شواهد جعل و تحریف در روایات حسین بن حمدان الخصیبی
بسم الله الرّحمن الرّحیم
علی عادل زاده
۱. اشکالات تاریخی در روایات خصیبی
برای نمونه در سندِ حدیث خیط (خصیبی، الهدایة، ۱۴۱۹ق، ص۲۲۶) ، از صحبت دیرینه جابر بن یزید الجعفی با امام سجاد ع و امام باقر ع سخن رفته؛ در حالی که اساساً جابر از اصحاب امام سجاد ع نبوده است (نک: عادلزاده و اکبری، رمزوارههای نصیری در کتاب الهدایة الکبری، در دست نشر).
در نمونه دیگر، مهمان شدن محمد بن سنان الزاهری در منزل امام صادق ع و گفتگوی دوجانبه آن دو گزارش شده است (خصیبی، الهدایة، ۱۴۱۹ق، ص۸۶) در حالی که طبقه محمد بن سنان (م۲۲۰ق) متأخر از امام صادق ع است و از اصحاب امام کاظم ع و امامان بعدی به شمار میرود (نک: خوئی، معجم رجال الحدیث، ج۱۷، ۱۶۰-۱۶۱)
خصیبی، در روایتی مدّعی است که در لیلة المبیت، حضرت خدیجه (س) همراه امیرالمؤمنین ع در خانه پیامبر ص حضور داشته است (خصیبی، الهدایة، ۱۴۱۹ق، ص۸۳-۸۴)، در حالی که بنا بر ضرورت تاریخ، حضرت خدیجه س پیش از آن از دنیا رفته بود و از این رو برخی دانشمندان به روایت خصیبی اشکال گرفتهاند (بحرانی، البرهان، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۷۸۴؛ صفری، حسین بن حمدان خصیبی و کتاب الهدایة الکبری، ۱۳۸۴ش، ص۳۷).
خصیبی همچنین بانی سامراء را متوکّل دانسته است، در حالی که پیشتر معتصم آن را بنا کرده بود. خصیبی این پندار اشتباه را در قالب دو پیشگویی مستقلّ به امام هادی (ع) (خصیبی، الهدایة، ۱۴۱۹ق؛ ص۳۲۰) و امام صادق (ع) (خصیبی، الهدایة، ۱۴۱۹ق، ص۳۹۵) نسبت داده است. (نک: عادلزاده، آموزه های نصیری در رساله رجعت منسوب به مفضل بن عمر، در دست نشر).
در حالی که حتّی برخی عالمان اهل سنّت، اخبارِ میلاد امیرالمؤمنین ع در خانه کعبه را متواتر شمردهاند (حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۵۵۰)، خصیبی با این عقیده مشهور مخالفت کرده و داستانِ ولادتِ ایشان را به گونهای ناسازگار گزارش میکند. این گزارش مشتمل بر نسبت دادن قبائحی به پیامبر ص و فاطمة بنت اسد (س) است؛ مثل این که در لحظه ولادتِ امیرالمؤمنین ع، پیامبر ص میانِ فاطمه بنت اسد و زنان پرده انداخت و خود به تنهایی نقش قابله را برعهده گرفت. (خصیبی، الهدایة، ص۱۰۰) این گزارش منکر میتواند در کعبهستیزی غالیان (نک: بخش...) و مخالفت آنان با مولود بودنِ امامان (نک: بخش...) ریشه داشته باشد.
خصیبی، داستانی به امام حسن عسکری (ع) نسبت داده است که بنا بر آن منشأ اختلاف سنّی و شیعه در تعداد تکبیرات نماز، نماز خواندن مروان بن حکم بر جنازه معاویه بوده است. در حالی که هنگام مرگ معاویه، مروان بن حکم در مدینه بود و از طریق ولید بن عتبه حاکم مدینه از مرگ معاویه آگاه شد و بر سر بیعت با یزید، با امام حسین (ع) مشاجره کرد. (طبری، التاریخ، ج۵، ص۳۳۸) آن کسی که بر معاویه نماز خواند، ضحاک بن قیس بوده است. (طبری، التاریخ، ج۵، ص۳۲۷)
خصیبی در داستانی ادعا میکند که عبید الله بن علی بن ابی طالب (ع) در نبرد المذار، همراه مختار بوده و به تفصیل بیان میکند که چگونه بین آنان اختلاف افتاد و مختار به دستِ خود او را کشت! این در حالی است که بنا بر گزارشهای تاریخی، عبید الله بن علی، در لشکرِ مصعب بود و نه در لشکر مختار (طبری، التاریخ، ج۶، ص۱۰۴، ۱۱۵)؛ و اساساً مختار خود در المذار حضور نداشت، بلکه فرماندهی سپاه او بر عهده احمر بن شمیط بود. (طبری، التاریخ، ج۶، ص۹۶).
خصیبی، جعده همسر و قاتلِ امام حسن (ع) را دختر محمد بن اشعث بن قیس میپنداشته است (خصیبی، الهدایة، ص۱۸۴). او این پندار غلط را نه تنها در باب امام حسن مجتبی (ع)[1] بلکه در باب امام مهدی (ع) در ضمن رساله رجعت منسوب به مفضل بن عمر نیز گنجانده است (خصیبی، الهدایة، ص۴۱۶). جالب آن که به گزارش میمون طبرانی، خصیبی در رساله رستباشیه نیز نسب جعدة را به همین صورت ضبط کرده است. (طبرانی، الرد علی المرتدّ، ص۱۸۲)
این در حالی است که بنا بر تمام منابعِ شیعه و سنی، جعده همسر و قاتلِ امام حسن (ع)، خواهر محمد بن اشعث و دختر اشعث بن قیس بوده است. (برای نمونه نک: بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۵۵) حتّی در روایات منسوب به امامان ع نیز جعدة را دختر اشعث بن قیس خواندهاند (نمونه: کافی، ۱/ ۴۶۲؛ ۸/ ۱۶۷).[2]
حسین بن حمدان خصیبی در روایت طولانی رجعت، در پایان باب ۱۴ الهدایة الکبری، از امام صادق (ع) و امام حسن (ع) روایت میکند که معاویه، زیاد بن ابیه (مجلسی، بحار، ج۵۳، ص۲۱)یا عبید الله بن زیاد (خصیبی، الهدایة، ۴۱۴) را با ۱۵۰ هزار جنگاور، برای نبرد با امام حسن ع و گرفتن بیعت از ایشان فرستاد. این در حالی است که عبید الله بن زیاد، هنگام صلح امام حسن (ع) کودکی ۷-۸ ساله یا کوچکتر بود. (نک: ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۵۴۵) پدرش زیاد نیز، نه تنها پیش از صلح امام حسن (ع) جانبدار معاویه نبود؛ بلکه پس از صلح امام حسن (ع)، نیز مدّت زیادی در برابر معاویه سرسختی نشان داد (طبری، التاریخ، ج۵، ص۱۶۷-۱۷۰) و سرانجام در سال ۴۲ ه.ق تسلیم معاویه شد. (طبری، التاریخ، ص۱۷۶-۱۷۹).
جابر بن یزید الجعفی ساکن کوفه بوده (نک: شوشتری، قاموس الرجال، ۲/ ۵۳۲) و در همان کوفه از دنیا رفته است (طبری، التاریخ، ۱۱/ ۶۴۶). امّا حسین بن حمدان، جابر جعفی را اهل مدینه پنداشته و این ناآگاهی را در روایاتِ خود نمایش داده است. او در قسمتِ ابواب در بخش باب ششم، ادّعا کرده که قبرِ جابر جعفی در مدینه است: «باب ما ورد فی جابر بن یزید الجعفی... و مشهده بالمدینة» (خصیبی، الهدایة، ۱۴۳۲ق، ص۵۶۴). در همان جا ادعا میکند که ولید بن عبد الملک به حاکم مدینه دستور داد که جابر را دستگیر کند. جابر نیز خود را به دیوانگی زد و در کوچههای مدینه رفتاری جنونآمیز به نمایش گذاشت. حاکم مدینه هم گواهی مردم مدینه را بر دیوانگی جابر جمع کرد و برای ولید فرستاد (خصیبی، الهدایة، ۱۴۳۲ق، ص۵۶۷). سند ادعایی خصیبی برای این نقل چنین است: «علی بن الحسین المقری-جعفر بن یزید الزیات-هاشم بن احمد-الحسن بن مسکان-ابی السفاح».
خصیبی در روایت دیگری نیز همین ماجرا را ذکر کرده و محل وقوع آن را مدینه پنداشته است (خصیبی، الهدایة، ۱۴۳۲ق، ۴۰۱). این بار اسنادِ او چنین است: «ابوالحسن محمد بن یحیی و ابوداود الطوسی-محمد بن نصیر».
این در حالی است که داستان دیوانهنمایی جابر -اگر اصل آن را صحیح فرض کنیم و از اشکالاتش چشم بپوشیم- در تحریرهای اصیلترش، مربوط به کوفه است نه مدینه (کلینی، الکافی، ۱/ ۳۹۶؛ الإختصاص، ۶۷؛ کشی، الرجال، ۱۹۵).
نمیتوان پذیرفت که این اشتباه واضح در روایات مختلف تکرار شده و به طرق مختلف به خصیبی رسیده باشد؛ بلکه تکرار آن در روایات خصیبی، نشانه آن است که او ذهنیّت غلطِ خود را در جعلیات مختلف خود بروز داده و اسناد ادّعایی او اصیل نیست.
حسین بن حمدان خصیبی از سویی به امام باقر (ع) نسبت میدهد که یحیی بن ام الطویل را بابِ خود پس از امام سجاد (ع) دانسته است؛ و از سوی دیگر، از سعید بن المسیب، داستان دستگیری و قتل یحیی را در پی نامهنگاری عبد الملک بن مروان روایت میکند. (خصیبی، الهدایة، ۱۴۳۲ق، ص۵۶۰) این در حالی است که عبد الملک بن مروان در سال ۸۶ق از دنیا رفته است (طبری، التاریخ، ج۶، ص۴۱۸) و امام سجاد (ع) در حدود سال ۹۵ق. (کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۶۶) بنابراین بابیتِ یحیی برای امام باقر ع با داستانِ قتل او قابل جمع نیست.
۲. ویژگیهای سبکی خصیبی
بررسی دقیق ادبیات نقل از جهات مختلف، گذرگاه خوبی برای انتقال به کشف و اثبات موارد جعل است. یکی از این جهات، توجه به الگوهای مشترک در سیر گفتگوها و داستانها است. توضیح آن که در کتابی مثل الهدایة ادعای مؤلف آن است که صرفاً روایات بسیاری از طرق گوناگون گردآورده است. طرقی که به ظاهر ارتباط چندانی با هم ندارند و حلقه مشترک بسیاری از آنها خود خصیبی است.
حال اگر بتوان الگوهایی یافت که از سویی بین این روایات _که با اسناد به ظاهر بیربط نقل شدهاند_ یکسان باشد و از سوی دیگر در غیر روایاتِ خصیبی کمتر یافت شود؛ میتوان با اطمینان بالا این الگوها را از ویژگیهای سبکی خود خصیبی دانست. بدین ترتیب میتوان ثابت کرد اسناد و متون این گونه روایات را خود خصیبی جعل کرده است.
یکی از ویژگیهای کتاب الهدایة الکبری نوشته حسین بن حمدان الخصیبی، تکرار متون است. به این معنا که مضامین یکسان با تعابیر نزدیک به هم در روایات مختلف و به ظاهر مستقل و بیربط تکرار میشود. این تعابیر و یا حتّی مضامین، در بسیاری از موارد از منفردات خود خصیبی است و در جای دیگری یافت نمیشود یا گاهی نادرست و بر خلاف دانستههای تاریخی است. برای نمونه در روایت طولانی رجعت از مفضل بن عمر که در انتهای باب ۱۴ الهدایة آمده است (خصیبی، الهدایة، ۱۴۱۹ق، ص۳۵۱-۴۴۴) مضامین یا تعابیر منفرد بسیاری دیده میشود که تنها در روایات دیگرِ خودِ خصیبی یافت میشود. این در حالی است که میانِ سند و حتّی موضوع این روایت طولانی با روایات دیگر ارتباطی وجود ندارد و تنها در حلقه آخر یعنی خصیبی، مؤلف کتاب با هم اشتراک دارند. در بخش پیشین نیز نمونههایی از تکرار اغلاط خصیبی در روایات گوناگون ارائه شد.
از این تکرارهای گسترده به راحتی میتوان دریافت که نویسنده متن، شخص واحدی است که دغدغههای خود را در داستانهای جداگانه بازتاب داده و برای هر یک سندِ مستقلّی ساخته است. تکرار متون، در کنار تکرار الگوها شاهد محکم دیگری است بر این که خصیبی روایات را جعل میکرده است.
یکی از الگوهای داستانی رایج در روایاتِ حسین بن حمدان الخصیبی، سبکِ نقل تودَرتو و مرور ترتیبی بر تاریخ در قالبِ یک داستان و محاوره است. دقیقاً مانند برخی فیلمنامهها که در میانِ گفتگوی دو نفر، نقبی به گذشته یا آینده زده و سرگذشتی دیگر مرور میشود و باز در درون سرگذشت دوم، به زمانی دیگر منتقل شده و صحنههایی دیگر به نمایش گذاشته میشود.
به عنوان مثال خصیبی در فقه الرسالة الرستباشیة، روایتی غالیانه به جابر بن عبدالله انصاری نسبت داده است که بنا بر آن، در میانه جنگ جمل و در حالی که طلحة زخمی و در شُرُف مرگ است، گفتگویی میان جابر و طلحة با بیش از ۶۰۰ کلمه در میگیرد و در این گفتگو، یک دور، تاریخ، خلاصهوار از زمان پیامبر ص تا روز جمل، آن هم با جزئیات غیرمتناسب، مرور میشود (خصیبی، فقه الرسالة، ۱۷۹-۱۸۳). همین سبکِ روایی را در چندین موضع از الهدایة الکبری مییابیم که ضمناً مؤیّد اتّحاد نویسنده دو متن است.
برای نمونه در میان روایت طولانی رجعت، وقایعی که بر هر یک از معصومین رفته، به تفصیل زیاد از زبان خودشان بازگو میشود و در میانه آن چندین روایت و حکایتِ دیگر گنجانده شده است. مثلاً در گفتگوی گلهآمیز امام علی ع با پیامبر ص در زمان رجعت، بسیاری از مسائل جزئی مطرح شده، تا آن جا که هنگام ذکر تقدّم ابوبکر در نماز به وقتِ بیماری پیامبر ص، نه تنها جزئیات ماجرا بازگو میشود، بلکه حتّی تمام وجوه مختلف استناد مخالفان به این ماجرا از زبان امیرالمؤمنین ع مطرح شده و پاسخ داده میشود؛ گویی که مقام، مقامِ مناظره کلامی است (خصیبی، الهدایة، ۴۰۵-۴۲۸).
در واقع در بطن گفتگوی امام صادق ع و مفضل، گفتگوی آتی پیامبر ص و امیرالمؤمنین ع و باز در بطن آن نقل برخی وقایع گذشته نهفته است. این رفت و برگشت میانِ آینده و گذشته و الگوی داستانی سه لایه (حکایت در حکایت در حکایت) در بسیاری از روایات دیگرِ خصیبی نیز دیده میشود.
مثلاً خصیبی وصیت امام حسن (ع) به امام حسین (ع) را در حدود ۹۰۰ کلمه روایت کرده است. در این وصیت ابتدا امام حسن (ع) در حدود ۶۶۰ کلمه به ذکر مطاعن اشعث بن قیس، پدر جعدة میپردازند و سرگذشت اشعث را پس از بازگشت از صفین تا بعد مرگ شرح میدهند. سپس در حدود ۲۴۰ کلمه ماجراهایی را که هنگام دفن ایشان رخ خواهد داد، بیان میکنند. (خصیبی، الهدایة، ۱۴۱۹ق، ۱۸۴-۱۸۶)
نکته قابل توجّه این که بیان سرگذشتِ اشعث بن قیس در این روایت هیچ وجه معقولی ندارد؛ زیرا خودِ امام حسین ع شاهد سرگذشت اشعث بوده است و برای توجیه لعن اشعث، نیازی به این همه تفصیل از سوی امام حسن ع آن هم در وصیت پایانی خود به امام حسین ع نبود.
در واقع اگر دقّت شود، این خود نویسنده است که در صدد شرح حال اشعث برای خواننده کتاب است و به اندک مناسبتی این تفصیلات را در گفتگوی امام حسن ع و امام حسین ع وارد کرده است. نکته جالب دیگر آن که در همین گزارش، ضمن نقل گفتگویی از امیرالمؤمنین ع با اشعث، خلاصهای از حوادث آینده کربلا نیز بیان میشود. بنابراین در این جا هم الگوی داستانی سه لایه مشاهده میشود.
خصیبی از امام سجاد ع سخنان امام حسین ع در شب عاشورا را روایت کرده است. ایشان در پاسخِ قاسم بن الحسن (ع)، جزئیات برخی حوادث روز عاشورا به صورت ترتیبی در بیش از ۱۸۰ کلمه بیان میکنند (خصیبی، الهدایة، ۲۰۴-۲۰۵). در انتهای همین گفتگو، امام حسین ع سرنوشتِ امام سجاد ع را در قالبِ پاسخی که فردا به پرسش زهیر و حبیب خواهند داد، بیان میکنند. باز در این جا با الگوی داستانی سه لایه مواجهیم.
به ادّعای خصیبی، امام جواد (ع) در گفتگو با ابوهاشم جعفری ماجرای سوء قصد آتی مأمون به ایشان را با تمام جزئیات (بیش از ۳۵۰ کلمه) پیشگویی میکنند (خصیبی، الهدایة، ۳۰۴-۳۰۶). در همین پیشگویی سخنان آینده مأمون به ام الفضل، درباره ماجرای سوء قصد گذشته خود به امام رضا ع روایت میشود که در واقع لینکی است که خصیبی به داستان قبلی خود درباره امام رضا ع داده است (خصیبی، الهدایة، ۲۸۰-۲۸۲). در این روایت نیز الگوی داستانی سه لایه مشاهده میشود.
خصیبی داستان بسیار بلندی درباره گفتگوی امیرالمؤمنین ع با ابوبکر درباره خلافت آورده است. (خصیبی، الهدایة، ص۱۰۲-۱۰۸) خلاصه داستان این است که امیرالمؤمنین، مواطنی را که پیامبر ص ایشان را به خلافت تعیین کرده و ابوبکر حضور داشته، با جزئیات بسیار (۵۴۰ کلمه) به او یادآوری میکند. ابوبکر شاهدی میخواهد. امیرالمؤمنین ع نیز ابوبکر را به دیدار شخص زنده پیامبر ص میبرد. ابوبکر دچار ترس میشود و قصد میکند که حکومت را به امیرالمؤمنین ع باز پس دهد. عمر مانع کار شده و با یادآوری سحرِ محمّد (ص) او را از این کار باز میدارد. نکته قابل توجه این که عمر در این روایت داستان شرابخواری ابوبکر در زمان پیامبر ص را با جزئیاتِ بسیار و نقل اشعار و... (۵۰۰ کلمه) به او یادآوری میکند. روشن است که هیچ گاه در یک گفتگوی واقعی جزئیات وقایع با این تفصیل، آن هم بر شخصی که خود محور آن وقایع بوده، یادآوری نمیشود. در واقع این خودِ نویسنده کتاب است که میخواهد این داستان را برای خواننده شرح بدهد لذا آن را از زبان عمر بن خطاب به ابوبکر بیان میکند.
پیشگویی سرگذشت مفصّلِ عمرو بن الحمق از زبان امیرالمؤمنین ع (خصیبی، الهدایة، ۱۵۴-۱۵۶)، پیشگویی تفصیلی امیرالمؤمنین ع درباره رجعت در گفتگو با عمر بن خطاب (خصیبی، الهدایة، ۱۶۲-۱۶۴)، شرحِ مظالم اهل سقیفه در وصیت حضرت زهرا (س) (خصیبی، الهدایة، ۱۷۸-۱۷۹) نمونههای دیگری از این سبک داستانی است.
این سبک روایت، یکی از ویژگیهای خصیبی است که در میانِ نویسندگان دیگر کمتر دیده میشود. در عین حال خصیبی این داستانها را به خود نسبت نمیدهد بلکه برای آن اسانید متنوّعی ادّعا میکند.
کتابنامه
- بلاذری، احمد بن یحیی، جمل من أنساب الأشراف، تحقیق: سهیل زکار وریاض الزرکلی، بیروت: دار الفکر، الطبعة الأولى، ١٤١٧ق
- حاکم نیشابوری، المستدرک على الصحیحین، تحقیق: مصطفى عبد القادر عطا، بیروت: دار الکتب العلمیة، الطبعة الأولى: ١٤١١ق
- ذهبی، محمد بن احمد، سیر أعلام النبلاء، مؤسسة الرسالة، الطبعة الثالثة: ١٤٠٥ق
- طبرانی، ابو سعید میمون بن القاسم، الردّ علی المرتدّ، سلسلة التراث العلوی، ش۱۱ (المناظرات و الردود- جزء۱)، تصحیح: حریری، ابوموسی، دیارعقل: دار لأجل المعرفة
- طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل والملوک، بیروت: دار التراث، الطبعة الثانیة: ١٣٨٧ق
[1] البته در برخی نسخ الهدایة، در ابتدای باب امام حسن (ع)، اشتباه خصیبی اصلاح شده ولی ناسخ فراموش کرده در باب امام مهدی (عج) و در ضمن حدیث طولانی رجعت منسوب به امام صادق (ع) اشتباه خصیبی را اصلاح کند.
[2] در دلائل الامامة نیز اشتباه خصیبی تکرار شده است (دلائل الامامة، ص۱۶۰). در تحقیقات مفصّل نشان داده شده که بخشهایی از دلائل الامامة برگرفته از الهدایة خصیبی است که این متن نیز جمله همان بخشها است. این اشتباه سپس از طریق دلائل الامامة به الدرالنظیمِ یوسف بن حاتم شامی نیز منتقل شده است (یوسف بن حاتم، الدر النظیم، ص۵۱۱). همچنین این اشتباه از الهدایة الکبری به عیون المعجزات (مجلسی، بحار، ۴۴/ ۱۴۰؛ بحرانی، مدینة المعاجز، ۳/ ۳۷۲) و مناقب ابن شهرآشوب منتقل شده است (ابن شهرآشوب، مناقب آل أبی طالب، ۴/ ۲۹).