آثار

موضوعات مختلف دینی به ویژه اعتبارسنجی احادیث و گزارش‌های تاریخی

آثار

موضوعات مختلف دینی به ویژه اعتبارسنجی احادیث و گزارش‌های تاریخی

آثار


بایگانی
آخرین نظرات

نقدِ کتاب در محضر آیت الله بهجت

سه شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۸:۴۷ ق.ظ

مقاله «جسارتی که صورت نبسته است» نقدی از جویا جهانبخش بر کتابِ در محضر آیت الله بهجت

 

دریافت مقاله 

نظرات  (۲)

بسم الله الرحمن الرحیم
آیا جسارتی صورت نبسته؟
صحیح مسلم یکی از دو کتاب حدیثی مهم اهل سنت است که مشتمل بر مقدمه‌ای است از خود مسلم بن الحجاج نیشابوری(متوفی ۲۶۱)، و در این مقدمه مسیری طی شده است که موضوع بحث ما راجع به تحقق عینی جسارت او (خواسته یا ناخواسته) به امام باقر (ع) است، و طبق مستندات و شواهدی که خواهیم گفت، مسلم نیشابوری در مقدمه کتاب، به ترتیب از سه نفر با نام أبو جعفر یاد میکند، اول: از شناسه مختص ابو جعفر مدائنی استفاده میکند، دوم: تنها به لفظ ابو جعفر اکتفا میکند ولی مقصودش امام باقر (ع) است، و سوم: از هویت و شناسه مختص امام باقر (ع) استفاده میکند، که توضیح آن این است:
 
۱- أبو جعفر المدائنی
مورد اول، شناسه ابو جعفر مدائنی است، در ابتدای مقدمه میگوید:
 
صحیح مسلم (1/ 7)
فأما ما کان منها عن قوم هم عند أهل الحدیث متهمون، أو عند الأکثر منهم، فلسنا نتشاغل بتخریج حدیثهم، کعبد الله بن مسور أبی جعفر المدائنی، و...
 
ملاحظه کنید که با تصریح به نام خودش و پدرش، او را توصیف میکند به المدائنی، بدون وصف الهاشمی.
 
عبد الله بن مسور ابو جعفر المدائنی کیست؟ و آیا یک نفر در طول تاریخ او را توصیف کرده است به المدنی؟
 
الف: آنطور که بلاذری (متوفی ۲۷۹) در أنساب الأشراف آورده، مسور پدر ابوجعفر که فرزندانش در مدائن بودند، نزد عبد الله بن جعفر آمد و ادعا کرد که فرزند عون برادر ایشان است، و ایشان به او صله داد، ولی بعدا فرزندان عبد الله بن جعفر او را طرد کردند، و میگوید: فرزندان او که در مدائن بودند، منسوب به قریش نبودند، و أشراف با آنها ازدواج نمیکردند:
 
أنساب الأشراف للبلاذری (2/ 44): وأتى عبد الله بن جعفر رجل یقال له المسور، فذکر أنه ابن عون بن جعفر، فوهب له عشرة آلاف درهم وزوجه ابنة له عمیاء فماتت ولم یجتمعا، ثم إن ولد عبد الله بن جعفر نفوه وطردوه، وکان له ولد بالمدائن لا ینسبون إلى قریش ولا تنکحهم الأشراف، وکان ممن حمل عنه الحدیث أبو جعفر المدائنی، وکان یقال له عبد الله بن مسور بن عون بن جعفر وقد ذکره محمد بن سعد کاتب الواقدی فی کتابه الذی ألفه فی الطبقات من المحدثین والفقهاء إلا أنه قال: مسور بن محمد بن جعفر. ولم یلد محمد بن جعفر إلا القاسم بن محمد بن جعفر وأم محمد، وأمهما أمة الله بنت قیس بن مخرمة بن المطلب بن عبد مناف.
 
و ابن حجر در لسان المیزان از ابو حاتم نقل میکند که هاشمیون مدائنی را نمیشناختند:
 
لسان المیزان (3/ 361)
وقال أبو حاتم الهاشمیون لا یعرفونه وهو ضعیف الحدیث وأحادیثه لا یوجد لها أصل فی أحادیث الثقات
 
 
ب: همانطور که ملاحظه کردید، مسلم در ابتدای مقدمه کتاب، تصریح میکند که ابو جعفر عبد الله بن مسور، مدائنی است، و این با مطالب بلاذری همخوانی دارد، و علاوه بر تصریح خود مسلم به اینکه مدائنی است، در طول تاریخ تالیف و تصنیف کتب، حتی یک نفر نیست که این ابو جعفر مدائنی را به مدنی توصیف کرده باشد، و با وجود اینکه دو کلمه مدنی و مدائنی نزدیک هم هستند و زمینه تصحیف در آنها فراهم است، اما تا آنجا که ما فحص کردیم حتی چنین تصحیفی هم صورت نگرفته است! و با این حساب، عنوان: أبو جعفر الهاشمی المدنی، لقب مختص امام باقر (ع) خواهد بود، و آیا در صحیح مسلم در موضع سوم (که توضیح آن خواهد آمد)، تصحیفی صورت گرفته که کلام رقبة بن مصقلة را نقل میکند؟ بررسی آن خواهد آمد.
 
۲- جابر عن أبی جعفر
مورد دوم ذکر (ابو جعفر) در مقدمه صحیح مسلم، در باب (۶-باب الکشف عن معایب رواة الحدیث) است، فقط به کنیه (ابو جعفر) اکتفاء کرده است، اما شکی نیست که منظور او امام باقر (ع) است، کما اینکه نووی هم در شرح تصریح کرده است:
 
مسلم پس از آنکه روایاتی در کذاب بودن مثل حارث همدانی، یکی از بزرگترین اصحاب امیر المؤمنین (ع) نقل میکند:
 
صحیح مسلم (1/ 19)
عن الشعبی، قال: حدثنی الحارث الأعور الهمدانی، وکان کذابا
 
سراغ جابر بن یزید جعفی که از اصحاب امام باقر (ع) بوده میرود و میگوید:
 
صحیح مسلم (1/ 20)
حدثنا أبو غسان محمد بن عمرو الرازی، قال: سمعت جریرا، یقول: «لقیت جابر بن یزید الجعفی فلم أکتب عنه، کان یؤمن بالرجعة» حدثنا الحسن الحلوانی، حدثنا یحیى بن آدم، حدثنا مسعر، قال: «حدثنا جابر بن یزید، قبل أن یحدث ما أحدث» وحدثنی سلمة بن شبیب، حدثنا الحمیدی، حدثنا سفیان، قال: «کان الناس یحملون عن جابر قبل أن یظهر ما أظهر، فلما أظهر ما أظهر اتهمه الناس فی حدیثه، وترکه بعض الناس»، فقیل له: وما أظهر؟ قال: «الإیمان بالرجعة» 
 
ملاحظه کنید مشکل جابر بن یزید ایمان به رجعت است که از مسلمات مذهب اهل البیت (ع) است! آنگاه نقل میکند که جابر گفت: هفتاد هزار حدیث از امام باقر (ع) نزد من است که تمام آنها از پیامبر خدا (ص) است:
 
وحدثنا حسن الحلوانی، حدثنا أبو یحیى الحمانی، حدثنا قبیصة، وأخوه، أنهما سمعا الجراح بن ملیح، یقول: سمعت جابرا یقول: «عندی سبعون ألف حدیث عن أبی جعفر، عن النبی صلى الله علیه وسلم کلها»
 
و نووی در شرح میگوید مقصود از ابوجعفر، امام باقر (ع) است:
 
شرح النووی على مسلم (1/ 102)
 وقوله (عندی سبعون ألف حدیث عن أبی جعفر) أبو جعفر هذا هو محمد بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب رضی الله عنهم المعروف بالباقر لأنه بقر العلم أی شقه وفتحه فعرف أصله وتمکن فیه
 
۳- أبو جعفر الهاشمی المدنی
مورد سوم که محور بحث ما است، مسلم در نقل خود از رقبة بن مصقلة، از شناسه خاص امام باقر (ع) استفاده کرده: 
 
صحیح مسلم (1/ 22)
حدثنا عثمان بن أبی شیبة، حدثنا جریر، عن رقبة، «أن أبا جعفر الهاشمی المدنی، کان یضع أحادیث کلام حق، ولیست من أحادیث النبی صلى الله علیه وسلم، وکان یرویها عن النبی صلى الله علیه وسلم»
 
ترکیب سه کلمه: أبو جعفر الهاشمی المدنی، تنها در دو مورد کاربرد دارد: یکی برای صحابی بزرگ عبد الله بن جعفر بن ابیطالب، و دیگری برای امام باقر (ع)، و در کتب رجال و تراجم، کسی را نداریم که در شناسه خود، این سه کلمه را با هم داشته باشد، و همانطور که گفته شد، عبد الله بن مسور، هر چند دو کلمه ابو جعفر و الهاشمی را برای او به کار بردند، اما حتی در یک مورد، به او المدنی گفته نشده است، و جالب است که حتی خود مسلم در چند صفحه قبل، تصریح کرد برای عبد الله بن مسور به: المدائنی، بدون الهاشمی!
 
بخاری، امام (ع) را چنین توصیف میکند:
 
التاریخ الکبیر للبخاری (1/ 183)
564- محمد بن علی بن حسین بن علی بن أبی طالب أبو جعفر الهاشمی المدنی القرشی سمع جابر بن عبد الله وأباه سمع منه عمرو بن دینار وابنه جعفر
 
اما مدائنی را اینچنین:
 
التاریخ الکبیر للبخاری (5/ 195)
616- عبد الله بن مسور بن عون بن جعفر بن أبی طالب أبو جعفر القرشی الهاشمی المدائنی، قال جریر عن رقبة: کان أبو جعفر یضع الحدیث أو نحوه
 
آیا تصحیف یا سهو القلم یا سهو اللسان؟
اکنون این سؤال مطرح است:
 
آیا مقدمه صحیح مسلم، در مورد سوم، تصحیف شده؟ یا سهو القلم از ناحیه خود مسلم شده؟ یا سهو اللسان از استادش عثمان ابن ابی شیبة شده؟
 
در جواب میتوان با اطمینان گفت که تصحیفی صورت نگرفته است، چون نووی (متوفای ۶۷۶) در شرح میگوید: تمام اصول اصلی کتاب صحیح مسلم، المدنی یا المدینی ضبط کرده‌اند و تا زمان او که صحیح مسلم توسط علماء دست به دست میشده هیچکس احتمال تصحیف نداده است:
 
شرح النووی على مسلم (1/ 107)
قوله (عن رقبة أن أبا جعفر الهاشمی المدنی کان یضع أحادیث کلام حق) أما رقبة ... وأما أبو جعفر هذا فهو عبد الله بن مسور المدائنی أبو جعفر الذی تقدم فی أول الکتاب فی الضعفاء والواضعین قال البخاری فی تاریخه هو عبد الله بن مسور بن عون بن جعفر بن أبی طالب أبو جعفر القرشی الهاشمی وذکر کلام رقبة وهو هذا الکلام الذی هنا ثم إنه وقع فی الأصول هنا المدنی وفی بعضها المدینی بزیادة یاء ولم أر فی شیء منها هنا المدائنی ووقع فی أول الکتاب المدائنی ...
 
ملاحظه کنید با اینکه میگوید مقصود از ابو جعفر در کلام رقبة، عبد الله بن مسور است، اما اعتراف میکند در هیچکدام از اصول، لفظ مدائنی نیست، ولی در اول کتاب که مسلم تصریح به نام عبد الله بن مسور میکند، لفظ مدائنی است: ولم أر فی شیء منها هنا المدائنی ووقع فی أول الکتاب المدائنی
 
آیا بنابر این میتوان گفت که از ناحیه مسلم، سهو القلم شده؟ چون با توجه به اینکه خود مسلم در صحیحش از امام باقر (ع) حدیث نقل میکند چگونه ممکن است که در مقدمه کتابش این حرف رقبة را نقل کند و نسبت وضع حدیث به حضرت بدهد؟!
 
این احتمال، هر چند موجّه است، اما احتمال اینکه در نظر مسلم، مقصود از این عبارت، امام (ع) باشند، در حد صفر نیست، یعنی اگر عین همین عبارت را (أبا جعفر الهاشمی المدنی) استادش عثمان بن أبی شیبة برایش گفته باشد، و در لفظ استاد به جای کلمه (المدائنی) سهو اللسان شده باشد و (المدنی) آمده باشد، چون مسلم از شرح حال عبد الله بن مسور مطلع بوده که در هاشمی بودن او نزاع است، و لذا در ابتدای کتاب هم او را توصیف به هاشمی نکرد، پس مسلم گمان کرده که با وجود سه وصف منحصر به امام (ع)، مقصود رقبة هم، امام (ع) بوده است، بخصوص که در نقل مسلم، تعبیر (کلام حق) آمده که در بسیاری از نقل‌ها از رقبة، این اضافه نیست، اما خطیب در تاریخ بغداد از همین استاد مسلم، عثمان ابن ابی شیبة، همین تعبیر را آورده، اما به جای (المدنی) ، (المدائنی) آمده:
 
تاریخ بغداد ت بشار (11/ 413)
5265- عبد الله بن مسور بن عون بن جعفر بن أبی طالب أبو جعفر الهاشمی سکن المدائن، وحدث بها عن محمد بن علی بن الحنفیة. ... قال: حدثنا عثمان، هو ابن أبی شیبة، قال: حدثنا جریر، عن رقبة، قال: کان أبو جعفر الهاشمی المدائنی یضع أحادیث کلام حق عن رسول الله صلى الله علیه وسلم یرویها. .... 
 
و تنها مانعی که احتمال سهو اللسان استاد مسلم دارد، نقل روایت مسلم از امام باقر (ع) در این کتاب است، چون اگر مسلم گمان کرده بود که منظور رقبة، امام (ع) است چگونه از ایشان در کتاب صحیح، روایت نقل کرده است؟
 
و این مانع، هر چند احتمال اینکه مقصود مسلم، امام (ع) باشد را ضعیف میکند، اما به حد صفر نمیرساند، چون نظیر دارد! مسلم در همین باب مقدمه، نقل میکند کذب بودن حدیثی را از عمرو بن عبید، ولی خودش همین حدیث را در این کتاب، از دیگری نقل میکند، و شارحین مجبور شدند توجیه کنند که مقصودش کذب حدیث نبوده، بلکه کذب نسبت ابن عبید به حسن بوده است، ولی با تعلیل مذکور در عبارت مناسبت ندارد:
 
صحیح مسلم (1/ 22)
حدثنی عمرو بن علی أبو حفص، قال: سمعت معاذ بن معاذ، یقول: قلت لعوف بن أبی جمیلة: إن عمرو بن عبید حدثنا عن الحسن، أن رسول الله صلى الله علیه وسلم، قال: «من حمل علینا السلاح فلیس منا»، قال: «کذب والله عمرو، ولکنه أراد أن یحوزها إلى قوله الخبیث»
 
إکمال المعلم بفوائد مسلم (1/ 146)
قال بعض شیوخنا: العجب من مسلم کیف أدخل هذا فیما أنکر على عمرو، والحدیث صحیح قد خرَّجه هو [بعد هذا] فى کتاب الإیمان. قال القاضى: لا عیب على مسلم ولا عجب مما أتاه، فإنه لم یُدخله لوهن الحدیث وضعفه، وإنما أورده لقول عوف فى عمرو وتجریحه،...
 
و همچنین مسلم در همین باب مقدمه (۶-باب الکشف عن معایب رواة الحدیث ونقلة الأخبار وقول الأئمة فی ذلک)، که نام ابو جعفر هاشمی مدنی، میبرد، نام بقیة بن الولید را میبرد، اما در همین کتاب صحیح، در باب ۱۶ کتاب نکاح باب الأمر بإجابة الداعی إلى دعوة، از او روایت هم نقل میکند، بلکه بحث‌های علمای اهل سنت، راجع به چگونگی نقل مسلم با اسناد ضعیف، معروف است.
 
به هر حال چه سهو القلم از مسلم باشد و چه سهو اللسان از استادش، در این نمیتوان تردید کرد که عملا استفاده از شناسه مختص امام باقر (ع) در مقدمه کتاب پس از اشاره به حضرت در چند سطر قبل، جسارت به مقام شامخ امام (ع) حساب میشود، و همانطور که توضیح آن گذشت، از آنجا که در این سهو و اشتباه تردیدی نیست، پس بر علمای اهل سنت لازم بوده است که این سهو را تصحیح کنند، و یا لااقل در پاورقی کتاب و شروح کتاب، تصریح کنند که این اشتباه رخ داده است، نه اینکه مثل نووی تنها بگویند منظور، عبد الله بن مسور است ولی در همه اصول کتاب، المدائنی نیامده است، چون اینگونه برخورد، سبب شده است تا به امروز کسی نداند که مسلم یا استادش سهوا از شناسه خاص امام (ع) استفاده کرده‌اند.
 
پاسخ:
سلام علیکم
زحمت زیادی کشیدید 
تشکر
ولی برای کسی که با حدیث اهل سنت آشنا باشد کاملاً واضح است که نه مسلم بر امام باقر ع طعن زده و نه مقصود از این جمله نزد مسلم یا دیگری امام باقر ع بوده است و کسی هم تا به حالا چنین برداشتی نکرده است به جز برخی افراد ناآشنا با حدیث عامه. سخن رقبه درباره ابوجعفر مدائنی در منابع کهن تر هم آمده است.

سلام علیکم

خوشبختانه شما هم تعبیر کردید به ابوجعفر مدائنی، پس اگر شما با حدیث اهل سنت آشنا هستید، حتی یک مورد، فقط یک مورد، بیاورید که تعبیر «ابوجعفر الهاشمی المدنی» برای غیر امام باقر علیه السلام به کار رفته باشد، (یعنی مربوط به قرن دوم و در غیر مقدمه صحیح مسلم)، بلی همانطور که نقل کردم سخن رقبه را بخاری هم نقل کرده، اما مدائنی گفته، و مدنی را مختص امام باقر ع آورده، و هیچ کس ابن مسور  را مدنی نمیداند، و خود مسلم هم او  را مدائنی ذکر کرده، تصریح به اسمش کرده و گفته: «کعبد الله بن مسور أبی جعفر المدائنی» و هاشمی هم نگفته چون محل اختلاف بوده، اما در بحث ما از رقبه اسم مختص امام ع  را آورده، حال رقبه منظورش چه بوده؟ شما میگویید (همانطور که بخاری هم نقل کرده) منظورش مدائنی بوده، اما مسلم مدنی نقل کرده و تا کنون باقی مانده و اهل سنت آن  را تصحیف ندانستند، یعنی اهل سنت ممکن بوده در زمان امام ع نسبت جعل حدیث به ایشان بدهند؟! در روایتی که در کافی و سایر کتب شیعه آمده شاهدی دارد که اهل مدینه نسبت جعل حدیث به امام ع میدادند: «... فلما رأى ما یقولون حدثهم عن رسول الله ص فقال أهل المدینة ما رأینا أحدا قط أکذب من هذا یحدثنا عمن لم یره فلما رأى ما یقولون حدثهم عن جابر بن عبد الله قال فصدقوه» ، و ابن قیم در جلاء و مقریزی در امتاع به  راحتی عبارتی را که خودشان میگویند معروف از امام باقر ع است  را چنین میگویند: «وقلت وعلة الحدیث أنه معروف من قول أبی جعفر الباقر وهذا أشبه» «ولهذا الحدیث- مع ذلک- علة، وهی أنه معروف من قول أبی جعفر محمد الباقر» تازه این اشکال علة در مرفوع بودن است، اگر کسی نزدیک خطوط قرمز اهل سنت بشود با او برخورد میکنند چه برخوردی! دکتر مصطفی البغا در تعلیقه صحیح بخاری به راحتی ترک بیعت امیرالمؤمنین ع با ابوبکر را به خلاف شرع توصیف میکند: «(راجع الأمر المعروف) أی رجع إلى ما هو حق وخیر ومطابق لشرع الله عز وجل ووافق الصحابة رضی الله عنهم بالمبایعة للخلافة» ببینید میگوید حضرت ع تا شش ماه خلاف شرع الله رفتار میکردند! تازه بعدش هم برای خوشامد مردم رفتند بیعت کردند: «استنکرعلی  وجوه الناس فالتمس ...»، چرا چنین میگوید؟ چون امیرالمؤمنین ع خط قرمز اصلی اهل سنت نیستند، اما وقتی به حدیث رزیه خمیس میرسند محال است گوینده  را نسبت به خطا بدهند! مثل مفتی عصر ما در سعودی در شرح صحیح بخاریش میگوید به او الهام شد! ببینید رسما و عملا او را از پیامبر ص که امر کردند بالاتر میبرند! تعلیقه فؤاد عبدالباقی بر صحیح مسلم را ببینید: «فقد اتفق العلماء المتکلمون فی شرح الحدیث على أنه من دلائل فقه عمر وفضائله ودقیق نظره لأنه خشی أن...فکان عمر أفقه من ابن عباس وموافقیه» خطوط قرمز هر کس نزدیک شود محکوم است ولو رسول الله ص باشد! زمان امام باقر ع هنوز رفع بعض تقیه نشده بود، به محض اینکه زمان امام صادق ع میرسد میگوید فی نفسی منه شیء! چرا؟ چون حضرت ع به خطوط قرمز نزدیک شده بودند!

پاسخ:
وعلیکم السلام
بزرگوار مطالبی که فرمودید محل بحث نیست. عرض بنده در خصوص نقل مسلم است که به وضوح ربطی به امام باقر ع ندارد! در همه منابع قبل و بعد مسلم هم بر مدائنی تطبیق شده و ابهامی در آن نیست. در صورتی که می خواهید توضیح بیشتری داده شود آیدی تلگرام را لطف کنید تا صوتی عرض کنم.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی