معروف بن خرّبوذ
معروف بن خربوذ از اصحاب امام باقر (ع) و امام صادق (ع) است. (رجال البرقی، ص15-رجال الطوسی، صص 145 و311) شیخ طوسی او را از اصحاب امام سجّاد (ع) نیز برشمرده (رجال الطوسی، ص120)؛ امّا در این باره تردید وجود دارد. او در «مکّه» میزیست. (رجال الطوسی، ص311) از سفیان بن عیینة نقل شده که معروف بن خربوذ همان «معروف بن مشکان» است؛ ولی مزّی این تطبیق را وهم میداند. (تهذیب الکمال، ج28، ص263) معروف بن خربوذ از جهتِ ولاء، قرشی است. (رجال الطوسی، ص311) اگر چه به گفتهی ذهبی، از موالی عثمان است (تاریخ الاسلام)؛ امّا شیعه بوده و دل در گروِ علی بن ابی طالب داشته است. (الضعفاء الکبیر، ج4، ص1366) گرایش شیعی او از روایات و مشایخش (ابوالطفیل، امام باقر و...) کاملاً آشکار است. دینوری نیز او را از رجال شیعه دانسته است. (المعارف، ص624) شاید همین گرایش شیعی موجب شده یحیی بن معین او را تضعیف کند. (تاریخ بن ابی خیثمة) عقیلی نیز با متفرّد دانستن روایاتش، به نوعی او را تضعیف کرده است. (الضعفاء، ج4، ص1365) ابوالقاسم بلخی او را از ضعفاء برشمرده (اکمال تهذیب الکمال، ج11، ص289) و احمد بن حنبل دربارهی او توقّف کرده است. (الجامع فی العلل و معرفة الرجال، ج2، ص46) ابن حبّان اگر چه او را در زمرهی ثقات یاده کرده است (الثقات، ج3، ص64)؛ امّا ظاهراً او را در کتاب الضعفاء نیز یاد کرده و مدّعی شده کتابهایی از بازار میخریده و آن را روایت میکرده است. همچنین ادّعا کرده که حافظهی معروف بن خربوذ پس از مدّتی تغییر کرده و بر اساس توهّم حدیث میگفته است. (اکمال تهذیب الکمال، ج11، ص288- التکمیل فی الجرح والتعدیل لابن کثیر، ج1، ص94) ابوالحسن عجلی نیز او را «ثقه» دانسته (الثقات للعجلی، ص434) و زکریا بن یحیی الساجی او را «صدوق» نامیده است. (اکمال تهذیب الکمال، ج11، ص288) ابوحاتم رازی نیز با اتّخاذ موضعی میانه، احادیث او را قابل نوشتن میداند. (الجرح و التعدیل، ج8، ص321) بخاری و مسلم در صحیحین از او روایت کردهاند. (صحیح البخاری، ج1، ص34- صحیح مسلم، ج9، ص20) به نظر ابن حجر نیز او «صدوق» بوده؛ امّا گاهی در نقل دچار وهم و اشتباه میشده است. (تقریب التهذیب، ص540)
با توجّه به آن چه گذشت؛ هیچ یک از صاحبنظران سرشناس اهل سنّت، معروف بن خرّبوذ را به «دروغگویی و جعل حدیث» متّهم نکردهاند. اتّهامات او در چند مورد خلاصه میشود:
- تشیّع و دوست داشتن امیرالمؤمنین (ع)
- ضعف حافظه و وهم و اشتباه
- روایت از کتاب و احتمالاً تدلیس در نقل آن
- تفرّد در روایات
از این میان مورد نخست که اساساً قدح نیست و موارد دیگر نیز -به فرض ثبوت- عیب جدّی و چندان مهمّی به شمار نمیرود. ضمن این که برخی از صاحبنظران او را توثیق و تصدیق کردهاند.
با توجّه به روایات شیعی، تردیدی نیست که معروف بن خرّبوذ، شیعه و از اصحاب امامان (ع) بوده است؛ با این حال از بیشتر رجالیان متقدّم شیعه، اظهار نظر صریحی دربارهی او نرسیده است؛ جز این که کشّی او را از اصحاب اجماع برشمرده و مینویسد:
اجتمعت العصابة على تصدیق هؤلاء الأولین من أصحاب أبی جعفر (ع) و أبی عبد الله (ع) و انقادوا لهم بالفقه، فقالوا أفقه الأولین ستة: زرارة و معروف بن خربوذ و برید و أبو بصیر الأسدی و الفضیل بن یسار و محمد بن مسلم الطائفی... (رجال الکشی، ص238)
نصر بن صباح نیز از فضل بن شاذان سخنی آورده که بر عبادت کمنظیر و طول سجودِ معروف بن خربوذ دلالت دارد. (رجال الکشی، ص211) اگر چه نصر بن صباح متّهم به غلو بوده و چندان مورد اعتماد نیست؛ امّا همین که در این روایت معروف بن خربوذ در جایگاهی بالاتر از فضل بن شاذان، محمّد بن ابی عمیر و جمیل بن دراج توصیف شده؛ نشاندهندهی عظمت او در نگاه شیعیان است.
در روایتی دیگر، به سخن معروف بن خرّبوذ در ردّ تأویل غالیان از حدیثی منسوب به امیرالمؤمنین (ع) استشهاد شده است. (رجال الکشی، ص211) کشّی همچنین حکایت جالبی دربارهی پیشگویی امام باقر (ع) در مکّه دربارهی قتل محمّد بن عبدالله بن الحسن و اطّلاع یافتن معروف بن خربوذ از آن روایت کرده است. (رجال الکشی، ص204) حکایت دیگری نیز آورده که بنا بر آن معروف بن خرّبوذ از طریق امام صادق (ع) پیشاپیش از سرنوشت عبدالله بن الحسن و خاندانش و محلّ دفن آنان اطّلاع داشته است. (رجال الکشی، ص212)
علاوه بر این در کتب روایی شیعه، احادیثی از معروف به خربوذ نقل شده که بر امامی بودن او دلالت دارد؛ با این حال نقش او در روایاتِ فقهی شیعه بسیار کمرنگ است؛ به گونهای که میتوان گفت -به جز چند روایت انگشتشمار که آن هم غالباً موضوع اصلیاش چیز دیگری است و دلالتش بر احکام، ضمنی و کماهمّیّت است- تقریباً هیچ نمودی در فقه ندارد. از این رو تعبیر کشیّ دربارهی او و ذکرش در میانِ اصحاب اجماع، برای ما مبهم است.
ابهام دیگری که پیرامون معروف بن خرّبوذ وجود دارد، جایگاه سیاسی او است. البته بدیهی است که او نیز مانند دیگران شیعیان، به مقتضای رویکرد اعتقادی خود، با حاکمان زمان، سرِ مخالفت داشته و در انتظار برقراری حکومت اهل بیت (ع) بوده است. این مقدار را از فضای کلّی روایات او میتوان دریافت؛ امّا سخن بر سر نمودِ عینی و عملی او در عرصهی سیاست است. آیا او نیز مانند بسیاری از بزرگان شیعه، در تقیّه و سکوت و خانهنشینی به سر میبرده است؟ اطّلاعات ما در این باره اندک است. گزارشی از ابوعاصم ضحّاک بن مخلد نشان میدهد که معروف بن خرّبوذ به عنوان «مجرم سیاسی» شناخته میشده است:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَاصِمٍ، قَالَ: مَعْرُوفُ بْنُ خَرَّبُوذَ شِیعِیٌّ، یُحِبُّ عَلِیًّا، وَکَانَ شَیْخًا قَدِیمًا، وَکَانَ أَبُو جَعْفَرٍ یَطْلُبُهُ، وَهَذَا مِنْ قَوْلِهِ:
مَا أَنَا إِلا بَیْنَ حَاذِفٍ وَقَاذِفٍ
وَ بَیْنَ سُتُّوقٍ، وَ بَیْنَ زَائِفٍ. (الضعفاء الکبیر، ج4، ص1366)
جملهی «وکان ابوجعفر یطلبه» ظاهراً بدین معنا است که ابوجعفر منصور دوانیقی، او را تحت تعقیب و پیگرد قرار داده بود. متأسّفانه روایت دیگری که مؤیّد گزارش ابن عاصم باشد، یا توضیحی دربارهی جزئیّات آن بدهد، نیافتیم.
لازم به تذکّر است که برخی مانند صاحب المراجعات، میان معروف بن خرّبوذ و «معروف کرخی» صوفی مشهور خلط کردهاند (المراجعات، ص220)؛ در حالی که هیچ اشتراکی میان این دو از نظرِ طبقه تاریخی، محلّ سکونت، نسب، مذهب و سرگذشت وجود ندارد.
در ادامه به جهاتی دیگر از زندگانی معروف بن خرّبوذ میپردازیم.
1. شعر، ادب و تاریخ
پیگیری آثارِ معروف بن خرّبوذ نشان میدهد که بخش زیادی از روایاتِ او به سرگذشت عرب -پیش و پس از اسلام- و تاریخچهی شهر مکّه مربوط است. روایات معروف بن خرّبوذ مورد توجّه و استنادِ تاریخنگاران بوده است. یکی از راویان او هشام بن محمد الکلبی است (تهذیب الکمال، ج28، ص264) که اخبار تاریخی زیادی از او نقل کرده است. (به عنوان نمونه: انساب الاشراف، ج1، صص51، 60، 69، 398- ج2، ص45- ج5، صص432 و 437- ج9، ص392- ج12، ص8- ج13)
ابن حجر او را به «اخباری» و «علّامة» بودن توصیف کرده است: «معروف ابن خربوذ... المکی مولى آل عثمان صدوق ربما وهم وکان أخباریا علامة...» (تقریب التهذیب، ص540)
«اخباری» یعنی کسی که به جمع و روایت اخبار و قصص و نوادر میپردازد. (الطراز الاول، ج7، ص354) در کتبِ اهل سنّت قصص و تواریخ زیادی از معروف بن خربوذ نقل شده که به برخی از آنها اشاره خواهد شد. در قصص الانبیاءِ راوندی داستانی به روایتِ معروف بن خرّبوذ از امام باقر از امام سجاد از جابر انصاری از سلمان فارسی نقل شده، که شباهت زیادی به داستان ایرانی «ضحّاک ماردوش» دارد. (قصص الانبیاء، ص245) فعلاٌ نمیتوانیم دربارهی اصالت این روایت داوری کنیم؛ امّا این احتمال قابل بررسی است که معروف بن خرّبوذ این داستان را از منبع دیگری اخذ کرده و خودِ او یا راویان بعدی اشتباهاً آن را به امام باقر (ع) نسبت داده باشند. (خصوصاً با توجّه به آن چه ابنِ حبّان دربارهی ضعف حافظهی معروف بن خرّبوذ ادّعا کرده است) به هر حال این روایت میتواند با اخباری بودن معروف بن خربوذ مرتبط باشد.
«علّامة» نیز غالباً به معنای «نسّابة» است. (نک: تاج العروس، ج17، ص497) اصطلاح علّامه به این معنا از قدیم رواج داشته؛ چنان که در ضمن روایتی آمده است: پیامبر (ص) از مردم پرسید: «و ما العلاّمة؟» پاسخ دادند: «أعلم الناس بأنساب العرب و وقائعها و أیام الجاهلیة و الأشعار العربیة.» سپس پیامبر (ص) علم حقیقی را به مردم معرّفی کرد. (الکافی، ج1، ص32)
از آن جا که زندگی اجتماعی عرب با «انساب» گره خورده بود، کسی میتوانست بر تاریخ عرب اشراف داشته باشد، که با انساب عرب آشنا باشد. از این رو معروف بن خرّبوذ نیز به عنوان یک «اخباری» اطّلاعات بسیاری دربارهی انساب و قبائل عرب داشته که بخشی از آن به صورت روایات پراکنده در کتب تاریخ و منابع عامّه برجایمانده است؛ امّا در منابع امامیه ردّپای این جنبه از شخصیّت علمی او یافت نشد.
از سوی دیگر فرهنگ عرب پیوندی ناگسستنی با «شعر» داشته است. شعر عرب، آیینهی تاریخ و فرهنگ عرب است که همهی ابعاد زندگی آنان از دین و آیین و اخلاق و آداب و انساب و ایام و وقایع و... در آن نمود یافته است. بنابراین معروف بن خربوذ، به عنوان یک اخباری میبایست بر اشعار عرب اشراف داشته باشد. بالاتر گزارشی از عقیلی آوردیم که دلالت بر قریحهی ادبی معروف داشت. (الضعفاء الکبیر، ج4، ص1366)
ابن ابی حاتم نیز از قولِ پدر خود مینویسد: «إن الناس أخذوا شعر هذیل منه.» (الجرح و التعدیل، ج8، ص321) هذیل از قبائل عرب بوده و به شاعری شهرت داشته است؛ چنان که از حسان بن ثابت (شاعرِ پیامبر -صلی الله علیه و آله) روایت است که «هذیل» را شاعرترین قبیلهی عرب دانسته است. (الاستیعاب، ج4، ص1651) روایت معروف بن خربوذ دربارهی ابوذؤیب -یکی از مشهورترین شاعران قبیلهی هذیل- نیز جالب توجّه است:
«و قال ابن البرقیّ: حدّث معروف بن خرّبوذ، أخبرنی أبو الطفیل أنّ عمرو بن الحمق صاحب رسول الله صلى الله علیه و سلّم زعم أن فی بعض الکتب أنّ شرّ الأرضین أم صبّار حرّة بنی سلیم، و أن ألأم القبائل محارب خصفة و أن أشعر الناس أبو ذؤیب.» (الإصابة، ج7، ص112)
این که به گفتهی ابوحاتم، معروف بن خرّبوذ، مرجعِ اشعار هذیل در میان مردم بوده است، بیانگر جایگاه خاصّ او در انتقال میراث ادبی عرب است. تتبّع در روایات باقیمانده از معروف نیز، نشان میدهد که بسیاری از اخبار تاریخی او با نقل اشعار آمیخته بوده است. به عنوان نمونه میتوان موارد زیر را برشمرد:
- شعر منسوب به امیرالمؤمنین در روز خندق (الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج1، صص103 و 104)
- شعر نجاشی حارثی دربارهی قتل غالیان به فرمان امیرالمؤمنین (ع) (تهذیب الآثار للطبری، ح1405)
- شعری از فضل بن عباس بن عتبة بن ابی لهب. (الصمت و آداب اللسان لابن ابی الدنیا، ج1، ص478- مشیخة ابی عبدالله الاربلی)
- اشعاری از عدیّ بن زید (الأغانی، ج2، ص416)
- اشعاری از لیلی و مجنون در نخستین دیدار و آغاز عاشقی (الأغانی، ج2، ص336)
- اشعاری از مسافر بن ابی عمرو بن امیة و شعری منسوب به ابوطالب بن عبدالمطلب (الأغانی، ج9، ص37)
- شعر منسوب به ابوالعاص بن ربیع دربارهی همسرش زینب دختر رسول خدا (ص) (انساب الاشراف، ج1، ص398- الاستیعاب، ج4، ص1854)
- اشعاری از ابوالطفیل و اهل عراق (تاریخ دمشق، ج21، ص472)
- اشعاری که بنا بر حکایتی میان هاتف جنّی و الاعشی بن نباش ردّ و بدل شده است. (الهواتف لابن ابی الدنیا، ج1، ص77)
- اشعاری از جنّیان (اخبار مکّة، ج4، ص79)
- اشعار حسان بن ثابت در رثای مطعم بن عدیّ (الرقة والبکاء لابن قدامة المقدسی، ج1، ص118)
- اشعاری از هواتف جن خطاب به بی سهم و بنی سبیعة (ذم البغی لابن ابی الدنیا، ج1، ص238)
- شعر عوف بن الاردم (المعمرون والوصایا لأبی حاتم السجستانی، ج1، ص31)
- اشعار ابوأحیحة و برادرش خالد. (انساب الأشراف، ج5، ص432)
- شعر هاتفی که بتپرستان را به پیامبر اسلام (ص) دعوت میکرد. (دلائل النبوة لابی نعیم، ج1، ص117)
- اشعاری منسوب به عبدالمطّلب (أنساب الأشراف، ج1، ص69)
- اشعاری دربارهی قصیّ بن کلاب (أنساب الأشراف، ج1، ص51)
امّا نکتهی جالب آن که احاطهی معروف بن خرّبوذ بر اشعارِ عرب دستِ کم در دو حدیث شیعی نمود پیدا کرده است:
1. «حدثنا الحسن بن عبد الله بن سعید العسکری قال حدثنا عبد العزیز بن یحیى قال حدثنا الأشعث بن محمد الضبی قال حدثنی شعیب بن عمرو عن أبیه عن جابر الجعفی قال: دخلت على أبی جعفر محمد بن علی ع و عنده زید أخوه فدخل علیه معروف بن خربوذ المکی قال له أبو جعفر ع یا معروف أنشدنی من طرائف ما عندک فأنشده:
لعمرک ما إن أبو مالک بوان و لا بضعیف قواه
و لا بألد لدى قوله یعادی الحکیم إذا ما نهاه
و لکنه سید بارع کریم الطبائع حلو ثناه
إذا سدته سدت مطواعة و مهما وکلت إلیه کفاه
قال فوضع محمد بن علی یده على کتفی زید و قال هذه صفتک یا أبا الحسن.» (عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج1، ص251- أمالی الصدوق، ص40)
2. «جعفر بن معروف، قال حدثنا محمد بن الحسین، عن جعفر بن بشیر، عن ابن بکیر، عن محمد بن مروان، قال: کنت قاعدا عند أبی عبد الله (ع) أنا و معروف بن خربوذ، فکان ینشدنی الشعر و أنشده و یسألنی و أسأله و أبو عبد الله (ع) یسمع، فقال أبو عبد الله (ع) إن رسول الله (ص) قال: لأن یمتلئ جوف الرجل قیحا خیر له من أن یمتلئ شعرا، فقال معروف إنما یعنی بذلک الذی یقول الشعر، فقال ویلک أو ویحک قد قال ذلک رسول الله (ص).» (رجال الکشی، ص211)
ابن ادریس نیز در مستطرفات سرائر، همین حدیث را به صورت زیر از کتاب عبدالله بن بکیر بن اعین آورده است:
و عنه عن محمد بن مروان قال: کنت عند أبی عبد الله ع و عنده ابن خربوذ فأنشدنی شیئا فقال أبو عبد الله ع قال رسول الله ص لأن یمتلئ جوف الرجل قیحا خیر من أن یمتلئ شعرا فقال ابن خربوذ إنما یعنی بذلک من قال فقال أبو عبد الله ع ویلک أو ویحک قد قال ذاک رسول الله ص. (السرائر، ج3، ص633)
اگر این دو حدیث درست باشد، معنایش این است که اگر چه امامان (ع) گاه از ادب و هنرِ معروف بن خرّبوذ استفاده و استقبال میکردهاند (حدیث اول)؛ امّا در عین حال او را از افراط در این زمینه بر حذر داشتهاند. (حدیث دوم)
2. رویکرد کلامی در بحث قَدَر
پیشتر دربارهی گرایشِ ضدّ قَدَریِ یکی از اصحاب مکّیِ امام صادق (ع)، به نام عبدالله بن میمون القدّاح، مقالهای نوشتیم. (http://alasar.blog.ir/1398/05/16/qaddah)
موضعگیری معروف بن خرّبوذ در برابر «قَدَریگری»، به عنوان یکی دیگر از شیعیانِ مکّی جالب توجّه است و میتواند به ما در داشتن تصویر بهتری از تشیّع مکّه، کمک کند.
در برخی روایات معروف بن خرّبوذ به صورت ضمنی، دیدگاه قدریّه ردّ شده است؛ مانند:
- حدیثی درباره معلوم بودن شیعیان از آغاز خلقت (بصائر الدرجات، ج1، ص86)؛
- حدیثی دربارهی امیرالمؤمنین نامیده شدن علی بن ابی طالب در عالم ذرّ (الیقین لابن طاوس، صص231 و 235)؛
- حدیثی دربارهی تقدیر اقوات و امور فلک (الکافی، ج8، ص83)؛
در یکی از روایاتش نیز صریحاً از امکان تغییر در قضاء و قدر الهی سخن رفته و عذاب قوم یونس به عنوان مثال ذکر شده است. (الکافی، ج8، ص92)
امّا مزّی روایتی آورده است که دیدگاه او را بهتر تبیین میکند. او مینویسد:
«قال عُبَیْد بْن معاذ الحنفی، عَن معروف بْن خربوذ مولى عثمان: کنت أتکلّم فِی القدر، فأتیت أَبَا جعفر مُحَمَّد بْن علی، فسلمت علیه، فلم یردّ علیّ السّلام.» (تهذیب الکمال، ج28، ص264)
بنا بر این روایت، معروف بن خرّبوذ ابتدا قَدَریّ (یعنی تقریباً منکر قَدَر و معتقد به تفویض) بوده است؛ امّا وقتی بر امام باقر (ع) وارد شده، امام، به دلیل اعتقادِ باطل او، پاسخ سلامش را ندادهاند. این روایت خود نشان میدهد که معروف، قَدَریگری خود را مربوط به گذشته میداند.
دربارهی عبید بن معاذ الحنفی، هیچ گونه اطّلاعی نیافتیم، جز این که مزّی -احتمالاً بر اساس همین روایت- او را از راویان معروف بن خربوذ برشمرده است. (تهذیب الکمال، ج28، ص264)
امّا همین ماجرا را راوی دیگری با جزئیّات بیشتر ضبط کرده است. کتابِ سلام بن ابی عمرة الخراسانی با روایت زیر آغاز میشود:
«حدثنا سلام بن أبی عمرة، عن معروف بن خربوذ المکی، عن أبی جعفر علیه السلام، قال: دخلت علیه، فأنشأت الحدیث، فذکرت باب القدر، فقال: لا أراک إلّا هناک. اخرج عنی! قال: قلت: جعلت فداک إنی أتوب منه. فقال: لا و الله حتى تخرج إلى بیتک، و تغسل ثوبیک، و تتوب منه إلى الله، کما یتوب النصرانی من نصرانیته، قال: ففعلت.» (الأصول الستة عشر، ص331، نشر دارالحدیث)
به نظر میرسد هر دو روایت، ماجرای واحدی را بازگو میکند و تعدّد -اگر چه محال نیست- مرجوح است. به هر حال روایت سلام بن ابی عمرة به صراحت نشان میدهد که معروف بن خرّبوذ -با راهنمایی امام باقر و واکنش شدید او- از قَدَری بودن خود توبه کرده است.
در معرّفی اجمالیِ سلام بن ابی عمرة، باید گفت: اصلاً خراسانی، امّا ساکن کوفه بوده است. نجاشی او را توثیق کرده و از راویان امام باقر (ع) و امام صادق (ع) برشمرده است. (رجال النجاشی، ص189) کنیهاش ابوعلی بوده است. (تهذیب الکمال، ج12، ص293- الکافی للکلینی، ج1، ص400) یحیی بن معین او را تضعیف کرده است. (الجرح و التعدیل لابن ابی حاتم، ج4، ص258) ابن حبّان او را در زمرهی مجروحین نام برده و دربارهاش نوشته: «یَرْوِی عن الثقات المقلوبات، لا یَجُوز الاحتجاج بخبره.» (المجروحین، ج1، ص337)
مزّی سالم بن ابی عمرة را در زمرهی راویان معروف بن خرّبوذ نام برده است. (تهذیب الکمال، ج28، ص264) ناگفته نماند که سلّام بن ابی عمرة در کتاب خود دو روایت دیگر نیز از معروف بن خربوذ آورده است؛ یکی حدیث مشهور «حدثوا الناس بما یعرفون» (الأصول الستة عشر، ص331) که در الغیبة نعمانی (ص34) از عبدالله بن جبلة از سلام بن ابی عمرة و در منابع اهل سنت، توسط عبیدالله بن موسی العبسی از معروف بن خربوذ روایت شده است. (صحیح البخاری، ج1، ص33) و دیگری روایتِ مشهور لباس پوشاندن به حضرت ابراهیم (ع) و رسول خدا (ص) و امیرالمؤمنین (ع) در قیامت. (الأصول الستة عشر، ص334) در غیر این کتاب، نیز روایاتی از سلام بن ابی عمرة از معروف بن خرّبوذ نقل شده که مضامین آن عموماً ولایی و شیعی است. (نک: أمالی الصدوق، صص197 و 558- معانی الأخبار، ص166- أمالی الطوسی، ص269- المعجم الاوسط للطبرانی)
نکتهی جالب توجّه آن که سلّام بن ابی عمرة روایت مهمّ دیگری نیز در قدح قدریة آورده است:
سلام، عن عکرمة، عن ابن عباس، قال: قال رسول الله صلى الله علیه و آله: صنفان من أمتی لا سهم لهما فی الإسلام: مرجئ، و قدری. (الأصول الستة عشر، ص334)
این روایت مشهوری است که عامّه از طریق محمّد بن بشر از سلّام بن ابی عمرة روایت کردهاند. (نک: جامع الترمذی، ج2، ص554- التاریخ الکبیر للبخاری) به گفتهی ابن عدیّ اگر چه سلّام بن ابی عمرة، روایات دیگری نیز دارد؛ امّا به همین حدیث شناخته میشود. (الکامل فی ضعفاء الرجال، ج4، ص322)
با توجّه به این که 2 حدیث از 10 حدیث کتابِ سلّام بن ابی عمرة، به ردّ اهل قدر اختصاص دارد، به احتمال زیاد خود او نیز از مخالفان قدریّه بوده است.
- ۹۸/۱۲/۲۸