اللَّهُمَ خَلَقْتَنِی بِتَقْدِیرٍ وَ تَدْبِیرٍ وَ تَبْصِیرٍ بغَیْرِ تَقْصِیرٍ وَ أَخْرَجْتَنِی مِنْ ظُلُماتٍ ثَلاثٍ بِحَوْلِکَ وَ قُوَّتِکَ... (منلایحضرهالفقیه، ج1، صص491 و 492)
تاریکیهای سهگانه اشاره دارد به آیه 6 سورهی زمر:
... یَخْلُقُکُمْ فی بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ خَلْقاً مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ فی ظُلُماتٍ ثَلاثٍ...
در دعای 32 صحیفه سجّادیه نیز آمده است:
و کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ بَعْدَ الْفَرَاغِ مِنْ صَلَاةِ اللَّیْلِ لِنَفْسِهِ فِی الِاعْتِرَافِ بِالذَّنْبِ:... اللَّهُمَّ وَ أَنْتَ حَدَرْتَنِی مَاءً مَهِیناً مِنْ صُلْبٍ مُتَضَایِقِ الْعِظَامِ، حَرِجِ الْمَسَالِکِ إِلَى رَحِمٍ ضَیِّقَةٍ سَتَرْتَهَا بِالْحُجُبِ، تُصَرِّفُنِی حَالًا عَنْ حَالٍ حَتَّى انْتَهَیْتَ بِی إِلَى تَمَامِ الصُّورَةِ، وَ أَثْبَتَّ فِیَّ الْجَوَارِحَ کَمَا نَعَتَّ فِی کِتَابِکَ: نُطْفَةً ثُمَّ عَلَقَةً ثُمَّ مُضْغَةً ثُمَّ عَظْماً ثُمَّ کَسَوْتَ الْعِظَامَ لَحْماً، ثُمَّ أَنْشَأْتَنِی خَلْقاً آخَرَ کَمَا شِئْتَ. حَتَّى إِذَا احْتَجْتُ إِلَى رِزْقِکَ، وَ لَمْ أَسْتَغْنِ عَنْ غِیَاثِ فَضْلِکَ، جَعَلْتَ لِی قُوتاً مِنْ فَضْلِ طَعَامٍ وَ شَرَابٍ أَجْرَیْتَهُ لِأَمَتِکَ الَّتِی أَسْکَنْتَنِی جَوْفَهَا، وَ أَوْدَعْتَنِی قَرَارَ رَحِمِهَا...
در دعای عرفه نیز میخوانیم:
... خَلَقْتَنِی مِنَ التُّرابِ ثُمَّ أَسْکَنْتَنِی الْأَصْلابَ، أَمْناً لِرَیْبِ الْمَنُونِ وَ اخْتِلافِ الدُّهُورِ، فَلَمْ أَزَلْ ظاعِناً مِنْ صُلْبٍ إِلى رَحِمٍ فِی تَقادُمِ الْأَیَّامِ الْماضِیَةِ، وَ الْقُرُونِ الْخالِیَةِ ... فَابْتَدَعْتَ خَلْقِی مِنْ مَنِیٍّ یُمْنى، ثُمَّ أَسْکَنْتَنِی فِی ظُلُماتٍ ثَلاثٍ، بَیْنَ لَحْمٍ وَ جِلْدٍ وَ دَمٍ، لَمْ تُشْهِدْنِی بِخَلْقِی، وَ لَمْ تَجْعَلْ إِلَیَّ شَیْئاً مِنْ أَمْرِی ثُمَّ أَخْرَجْتَنِی إِلَى الدُّنْیا تامّاً سَوِیّاً ...» (الإقبال، ج2، صص74 و 75)
عبارات روایی زیر نیز همگی در همین راستا است:
- ... إِنَّ نُطْفَةَ الْإِمَامِ مِمَّا أَخْبَرْتُکَ وَ إِذَا سَکَنَتِ النُّطْفَةُ فِی الرَّحِمِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ أُنْشِئَ فِیهَا الرُّوحُ... وَ إِذَا وَقَعَ مِنْ بَطْنِ أُمِّهِ... (الکافی، ج1، ص386)
- ... إِذَا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ یُحْبَلَ بِإِمَامٍ أُوتِیَ بِسَبْعِ وَرَقَاتٍ مِنَ الْجَنَّةِ فَأَکَلَهُنَّ قَبْلَ أَنْ یَقَعَ فَإِذَا وَقَعَ فِی الرَّحِمِ سَمِعَ الْکَلَامَ فِی بَطْنِ أُمِّهِ... (بصائر الدرجات، ج1، ص438)
- ... فَیَخْلُقُ اللَّهُ مِنْ تِلْکَ الْقَطْرَةِ نُطْفَةً فِی الصُّلْبِ ثُمَّ یَصِیرُ إِلَى الرَّحِمِ فَیَمْکُثُ فِیهَا أَرْبَعِینَ لَیْلَةً فَإِذَا مَضَى لَهُ أَرْبَعُونَ لَیْلَةً سَمِعَ الصَّوْتَ... (بصائر الدرجات ، ج1، ص432)
- ... إِذَا اسْتَقَرَّتْ نُطْفَةُ الْإِمَامِ فِی الرَّحِمِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً نَصَبَ اللَّهُ لَهُ عَمُوداً مِنْ نُورٍ فِی بَطْنِ أُمِّهِ فَإِذَا تَمَّ لَهُ أَرْبَعَةُ أَشْهُرٍ فِی بَطْنِ أُمِّهِ أَتَاهُ مَلَکٌ... (بصائر الدرجات، ج1، ص439)
- ... إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ أَنْ یَخْلُقَ الْإِمَامَ بَعَثَ مَلَکاً فَأَخَذَ شَرْبَةً مِنْ تَحْتِ الْعَرْشِ ثُمَّ أَوْصَلَهَا أَوْ دَفَعَهَا إِلَى الْإِمَامِ فَیَمْکُثُ فِی الرَّحِمِ أَرْبَعِینَ یَوْماً لَا یَسْمَعُ الْکَلَامَ ثُمَّ یَسْمَعُ بَعْدَ ذَلِکَ فَإِذَا وَضَعَتْهُ أُمُّهُ... (بصائر الدرجات، ج1، ص439)
- ... فَیَمْکُثُ فِی الرَّحِمِ أَرْبَعِینَ یَوْماً لَا یَسْمَعُ الْکَلَامَ ثُمَّ یَسْمَعُ الْکَلَامَ بَعْدَ ذَلِکَ... (الکافی، ج1، ص387)
- ... اَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فِی الْأَصْلَابِ الشَّامِخَةِ وَ الْأَرْحَامِ الطَّاهِرَةِ لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجَاهِلِیَّةُ بِأَنْجَاسِهَا وَ لَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِیَابِهَا... (تهذیب الأحکام ؛ ج6 ؛ ص114)
- ... إِنَّ اللَّهَ خَلَقَنِی وَ عَلِیّاً مِنْ نُورٍ وَاحِدٍ کُنْتُ فِی جَنْبِ آدَمَ الْأَیْمَنِ وَ عَلِیٌّ فِی جَنْبِهِ الْأَیْسَرِ نُسَبِّحُ اللَّهَ وَ نُقَدِّسُهُ إِلَى أَنْ نَقَلَنَا مِنْ صُلْبِهِ إِلَى الْأَصْلَابِ الطَّاهِرَةِ وَ الْأَرْحَامِ الطَّیِّبَةِ إِلَى أَنْ أَوْدَعَنِی فِی صُلْبِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ خَیْرِ رَحِمٍ وَ هِیَ آمِنَةُ بِنْتُ وَهْبٍ وَ أَوْدَعَ عَلِیّاً فِی صُلْبِ أَبِی طَالِبٍ وَ رَحِمِ فَاطِمَةَ بِنْتِ أَسَدٍ... (جامع الأخبار، ص15)
- ... فَأَجَابَنِی الْجَنِینُ مِنْ بَطْنِهَا... و إِنَّ الصَّبِیَّ مِنَّا لَیَتَکَلَّمُ فِی بَطْنِ أُمِّهِ... (کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص426-429)
- ... فَمِنْ ذَلِکَ یَخْلُقُ الْإِمَامَ فَیَمْکُثُ أَرْبَعِینَ یَوْماً وَ لَیْلَةً فِی بَطْنِ أُمِّهِ لَا یَسْمَعُ الصَّوْتَ ثُمَّ یَسْمَعُ بَعْدَ ذَلِکَ الْکَلَامَ... (الکافی، ج1، ص387)
- ... فَکَانَتِ النُّطْفَةُ مِنْ تِلْکَ الْقَطْرَةِ فَإِذَا مَکَثَ فِی بَطْنِ أُمِّهِ أَرْبَعِینَ یَوْماً سَمِعَ الصَّوْتَ... (بصائر الدرجات، ج1، ص434)
- ... إِذَا خَلَقَ اللَّهُ الْإِمَامَ فِی بَطْنِ أُمِّهِ... (تفسیر القمی، ج1، ص215)
- ... ذَکَرَتْ أَنَّهُ لَمَّا سُقِطَ مِنْ بَطْنِهَا... (المحاسن، ج2، ص314)
- ... إِنَّ الْإِمَامَ یَسْمَعُ الصَّوْتَ فِی بَطْنِ أُمِّهِ فَإِذَا بَلَغَ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ... (بصائر الدرجات، ج1، ص434)
- ... یَسْمَعُ وَ یَرَى فِی بَطْنِ أُمِّهِ... (بصائر الدرجات، ج1، ص438)
- ... لَمَّا سَقَطَ الْحُسَیْنُ ع مِنْ بَطْنِ أُمِّهِ وَ کُنْتُ وَلِیتُهَا... (الأمالی، ص136)
- ... وَ إِذَا وَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ مِنْ بَطْنِ أُمِّهِ وَقَعَ عَلَى رَاحَتَیْهِ... (الخصال، ج2، ص528)
- ... لَمَّا سَقَطَ صَاحِبُ الزَّمَانِ ع مِنْ بَطْنِ أُمِّهِ... (کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص430)
- ... وَ لَمْ یَزَلِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَنْقُلُنِی فِی الْأَصْلَابِ الطَّیِّبَةِ إِلَى الْأَرْحَامِ الطَّاهِرَةِ... (الأمالی، ص624)
- ... وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ الْمُقَرُّ فِی خَیْرِ مُسْتَقَرٍّ الْمُتَنَاسَخُ مِنْ أَکَارِمِ الْأَصْلَابِ وَ مُطَهَّرَاتِ الْأَرْحَامِ... (التوحید، ص72)
- ... ثُمَّ لَمْ یَزَلِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَنْقُلُنَا مِنَ الْأَصْلَابِ الْکَرِیمَةِ إِلَى الْأَرْحَامِ الطَّاهِرَةِ وَ مِنَ الْأَرْحَامِ الطَّاهِرَةِ إِلَى الْأَصْلَابِ الْکَرِیمَةِ مِنَ الْآبَاءِ وَ الْأُمَّهَاتِ... (کمال الدین و تمام النعمة، ج1، ص275)
- ... یا علیّ، لم أزل و أنت ترتکض من الأصلاب الطاهرة المطهّرة و الأرحام الحافظة المحفوظة من ظهر آدم إلى بطن حواء صلّى اللّه علیهما، و إلى ظهر عبد اللّه و بطن آمنة، و ظهر أبی طالب و بطن فاطمة... (غرر الأخبار، ص360)
- ... طُهِّرُوا فِی الْأَصْلَابِ وَ حُفِظُوا فِی الْأَرْحَامِ... (الإحتجاج، ج2، ص337)
و ...
عقیدهی نصیریة
محقّقان سلسلة التراث العلویّ -که خود را با نام شیخ موسی و ابوموسی شناساندهاند- در پاورقیِ الهدایةالکبری، در توضیحِ فراز «وَ لَا نُخْرَجُ مِنَ الْأَرْحَامِ وَ إِنَّمَا نُخْرَجُ مِنَ الْفَخِذِ الْأَیْمَنِ مِنْ أُمَّهَاتِنَا لِأَنَّنَا نُورُ اللَّهِ الَّذِی لَا تَنَالُهُ الدَّنَاسَات.» نوشتهاند:
فی عقیدة العلویّین انّ الإمام البرّ یولد من الفخذ الأیمن و أن الإمام الفاجر یولد من الرّکبة الیسری. (سلسلة التراث العلوی، شماره7، الهدایةالکبری، ص265، تحقیق ابیموسی و الشیخ موسی، دار لأجل المعرفة، چاپ اول: دیارعقل لبنان-2007)
یکی از آثار کهن و بسیار مهمِّ غالیان کتاب الهفت است. تقریباً همهی مفاهیم اساسی غلوّ مانند الوهیّت امامان، تناسخ، اباحة، بابیّت، نفی بلایا، اشتراکیّت و... در این کتاب بیپرده بیان شده است. ابوابِ 34، 35 و 37 این کتاب به ترتیب به بیان کیفیّت ولادت مؤمنان، کافران و انبیاء و اوصیاء اختصاص دارد. آن چه بیش از همه در این ابواب نمود دارد، تناسخ، نفی بلایا و تلاش برای زدودن چهرهی بشری از امامان است.
در باب 34 کتاب کیفیّت ولادت مؤمن به طور خلاصه این گونه بیان شده است:
هر گاه مؤمنی بمیرد، روح او به آسمان میرود و همزمان نطفهای در شکمِ مادرش [یعنی مادرش در مرحله بعدی تناسخ] قرار میگیرد. وقتی نطفه به صورت علقه درآمد، روح کافر در آن قرار میگیرد تا در تاریکی و ناپاکی و تنگی رحم و در میان خون و کثافات عذاب شود تا وقتی که موعد وضع حمل برسد. چون جنین از رحم مادر خارج شود، در حین افتادن، روح کافر از بدن جنین خارج شده و روح مؤمن در آن دمیده میشود. (الهفت الشریف، صص83و84، تحقیق مصطفی غالب، دارالأندلس، بیروت)
در باب 35 کیفیّت تولّد کافر به طور خلاصه چنین بیان شده است:
وقتی کافر بمیرد، روحش را به دوزخ میبرند و در همان وقت، نطفه در شکم مادرش [یعنی مادرش در مرحلهی بعدی تناسخ] قرار میگیرد. وقتی چهل روز بگذرد و نطفه به علقه تبدیل شود، ملائکه روح کافر را از عذاب بیرون آورده و به بدن جنین کشانده و در رحم مادر زندانی میکنند تا خون بخورد و عذاب شود تا زمانی که به دنیا آید. (همان، صص84و85)
در باب 37 کتاب الهفت نیز آمده که خلیفهی اوّل و دوم در میان تاریکیهای سهگانهی «بطن»، «رحم» و «مشیمة» قرار گرفته و از ناپاکی و خون خوردهاند؛ امّا مؤمن گرامیتر از آن است که خدا از خون او را غذا بدهد! (همان، ص89)
این که روح مؤمن و روح کافر پس از مرگ در بدن دیگری قرار گیرد، همان تناسخ است که به اجماع مسلمانان اعتقاد به آن کفر است؛ چنان که از امام رضا علیه السّلام روایت شده است: مَنْ قَالَ بِالتَّنَاسُخِ فَهُوَ کَافِر. (عیون أخبار الرضا، ج2، ص202)
در این دو باب از کتاب الهفت تلاش شده همه سختیها و ناپاکیهای دنیوی از مؤمن نفی شود؛ تا آن جا که حتّی مؤمن از تنگی و تاریکی و سختی و ناپاکی رحمِ مادر نیز پیراسته و همه سختیهای ظاهری بر ارواح کافرین یا همان «اضداد» متوجّه گردد! این که همواره «ضدّ» سپر بلای ولیّ است، از مهمّترین اصول غلوّ است. بر همین اساس است که قتل امام حسین (ع) انکار شده و به افتادن شبه ایشان بر عمر بن سعد تأویل میشود یا غصب امّکلثوم انکار شده و به افتادن شبه او بر جنّیّهی یهودیّة توجیه میگردد و صدها مثال دیگر که غالیان ادّعا کرده و امامان ما تکذیب فرمودهاند.
امّا کیفیّت ولادت انبیاء و امامان در باب 37 کتاب الهفت این گونه بیان شده است:
مادران اوصیاء مؤنث نیستند؛ بلکه مذکّرند! آنها در حقیقت ملائکهای هستند که به صورت زنان درآمدهاند. مادران اوصیاء، «مستودع سرّ الله» هستند و در حقیقت زایش ندارند. «یا مفضل، إن الناس یظنون أن أمهات الأوصیاء یلدن...» تولّد و مرگ امام، حقیقی نیست بلکه مانند پوشیدن و درآوردن لباس است. (الهفت الشریف، صص87-90)
به جملات زیر از این باب دقّت کنید:
انّ الله انشأ ابدان الاوصیاءَ افخاذاً الی الملائکة حتّی یبلغوا المدی. هذا مع طهارة الملائکة کما اخبرتک فاذا اراد الله اظهار الامام فی الظاهر تأدیبا لهذا الخلق ارسل روحا من عنده فیدخل فی المولود الذی قد یتطهّر من کلّ دنس و لم یزاحمه رحم و لکن تدخل الرّوح فیه تأدیباً للنّاس. (الهفت الشریف، صص89 و 90)
در این جا نیز تصریح شده که بدن امام هیچ مزاحمت و تلاقی با رحم نداشته است؛ امّا معنای تعبیر «افخاذاً الی الملائکة» و این که آیا ربطی به «الفخذ الأیمن» دارد یا نه، بر من معلوم نشد.
اکنون اگر بار دیگر در جملهی «وَ لَا نُخْرَجُ مِنَ الْأَرْحَامِ وَ إِنَّمَا نُخْرَجُ مِنَ الْفَخِذِ الْأَیْمَنِ مِنْ أُمَّهَاتِنَا لِأَنَّنَا نُورُ اللَّهِ الَّذِی لَا تَنَالُهُ الدَّنَاسَات.» -که از افزودههای الهدایةالکبری به روایت اثبات الوصیّة است- تأمّل کنیم آن را دقیقاً در راستای مطالب «الهفت»، مییابیم. «لا تناله الدّناسات» استدلالی است برای نفی شکلگیری جنین امام در رحمِ مادر و تغذّیه از خون او و تعبیر «نور الله» تأکیدی است بر تجرّد و فوقبشری بودن امام و بینیازی او از رحِم. نورانیّت و تجرّد توجیهگر امکان خروج از ران نیز هست.
در مصادرِ اسماعیلیّة
داعی اسماعیلی، عمادالدین قرشی (متوفی 872ه.ق) در کتاب زهرالمعانی، روایتی آکنده از مضامین غالیانه به امام باقر علیه السلام نسبت داده که در آن همهی بلایا و مصائب و سختیهای بشری از پیامبر (ص) و حضرت زهرا (س) و امامان (ع) نفی شده است؛ تا آن جا که خطاب به «خالد بن زید الجعفی» (تصحیف نام جابر بن یزید الجعفی) آمده است:
و کذلک الحسن و الحسین لهما مثالان فما کان من مصیبة أو نکبة أو بلیة فهو واقع بالمثال و علی هذا تقع العقوبات لأنهم إنما ارادوا تلک الأفعال بالأئمة... و اعلم یا خالد بن زید ان الحسن و الحسین ولدا فاطمة علیهم السلام من امیرالمؤمنین علیهم جمیعاً السلام و لکنهما خرجا من غیر مخارج الأولاد. خرج ابومحمد الحسن من الجنب الأیسر و خرج الحسین ابوعبدالله من الجنب الأیمن بلا حالٍ من احوال النساء و لا سبب کرهته فاطمة علیها السلام. (زهرالمعانی، ص 180)
چنان که از سیاق حدیث پیدا است و در متن حدیث تصریح شده است، غرض از این تبیین، نفی هر گونه دشواری و سختی –حتّی ناخوشیِ حمل و دردِ زایمان- از حضرت زهرا (س) و زدودن هر گونه عوارض بشری از امام حسن و امام حسین –علیهما السّلام- است.
این روایت نیز خروج امام حسن (ع) و امام حسین (ع) از رحم مادر را صریحاً نفی کرده؛ امّا بر خلاف روایت حسین بن حمدان -که ولادت هر دو امام را از ران راست دانسته- ولادت امام حسن (ع) را از پهلوی چپ و ولادت امام حسین (ع) را از پهلوی راست دانسته است.
البتّه نویسنده اسماعیلی کتاب پس از نقل روایت آن را این گونه به تأویل برده است:
و قوله علینا سلامه انهما خرجا من غیر مخارج الاولاد و ذلک یرید به غیر مخارج الجسم المنشأة من الدم و اللحم ... فالجنب الایسر الذی حصل منه مولانا الحسن هو الظاهر و معانی الشریعة و التأویل و الولایة التی اارتقی العاملون بها و العارفون لها الیه ... و اما مولانا الحسین فهو کان خروجه و حصوله من الجنب الایمن الذی هو التأویل و الحقیقة و العلوم الباهرة ... فهاتان الرتبتان لم یلدا و لم یولدا و لم یفذیا بدم الطمث و لم یخرجا من رحم و لا ضمهما جسم و لا لحقهما حال من احوال النساء الطارئة علیهن فی الولادة و لا بسبب کرهته فاطمة ع بل ظهرا بحسب ما قدر لهما صاحب الارادة فقد صح ان الجنب الایسر رتبة الاستیداع و الجنب الایمن رتبة الاستقرار ... (همان، ص181)
نویسنده این روایت را به معنای نفی مطلق زاد و ولد و انکار جسمانی بودن پیدایش امامان دانسته است؛ اعتقادی که اگر چه در حدیث بدان تصریح نشده، ولی سیاق کلّی حدیث، خواننده را به دریافت آن سوق میدهد.
ریشهی مسیحی
در الهدایةالکبری و عیون المعجزات پس از بیان کیفیت ولادت امام حسن و امام حسین –علیهما السّلام- برای تقریب و توجیه به کیفیّت ولادت حضرت مسیح –علیه السّلام- اشاره شده است. (نک: الهدایةالکبری، ص180 و عیون المعجزات، ص59) این گونه بیان، ممکن است قرینه باشد بر اقتباس از یک الگوی مسیحی؛ خصوصاً که در الهدایةالکبری روایت ولادت مسیح (ع) به وهب بن منبّه نسبت داده شده که واسطهی انتقال اسرائیلیات به مسلمانان تلقّی میشود:
... وَ مِثْلُهُ مَا رُوِیَ عَنْ وَهْبِ بْنِ مُنَبِّهٍ أَنَّ مَرْیَمَ وَلَدَتْ عِیسَى -صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ- مِنْ فَخِذِهَا الْأَیْمَنِ وَ أَنَّ النَّفْخَةَ کَانَتْ مِنْ جَیْبِهَا وَ الْکَلِمَةُ عَلَى قَلْبِهَا و صحّ أنّ النفخة فی آدم -علیه السلام- لم تکن فی فرجه و انما کانت فی فیه. (الهدایةالکبری، ص180)
البتّه این که روح در «جَیب» [=گریبانِ] مریم دمیده شده است، در منابع اهل سنّت نیز از وهب بن منبّه روایت شده است. (نک: جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج16، ص48) امّا زاده شدن از ران راست را در کتب آنان نیافتم؛ بلکه در روایتی از ابن عبّاس به صراحت انکار شده است:
... فدنا جبریل فنفخ فی جیبها فدخلت النفخة جوفها فاحتملت کما تحمل النساء فی الرحم و المشیمة و وضعته کما تضع النساء... (الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج4، ص265)
دمیدن روح در گریبانِ مریم یک عقیدهی مشهور در میان اهل سنّت و بر همین اساس بسیاری از آنان «فرج» را در آیهی 12 سورهی تحریم و آیهی 91 سوره انبیاء، به معنای «جیب» دانستهاند. حتّی به أبیّ بن کعب نسبت دادهاند که به جای «فنفخنا فیها»، «فنفخنا فی جیبها» میخوانده است. (نک: الجامع لأحکام القرآن للقرطبی، ج19، ص۲۰۳)
امّا در مصادر شیعه درباره نفخ روح در گریبان مریم چندان سخن نرفته است؛ مگر به نقل از عامّه (نک: التبیان، ج10، ص۵۴ و مجمع البیان، ج10، ص479) یا بدون این که منشأ و سند آن روشن باشد. (نک: مجمع البیان، ج6، ص789 و قصص الأنبیاء، ص264 و تفسیر القمی، ج2، ص 48 و اثبات الوصیة، ص78)
مؤیّد این احتمال که اعتقاد به حمل امامان در پهلو و زادنشان از ران، ریشهای مسیحی داشته باشد، آن است که ابوالمعالی محمّد حسینی علوی (قرن 5 ه.ق.) پندار مشابهی را به مسیحیان نسبت داده است:
الملکائیّه: ایشان منسوباند به ملکا و بیشتر ترسایان بر مذهب ملکائىاند و گویند: مسیح یک جوهری است پاک و در گوش مریم شد و از پهلوى راست او بیرون آمد و با او هیچ ممازجت نکرد و گویند: روح در مریم چنان رفت که آب رود در ناودان و هر که خویش را از طعامهاى دنیا صافى گرداند خداى را جلّ جلاله بیند. (بیان الأدیان در شرح ادیان و مذاهب جاهلى و اسلامى ؛ ص31)
برابرِ این گزارش، در نظر مسیحیان، تولّد مسیح از پهلوی راستِ مریم (س) نشانهی آن است که این تولّد حقیقی نبوده و جنبهی بشری و جسمانی نداشته است.
همچنین بنابر یک شعر فرانسویِ کهن، حَنّا، مادر مریم مقدّس از رانِ پدرش، فانوئل به دنیا آمده است. نک:
The Origins of European Thought, R.B. Onians, p: 183
تولّد از ران در افسانههای باستان
بنابر افسانههای هندیِ رامایانا و مهابهاراتا، اوروا (Aurva) از رانِ چپ مادرش و نیز نیشادا (Nishada) از ران چپِ شاهزاده وِنا (Vena) به دنیا آمدهاند.
طبقِ اساطیر یونان و روم نیز، خدای شراب، «دیونیسوس» (=باکوس) از ران زئوس متولّد شده است؛ به این ترتیب که زئوس، با شکوهِ کاملِ خود بر معشوقهاش، سمله ظاهر شد و سمله از شعلهی نور او سوخت. زئوس، جنینی را که در زهدانِ شمله قرار داشت، بیرون آورد و در ران خود قرار داد. این جنین همان دیونیسوس بود که در ران زئوس کامل گشته و از آن متولّد شد.
نتیجه
اگر چه نتیجهگیری قطعی و روشنتر درباره این روایات، نیازمند تتبّع بیشتر در منابع فرق میباشد؛ امّا اجمالاً میتوان اعتقاد به زاده شدن امام از رانِ مادر را از متفرّدات غالیان دانست. همچنین اثباتِ حملِ امام در پهلوی مادر از طریق روایات معتبر امامیه ممکن نیست و ارتباط آن با روایات غالیان، عقاید باطنی و تصوّرات مسیحی قریب است.