آثار

موضوعات مختلف دینی به ویژه اعتبارسنجی احادیث و گزارش‌های تاریخی

آثار

موضوعات مختلف دینی به ویژه اعتبارسنجی احادیث و گزارش‌های تاریخی

آثار


بایگانی
آخرین نظرات

چنان که در تصویر بالا می بینید، برادر بزرگوار آقای علیرضا دوستی در کتاب کشف الحقیقه فی اعتبار الحدیقه، فخر الدین طریحی را از کسانی برشمرده که صحّت انتساب حدیقه به مقدس را تایید کرده اند.
پیرامون مطالب ایشان لازم است نکاتی را گوشزد کنیم:
۱. در گزارشی که به آن استناد کرده اند، تنها ادّعا شده فخرالدین نجفی، روایت ذم صوفیه منسوب به امام هادی را نوشته و برای مردم تبریز فرستاده است. سپس گزارشگر یادآوری کرده که این روایت در حدیقه الشیعه هم آمده است‌. بنابراین این که فخرالدین طریحی آن روایت را از چه کتابی نقل کرده، اصلاََ و ابداََ نیامده است؛ پس محقق ارجمند آقای دوستی از کجا دانسته اند که طریحی آن را از حدیقه الشیعه نقل کرده است؟ دقت شود که روایات بخش صوفیه حدیقه الشیعه در آن زمان منتشر شده و در کتب دیگر هم مرسلاََ یا با اسناد جعلی دیگر آمده است. همچنین این که کاشف الحق در سال ۱۰۵۸ تالیف شده و سپس میرلوحی آن را تحریف کرده است، معنایش این نیست که همه روایات جعلی حدیقه پس از ۱۰۵۸ جعل شده است! بلکه چه بسا برخی از روایاتش را میرلوحی قبلاََ جعل کرده و در کتب پیشینش آورده باشد. فخرالدین طریحی نیز به اعتراف آقای دوستی تا سال ۱۰۸۵ زنده بوده است. بنابراین به هیچ وجه نمی دانیم فخرالدین نجفی این روایت را از حدیقه الشیعه آورده است یا از کتبی که پیش یا پس از آن تالیف شده است.
۲. فرضاََ فخرالدین نجفی روایت را از حدیقه الشیعه نقل کرده باشد، لزوماََ به معنای تایید انتساب حدیقه به مقدس نیست!
۳. حتّی اگر فخرالدین طریحی کتاب حدیقه را از مقدس پنداشته باشد؛ اهمیت چندانی ندارد؛ زیرا اولاََ او سالها پس از تالیف کاشف الحق و انتشار نسخه تحریف شده آن با عنوان حدیقه الشیعه از دنیا رفته است و ثانیاََ او در اعتبارسنجی روایات دقیق نیست؛ بلکه ضبط و وثاقت خودش نیز محل تامل است. روایات تحریف شده یا جعلی کتاب "منتخب"، دست کم، بی دقتی و بی مبالاتی شدید او را نشان می دهد؛ گر چه در موارد زیادی هم گمان تعمّد می رود. (چند نمونه را در این آدرس ببینید: https://t.me/zecra/29)
۴. اساساََ درستی انتساب این روایت به فخرالدین طریحی قطعی نیست؛ چون نویسنده رساله، میرزا محمدقاسم بن محمدرضا تبریزی، شناخته شده نیست تا به وثاقتش علم داشته باشیم. وانگهی به گفته او روایت مکتوب طریحی از طریق عده ای از زوّار به تبریز رسیده است. اگر چه او زائران را "ثقات" خوانده؛ ولی توثیق شخص مجهول که وثاقت و دقت خودش هم معلوم نیست، چه ارزشی دارد؟!
ضمناََ معلوم نیست میرزا محمدقاسم خودش آن نامه را دیده یا بعدها با واسطه شنیده است.
۵. به گفته آقای مختاری، میرزامحمدقاسم در سال ۱۰۸۳ و احتمالاََ ۱۰۹۷ زنده بوده است. ( میراث فقهی۱_ غنا، موسیقی_ ج۴، ص۲۸۶۳) او در همین رساله از کتب متاخر مثل عین الحیاهِ مجلسی و ... نقل کرده است. بنابراین این که گفته است: "هذا الکتاب مشهور غایه الاشتهار" با توجه به زمانش، اهمیتی ندارد.
ضمناََ در حدیقه الشیعه سندی تا سید مرتضی رازی ذکر نشده و بین سید مرتضی رازی و مفید، واسطه ای و بین مفید و محمد بن حسین بن ابی الخطاب، سندی ادعا شده است که همگی در نوشته میرزا محمدقاسم مغفول مانده است.
۶. از رساله میرزا محمدقاسم کاملاََ معلوم است که در هنگام نوشتنش، جایگاه علمی بلندی نداشته و آشنایی او با زبان عربی اندک بوده است؛ زیرا متن رساله کاملاََ تکلف آمیز و به اصطلاح چکشی است؛ بلکه اغلاط صرفی-نحوی و بلاغی متعدّدی در سراسر آن دیده می شود.
۷. نکته جالب دیگر آن که در رساله می نویسد:
"... روی السید الاجل المرتضی قدس سره فی کتاب الفصول و ابن حمزه فی کتاب الهادی الی النجاه و کتاب ایجاز المطالب بسنده عن الشیخ المفید بالاسناد المعتبر عن الصادق علیه السلام
و علی بن الحسین قدس سره فی کتاب قرب الاسناد عن مولانا ابی محمد العسکری عن الصادق جعفر بن‌ محمد علیهم السلام عن رسول الله صلی الله علیه و آله
و ابوجعفر محمد بن یعقوب الکلینی و الصدوق نور الله مضجعهما فی الکافی و غیره بسندهما عن رسول الله صلی الله علیه و آله قال رسول الله صلی الله علیه و آله:
اذا رایتم اهل البدع و الریب من بعدی فاظهروا البرائه منهم و اکثروا من سبهم و القول فیهم و الوقیعه و باهتوهم کیلا یطغوا فی الفساد فی الاسلام و یحذرهم الناس و لا یتعلموا من بدعهم یکتب الله لکم بذلک الحسنات و یرفع لکم به الدرجات فی الآخره_ الحدیث." (میراث فقهی۱_ غنا، موسیقی، ج۴، ص۲۸۶۶، رضا مختاری)
با این که در حدیقه روایت بالا به نسخ خیالی الفصول التامه و الهادی الی النجات نسبت داده شده، اما انتسابش به کتب موهوم دیگر مانند ایجاز المطالب و قرب الاسناد ابن بابویه _آن هم با واسطه امام حسن عسکری (ع)_ از غرائب این رساله است!
عجب آن که نویسنده، آن را به کتاب بی نام و نشان صدوق هم نسبت داده که لا بدّ یکی دیگر از همان سلسله کتب موهومه است!

دیگر آن که در پایان روایت کلمه "الحدیث" گذاشته که نشانه ادامه داشتن روایت است که نه مطابق کافی است و نه حدیقه الشیعه.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی