تأمل در نقل علامه طهرانی از امام خمینی
علّامه طهرانی ادّعا کرده است که در اوائل پیروزی انقلاب با امام خمینی ملاقات کرده و درباره نماز جمعه با ایشان گفتگو کرده است:
«... آیة الله خمینى چند روزى بیشتر در طهران توقّف نکردند، تا اینکه رفتند براى قم، من که فقط دو مرتبه از ایشان در طهران دیدن کرده بودم گفتم که باز یک مرتبه هم در قم براى خیر مقدم خدمتشان برسم بعنوان اینکه حالا ایشان در شهر خودشان وارد شده اند؛ و اینجا مقرّ ایشان است بالاخره یک روز با بنده زاده حاج سیّد محمّد صادق رفتیم قم، صبح رفتیم و یک وقت خصوصى گرفتیم. ... من بیشتر براى دو جهت مشرّف شده بودم به قم: یکى اینکه گفتم: الآن بر شما لازم است که نماز جمعه اقامه کنید فوراً، که از هر چیز لازمتر است ... آیة الله خمینى راجع به نماز جمعه گفتند: نه اصلًا عقیده من در نماز جمعه وجوب نیست؛ بلکه نماز جمعه بنظر من حتّى در زمان رسول خدا واجب تخییرى است. حالا من نمى دانم این جمله را به ایشان گفتم یا مى خواستم بگویم، بعضى اوقات در ذهنم مى آید که گفتم. بعضى اوقات در ذهنم است که فقط در ذهنم بود و نگفتم. که خلاصه چهار جمعه شما نماز جمعه تشکیل بدهید آنوقت برایتان معلوم مى شود که آیا واجب عینى است یا نه؟ یعنى آنقدر فوائد بى شمار بر آن مترتّب مى شود که نظر شریف شما بر مى گردد. ...» (وظیفه فرد مسلمان در حکومت اسلام، صص57 و 58، چاپ اوّل مشهد)
پسرش سید محمّد صادق طهرانی نیز می نویسد:
«... و پس از مدّتى مرحوم آیة الله خمینى به قم مى روند که آقا مجدّدا به دیدار ایشان مىشتابند تا ضمن خوش آمد گوئىِ بازگشت ایشان به مقرّ اصلى نهضت که روزى از آن تبعید شدند، برخى مسائل حیاتى و لازم را مطرح سازند. همان طور که میفرمایند: من که فقط دو مرتبه از ایشان در طهران دیدن کرده بودم گفتم که باز یک مرتبه هم در قم براى خیر مقدم خدمتشان برسم به عنوان اینکه حالا ایشان در شهر خودشان وارد شده اند و اینجا مقرّ ایشان است. بالأخره یک روز با بنده زاده حاج سیّد محمّد صادق رفتیم قم. صبح رفتیم و یک وقت خصوصى گرفتیم. ... من بیشتر براى دو جهت مشرّف شده بودم به قم: یکى اینکه گفتم: الآن بر شما لازم است که نماز جمعه اقامه کنید فورا، که از هر چیز لازمتر است؛ ... آیة الله خمینى راجع به نماز جمعه گفتند: نه، اصلًا عقیده من در نماز جمعه وجوب نیست، بلکه نماز جمعه به نظر من حتّى در زمان رسول خدا هم واجب تخییرى است. حالا نمیدانم این جمله را به ایشان گفتم یا میخواستم بگویم؛ بعضى اوقات در ذهنم مى آید که گفتم، بعضى اوقات در ذهنم است که فقط در ذهنم بود و نگفتم، که خلاصه چهار جمعه شما نماز جمعه تشکیل بدهید آنوقت برایتان معلوم میشود که آیا واجب عینى است یا نه؟ یعنى آنقدر فوائد بى شمار بر آن مترتّب میشود که نظر شریف شما برمیگردد. ...» (آیت نور ؛ صص323-325، انتشارات علّامه طباطبایی، چاپ اوّل)
پسر دیگرش سیّد محمّدمحسن طهرانی نیز گفته است:
«بسیارى از افراد، بسیارى از فُقها من جمله مرحوم والد- رضوان الله علیه- ایشان نماز جمعه را نماز عینى و تعیینى مى دانستند که نمازى باید باشد که هر فردى شرکت کند و تعیینى هم باشد و در نظرم هست در همان اوایل انقلاب در یک ملاقاتى که با رهبر انقلاب حضرت آیتالله خمینى، ایشان داشتند در قم ... فقط ایشان یک چند جملهاى با حضرت آیتالله خمینى مطرح کردند و یکى از آنها این بود که آیا نظر شما راجع به نماز جمعه چیست؟ ... ایشان اظهار داشتند که به نظر من نماز جمعه تخییرى است. عین عبارت ایشان است، یعنى هر کسى مىخواهد برود هر کسى مى خواهد نرود و بعد این جمله را هم اضافه فرمودند که: حتّى من معتقدم در زمان رسول خدا هم نماز جمعه به وجوب تخییرى واجب بود نه به وجوب تعیّنى و وجوب عینى، بلکه وجوبش، وجوب تخییرى بود. مرحوم آقا فرمودند: من به شما یک پیشنهاد مى کنم و آن این است که شما یک نماز جمعه شرکت کنید آن وقت ببینید که اعتقادتان و مبناى فقهى شما عوض خواهد شد یا نه.» (متن سخنرانیهاى شرح حدیث عنوان بصرى، صص1304 و 1305)
تأمّل:
علّامه طهرانی و دو پسرش در نقل این ماجرا این جمله را به امام خمینی نسبت داده اند: «اصلًا عقیده من در نماز جمعه وجوب نیست؛ بلکه نماز جمعه بنظر من حتّى در زمان رسول خدا واجب تخییرى است.» این نقل به چند دلیل محل تامل است:
1. سابقاً اختلافی در وجوب تعیینی نماز جمعه با حضور معصوم نبود و می توان گفت همه علما بر آن اتّفاق نظر داشته بلکه ادّعای اجماع کرده اند. حال چگونه ممکن است امام خمینی در این جا با دیدگاه مورد اتّفاق فقهاء مخالفت کرده باشد؟ البته مقصود آن نیست که صرف مخالفت ایشان با حکم مشهور یا اجماعی محال یا مستبعد است؛ چرا که ممکن است مواردی را بیابیم که ایشان بنا بر مبانی خود و همسو با روش و اهداف خویش، بر خلاف اجماع فتوا داده باشند؛ امّا آن چه بسیار بعید است، این است که ایشان در چیزی با همه علما مخالفت کرده باشند که کاملاً همسو با روش و سیره و غرض و مبانی ایشان است! چگونه می توان پذیرفت ایشان که بیش از همه بر سیاسی بودن اسلام و جنبه های اجتماعی آن و گسترش حدود ولایت تأکید دارد؛ بر خلاف همه علما، منکر وجوب تعیینی نماز جمعه در حضور معصوم شود؟!
2. ایشان در تحریر الوسیلة نوشته است: «تجب صلاة الجمعة فی هذه الأعصار مخیرا بینها و بین صلاة الظهر.» (تحریر الوسیلة؛ ج1، ص231، مؤسسه مطبوعات دار العلم، قم، چاپ اول) قید «فی هذه الاعصار» می رساند که ایشان نماز جمعه را در عصر حضور معصوم، تخییری نمی داند.
3. در زبدة الاحکام که سال ها پیش، در زمان حیات ایشان، بر اساس تحریر الوسیلة و مطابق فتاوای ایشان، تنظیم و چاپ شده، آمده است: «مسألة: تجب صلاة الجمعة تعیینا عند وجود الإمام المعصوم الحاکم، اما فی حال غیبته فتجب تخییرا بینها و بین صلاة الظهر.» (زبدة الأحکام، ص87، سازمان تبلیغات اسلامى، تهران، چاپ اوّل، 1404 ه.ق.)
4. در استفتاءات ایشان آمده است: «س- مسألۀ نماز ظهر و جمعه در زمان غیبت چگونه است؟ ج- نماز جمعه در زمان غیبت واجب تخییرى است و مجزى از نماز ظهر است.» (استفتاءات امام خمینى، ج1، ص268، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم، 1422 ه. ق.)
و در فتاوایی که به ایشان نسبت داده شده است، قید «عصر غیبت» لحاظ شده است. (نک: توضیح المسائل محشى، ج1، صص842 و 857، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ هشتم، 1424 ه.ق.)