جز شما چه کسی مو بر سر ما رویانده است؟! (درباره ولایت تکوینی)
بزرگان اهل سنّت داستانی نقل کردهاند که در آن عمر بن خطّاب به امام حسین (ع) میگوید: «هل أنبت على رؤوسنا الشّعر إلّا أنتم» [آیا جز شما کسی مو بر سر ما رویانده است؟]
متأسّفانه دیده میشود که در بسیاری از سایتها و کانالها این جمله را به عنوان اعتراف به ولایت تکوینیِ اهل بیت (ع) تلقّی کردهاند!
در حالی که این تعبیر، تنها یک کنایهی ساده است. به نمونهای دیگر از کاربرد این کنایه توجّه کنید:
«سنة 623: ... و فیها قدم الاشرف دمشق و اطاع المعظم و سأله ان یسأل الخوارزمی ان یرحل عن خلاط و قال نحن ممالیکک و ما انبت الشعر علی رؤوسنا الّا انت. فبعث المعظم فرحل الخوارزمی عن خلاط و کان قد اقام علیها اربعین یوما...» (تراجم رجال القرنین السادس و السابع المعروف بالذیل علی الروضتین، ص148، دارالجیل، بیروت)
بدیهی است وقتی ملک اشرف به برادرش میگوید: «و ما انبت الشعر علی رؤوسنا الّا انت» مقصودش اثبات ولایت تکوینی برای او نیست!!!
ابن عساکر نیز داستانی آورده که به فهم این کنایه کمک میکند. در این داستان، عبدالملک بن مروان درباره «محمد بن الحنفیّة» به حجّاج بن یوسف میگوید: «و اللّه لو لا أبوه و ابن عمه لکنا حیارى ضلّالا، و ما أنبت الشعر على رؤوسنا إلّا اللّه و هم، و ما أعزنا بما ترى إلّا رحمهم و ریحهم الطیبة...» (تاریخ مدینة دمشق، ج54، ص353)
علاوه بر این:
1. ولایت تکوینی به این معنا که امور عالم مانند روییدن مو در سرِ انسانها به تدبیر اهل بیت (ع) انجام شود جایگاهی در کلامِ رسمی شیعه و روایات معتبر ندارد و اندیشهای است که بیشتر از سوی متکلّفین و مُحدِثین –نه متکلّمین و مُحَدِّثین- مطرح شده و از جهات متعدّد مردود است.
2. این جمله، برای بیان ولایت تکوینی به غایت نارسا است! اگر کسی بخواهد ولایت تکوینی را بیان کند، از میان همهی مظاهر آن تنها به «رویاندن مو در سر» اکتفا میکند یا تعبیر گویاتری انتخاب میکند؟!
3. فرضاً با توجیهات دور و دراز، اعتراف به ولایت تکوینیِ اهل بیت (ع) از عمر بن خطّاب صادر شده باشد، چگونه ممکن است جمع زیادی از علمای اهل سنّت که در برابر سادهترین فضائل اهل بیت (ع) نهایت سختگیری را دارند و راویانش را به غلوّ متّهم میکنند، نصّی بر ولایت تکوینی نقل کنند و آن را صحیح بشمرند؛ بی آن که به توضیح و شرح آن اقدام کنند! پر واضح است که اهل زبان چنان برداشتی از سخن منسوب به عمر نداشتهاند.
برخی از مصادر این روایت:
- طبقات ابن اسعد، طبقه5، جزء1، ص395
- تاریخ الاسلام للذهبیّ، ج5، ص100
- سیر اعلام النبلاء، ج3، ص285
-تاریخ بغداد، ج1، ص152
- تاریخ دمشق، ج14، صص175 و 176
- تهذیب الکمال، ج6، ص404
- الاصابة، ج2، ص69
- تذکرة الخواص، ص211
- حیاة الصحابة، ج2، ص127
- کفایة الطالب، ص424
- بغیة الطلب فی تاریخ حلب، ج6، ص2584
- کنز العمال، ج13، ص630
- اتحاف الخیرة المهرة، ج7، ص162
-تاریخ المدینة لابن شبة، ج3، ص799
- المطالب العالیة، ج4، ص86
- الثقات للعجلی، ج1، ص301
- الریاض النضرة فی مناقب العشرة، ج1، ص161
- العلل للدارقطنی، ج2، ص125
و...