آثار

موضوعات مختلف دینی به ویژه اعتبارسنجی احادیث و گزارش‌های تاریخی

آثار

موضوعات مختلف دینی به ویژه اعتبارسنجی احادیث و گزارش‌های تاریخی

آثار


بایگانی
آخرین نظرات

معنای صحیح حدیث «لو نشر سلمان و ابوذر»

دوشنبه, ۱۱ بهمن ۱۴۰۰، ۰۱:۱۰ ب.ظ

بسم الله الرّحمن الرّحیم

۱. مقدّمه

شیخ مفید در امالی خود روایت کرده است:

«قَالَ أَخْبَرَنِی أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَیْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ أَبِیهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى وَ أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ جَمِیعاً عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ سَعْدٍ الْأَشْعَرِیِّ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ نَصْرِ بْنِ مُزَاحِمٍ الْعَطَّارِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ الْجُعْفِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ ع قَالَ سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَرَامٍ الْأَنْصَارِیَ‏ یَقُولُ لَوْ نَشَرَ سَلْمَانُ‏ وَ أَبُو ذَرٍّ رَحِمَهُمَا اللَّهُ لِهَؤُلَاءِ الَّذِینَ یَنْتَحِلُونَ مَوَدَّتَکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ لَقَالُوا هَؤُلَاءِ الْکَذَّابُونَ وَ لَوْ رَأَى هَؤُلَاءِ أُولَئِکَ لَقَالُوا مَجَانِینُ» (مفید، الأمالی، ۲۱۴).

برخی حدیث‌شناسان فرهیخته این حدیث را بر درکِ معارفِ باطنی و اسرارِ ولایی حمل کرده‌اند که به نظر نگارنده ناشی از دو چیز است:

۱. غفلت از معنی مفرداتِ حدیث

۲. بی‌توجّهی به سیاق حدیث و خارج کردن آن از بافت تاریخیش

از آن جا که گاهی غرض‌ورزی و کژطبعی منحرفان سبب شده از این فراتر رفته و حدیث را بر عقایدِ غالیانه حمل کنند، در ادامه ابتدا ترجمه نادرست و درستِ روایت بیان می‌شود و سپس مفهوم آن با توجّه به نظائر آن توضیح داده می‌شود.

 

۲. ترجمه نادرست

یکی از محقّقان گرانقدرِ کتاب امالی (استاد علی اکبر غفاری و استاد حسین استادولی) در پاورقی نوشته‌‌اند:‌

«و المعنى انه لو نشرا مناقبکم او ما فی مودتکم أهل البیت فی الذین انتحلوها لرموهما بالکذب» (مفید، الأمالی، ۲۱۴/ پاورقی).

استاد حسین استادولی در ترجمه فارسی نیز چنین نوشته‌اند:

«جابر بن یزید جعفى گوید: امام باقر (ع) فرمود: از جابر بن عبد اللَّه انصارى شنیدم که مى‏‌گفت: اگر سلمان و ابو ذر براى همین کسانى که دوستى شما را بخود مى‏‌بندند و مدّعى تشیّع هستند (علم خود یا فضائل ویژه شما را) نشر دهند، هر آینه گویند: اینان کذّاب‌‏اند، و اگر اینان (سلمان و امثال او) آنان را ببینند هر آینه گویند: آنان دیوانه‌‏اند» (استادولى، ترجمه امالی مفید، ص۲۳۶).

این ترجمه به دو دلیل نادرست است:

۱. مفعول «نشر» ذکر نشده است.

۲. اگر مقصود نشر مناقب بود، می‌بایست مدّعیان دوستی، سلمان و ابوذر را کذّاب بنامند، در حالی که متن روایت برعکس است. لذا آقای استادولی ناچار شده‌اند «هؤلاء» دوم را به «سلمان و ابوذر» برگردانده‌اند که خلاف سیاق است. زیرا برای «الذین ینتحلون» سه بار اشاره نزدیک «هؤلاء» و برای سلمان و ابوذر، اشاره دور «اولئک» به کار رفته است.

نکته:

در نقل روایت اختلالی رخ داده چون سلمان و ابوذر دو نفرند، ولی همه ضمائر و اسماء اشاره (قالوا، اولئک،...) جمع است.

 

۳. ترجمه درست

برای ترجمه صحیح روایت باید به نکات زیر دقّت داشت:

۱. «نَشَرَ» به معنای زنده شدن مرده است.

- «و نشر المیت‏ من قبره بفتح النون و الشین و أنشره الله تعالى» (ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۹/ ۱۴۳)

- «یقال: نَشَرَ المیّت‏ یَنْشُرُ نُشُوراً، إذا عاش بعد الموت» (ابن اثیر، النهایة، ۵/ ۵۴)

- «... أَنشَرَ الله الموتى‏ فَنَشَرُوا هُمْ إِذا حَیُوا و أَنشَرَهم‏ الله أَی أحْیاهم... قال: و بعض بنی الحرث کان به جَرَب‏ فَنَشَر أَی عاد و حَیِیَ... یقال: نَشَر المیتُ‏ یَنْشُر نُشُوراً إِذا عاش بعد الموت...» (ابن منظور، لسان العرب، ۵/ ۲۰۶)

۲. فعل «نَشَرَ» بسیاری اوقات با حرف جرّ « ل‍ » به کار می‌رود. به نمونه‌هایی از کاربردهای آن دقّت کنید:

- «... عَنْ عَائِشَةَ أَنَّهَا کَانَتْ تُصَلِّی الضُّحَى ثَمَانِیَ رَکَعَاتٍ، ثُمَّ تَقُولُ: ‌لَوْ ‌نشرَ لِی أَبَوَایَ مَا تَرَکْتُهُنَّ» (موطأ مالک، ۱/ ۱۵۳)

- «... مَرَّ أَعْرَابِیٌّ بِقَبْرِ هِشَامٍ بَعْدَمَا دُفِنَ... فَقَالَ لَهُ الْأَعْرَابِیُّ: ... فَوَاللَّهِ أَنْ ‌لَوْ ‌نشرَ لَکَ لَأَخْبَرَکَ أَنَّهُ لَفِی أَشَدَّ مِمَّا لَقِیتُمْ» (ابن ابی الدنیا، المحتضرین، ۵۷)

- «... فَقَالَ سرجون: أرأیت مُعَاوِیَة ‌لو ‌نشر لک، أکنت آخذا برأیه؟ قَالَ: نعم...» (طبری، التاریخ، ۵/ ۳۵۶)

- «... ‌لو ‌نشر لی مروان من قبره ما زدته علیها...» (العقد الفرید، ۱/ ۳۲۶)

- «... وَکَانَ الْمُتَوَکِّلُ یُوَجِّهُ إِلَیْهِ فِی کُلِّ وَقْتٍ یَسْأَلُهُ عَنْ حَالِهِ... فَقَالَ لَهُمْ: ‌لَوْ ‌نشر لِیَ الْمُعْتَصِمُ لَمْ أَقْبَلْ مِنْهُ...» (ابو نعیم، حلیة الاولیاء، ۹/ ۲۱۱)

- «... أما والله ‌لو ‌نشر لکم أهل القبور، فحدثوکم بما وصلوا إلیه من عظائم الأمور لقالوا...»  (الفواکه الشهیة، ۹۴)

بنابراین ترجمه درست حدیث چنین است:

«اگر سلمان و ابوذر برایِ (در برابرِ) این‌هایی [که امروزه] ادّعای دوستی شما اهل بیت (ع) را دارند، زنده می‌شدند، می‌گفتند: این‌ها (مدّعیان) دروغگویند و اگر این‌ها (مدّعیان)، آن‌ها (سلمان و ابوذر) را می‌دیدند می‌گفتند: آن‌ها (سلمان و ابوذر) دیوانه‌اند.»

 

۴. مفهوم صحیح روایت

چرا جابر بن عبد الله انصاری می‌گوید:‌ اگر سلمان و ابوذر، مدّعیانِ امروز را ببینند آن‌ها را دروغگو می‌خوانند و مدّعیان امروز نیز سلمان و ابوذر را دیوانه می‌نامند؟! آیا بحث بر سر اسرار باطنی است؟ در این صورت چرا سلمان و ابوذر باید، مدّعیان تشیّع را به علّت عدم درکِ اسرار باطنی دروغگو بخوانند؟!

باید توجّه داشت که گوینده این سخن، جابر بن عبد الله انصاری از صحابه پیامبر اکرم (ص) است که تا دهه ۸۰ قمری را درک کرده است. او شاهد همه تحوّلات جامعه پیش از اسلام، پس از اسلام و پس از وفاتِ پیامبر اکرم (ص) بوده است. آموزه‌های پیامبر (ص) و امیر المؤمنین (ع) را درک کرده است. رفتار و گفتار و حالاتِ اصحابشان، سختی‌کشیدن‌ها، زهدورزی‌ها، عبادت‌ها، گریه‌ها و اخلاصشان را دیده است، و با حالاتِ مردم امروز مقایسه می‌کند.

اگر به این نکته دقّت کنیم، به یاد می‌آوریم که شبیه این مقایسه و حسرت‌خوردن را از بسیاری از صحابه و تابعین نخستین شنیده‌ایم. برای نمونه به این جمله از حسن بصری دقّت کنید:

«صحبت طوائف لو رأیتموهم لقلتم مجانین ولو رأوا خیارکم لقالوا ما لهؤلاء من خلاق» (ابو طالب مکی، قوت القلوب، ۱/ ۲۹۱). (گروه‌هایی را درک کردم که اگر آن‌ها را ببینید، مجنونشان می‌خوانید، و اگر آن‌ها نیکان شما را ببینند می‌گویند: اینها بهره‌ای ندارند.)

چنان که می‌بینیم این جمله دقیقاً بر همان سیاق جمله جابر بن عبد الله است و حتّی تعابیر آن‌ها نیز تقریباً یکسان است. در منبعِ دیگری این جمله منسوب به حسن بصری با تفصیل بیشتری نقل شده است:

«أَخْبَرَکُمْ أَبُو الْفَضْلِ الزُّهْرِیُّ، نا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سُلَیْمَانَ بْنِ الْأَشْعَثَ قِرَاءَةً عَلَیْهِ، نا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُصَفَّى، نا یَحْیَى بْنُ سَعِیدٍ الْعَطَّارُ، نا یَزِیدُ بْنُ عَطَاءٍ، عَنْ عَلْقَمَةَ بْنِ مَرْثَدٍ، قَالَ: انْتَهَى الزُّهْدُ إِلَى ثَمَانِیَةِ مِنَ التَّابِعِینَ... وَأَمَّا الْحَسَنُ بْنُ أَبِی الْحَسَنِ، فَمَا رَأَیْتُ أَحَدًا مِنَ النَّاسِ کَانَ أَطْوَلَ حُزْنًا مِنْهُ، مَا کُنَّا نَرَى إِلَّا أَنَّهُ حَدِیثُ عَهْدٍ بِمُصِیبَةٍ، ثُمَّ قَالَ: نَضْحَکُ وَلَا نَدْرِی لَعَلَّ اللَّهَ تَعَالَى اطَّلَعَ عَلَى بَعْضِ أَعْمَالِنَا فَقَالَ: لَا أَقْبَلُ مِنْکُمْ شَیْئًا، وَیْحَکَ یَا ابْنَ آدَمَ، هَلْ لَکَ بِمُحَارَبِةِ اللَّهِ مِنْ طَاقَةٍ، إِنَّهُ مَنْ عَصَى اللَّهَ تَعَالَى، فَقَدْ حَارَبَهُ، وَاللَّهِ لَقَدْ أَدْرَکْتُ سَبْعِینَ بَدْرِیًّا أَکْثَرُ لِبَاسِهِمُ الصُّوفُ، وَلَوْ رَأَیْتُمُوهُمْ، ‌لَقُلْتُمْ: ‌مَجَانِینُ، وَلَوْ رَأَوْا خِیَارَکُمْ، لَقَالُوا: مَا لِهَؤُلَاءِ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ خَلَاقٍ، وَلَوْ رَأَوْا شِرَارَکُمْ لَقَالُوا: مَا یُؤْمِنُ هَؤُلَاءِ بِیَوْمِ الْحِسَابِ، وَلَقَدْ رَأَیْتُ إِخْوَانًا کَانَتِ الدُّنْیَا أَهْوَنَ عَلَى أَحَدِهِمْ مِنَ التُّرَابِ تَحْتَ قَدَمِهِ، وَلَقَدْ رَأَیْتُ أَقْوَامًا عَسَى أَنْ لَا یَجِدَ أَحَدُهُمْ عِشَاءً وَلَا قُوتًا، فَیَقُولُ: وَاللَّهِ، لَا أَجْعَلُ هَذَا کُلَّهُ فِی بَطْنِی، لَأَجْعَلَنَّ بَعْضَهُ لِلَّهِ عَزَّ وَجَلَّ، فَیُتَصَدَّقُ بِبَعْضِهِ، وَإِنْ کَانَ هُوَ أَحْوَجَ مِمَّنْ تَصَدَّقَ بِهِ عَلَیْهِ...» (حدیث أبی الفضل الزهری، ۵۸۰، ح۶۳۰)

این عبارات دقیقاً در مقام مقایسه زهد و عبادت و وارستگی صحابیان نخستین با مردمان آن روزگار است. این گونه تعابیر از دیگر صحابه و تابعین نیز روایت شده است که از آن میان به یکی از سخنان مشهور امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب -علیه الصلاة و السلام- در روزهای پایانی عمر شریفش اکتفا می‌کنیم:

«وَ اللَّهِ لَقَدْ عَهِدْتُ أَقْوَاماً عَلَى عَهْدِ خَلِیلِی رَسُولِ اللَّهِ ص وَ إِنَّهُمْ لَیُصْبِحُونَ وَ یُمْسُونَ شُعْثاً غُبْراً خُمْصاً بَیْنَ أَعْیُنِهِمْ کَرُکَبِ الْمِعْزَى یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ‏ سُجَّداً وَ قِیاماً یُرَاوِحُونَ بَیْنَ أَقْدَامِهِمْ وَ جِبَاهِهِمْ‏ یُنَاجُونَ رَبَّهُمْ وَ یَسْأَلُونَهُ فَکَاکَ رِقَابِهِمْ مِنَ النَّارِ وَ اللَّهِ لَقَدْ رَأَیْتُهُمْ مَعَ هَذَا وَ هُمْ خَائِفُونَ مُشْفِقُونَ» (کلینی، الکافی، ۲/ ۲۳۶، ح۲۱).

این سخنرانی تحریرهای مختلفی دارد و در برخی از آن‌ها مقایسه با مردم زمان صریح‌تر صورت گرفته است (کلینی، الکافی، ۲/ ۲۳۶، ح۲۲؛ مفید الامالی، ۱۹۷؛ رضی، نهج البلاغة ، ۱۴۳).

اگر تعابیر جابر را با سخن حسن بصری و دیگر سخنان مشابه مقایسه کنیم، در می‌یابیم که مقصود از «هؤلاء الکذابون» در سخن جابر، ظاهری و غیرعمیق شمردن ایمان مدّعیان است؛ چه این که اگر ایمان عمیق باشد، طاعت و خشیت و زهد در پی دارد. روشن است که تعبیر «کذّابون» با مبالغه همراه است، چنان که در سخن حسن بصری نیز تعبیر «مَا لِهَؤُلَاءِ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ خَلَاقٍ... مَا یُؤْمِنُ هَؤُلَاءِ بِیَوْمِ الْحِسَابِ» با مبالغه همراه است. در تحریرهای دیگری از سخن بصری تعبیر «ولو رأوکم لقالوا شیاطین» (راغب اصفهانی، الذریعة الی مکارم الشریعة، ۱۳۶) و «ولو رأوکم لقالوا فسّاق» (معافری، القبس، ۴۰۹) به کار رفته است.

مجنون خواندن سلمان و ابوذر نیز، به جهتِ غلبه زهد و خشیت بر آن دو است. همین مضمون در خطبه‌ای از امیرالمؤمنین (ع) -موسوم به خطبة المتقین- روایت شده است:

«أَمَّا النَّهَارَ فَحُلَمَاءُ عُلَمَاءُ بَرَرَةٌ أَتْقِیَاءُ قَدْ بَرَاهُمُ الْخَوْفُ فَهُمْ أَمْثَالُ الْقِدَاحِ یَنْظُرُ إِلَیْهِمُ النَّاظِرُ فَیَحْسَبُهُمْ مَرْضَى وَ مَا بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَضٍ أَوْ یَقُولُ قَدْ خُولِطُوا فَقَدْ خَالَطَ الْقَوْمَ أَمْرٌ عَظِیمٌ إِذَا فَکَّرُوا فِی عَظَمَةِ اللَّهِ وَ شِدَّةِ سُلْطَانِهِ مَعَ مَا یُخَالِطُهُمْ مِنْ ذِکْرِ الْمَوْتِ وَ أَهْوَالِ الْقِیَامَةِ فَزَّعَ ذَلِکَ قُلُوبَهُمْ فَطَاشَتْ حُلُومُهُمْ وَ ذَهَلَتْ عُقُولُهُمْ فَإِذَا اسْتَقَامُوا [اسْتَفَاقُوا] بَادَرُوا إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِالْأَعْمَالِ الزَّکِیَّةِ...» (ابن بابویه، الأمالی، ۵۷۱-۵۷۲).

در نهایت باید سه نکته را تذکّر داد:

الف) در این نوشتار مختصر، تنها معناشناسی سخن منسوب به جابر بن عبدالله مورد توجّه بوده است، اما اعتبارسنجی آن نیازمند پژوهش دیگری است. همچنین اصالت‌سنجی تحریر موجود و این که آیا دچار تغییراتی شده یا نه نیازمند تحقیق دیگری است. چنان که گذشت کاربرد ضمایر جمع به جای مثنی، نشانه رخداد تغییراتی (افتادگی، تغییر یا تصحیف) در متن روایت است. ممکن است این تغییرات فراتر بوده باشد.

ب) در این تردیدی نیست که در دین اسرار و معارفی باطنی وجود دارد و اهل بیت (ع) نیز دارای مقاماتی هستند که از درک و فهم ما انسان‌های عادی فراتر است. در این نیز شکّی نیست که معرفت امام مراتبی دارد و نمی‌توان معرفت سلمان و ابوذر را با شیعیان عادی مقایسه کرد. امّا چنان که گذشت، روایت مورد بحث ناظر به این معنا نیست و مطلب دیگری را بیان می‌کند.

ج) غالیان و صوفیان همواره، وجود جنبه‌های باطنی در دین را دستاویز نشر عقاید موهوم و باطل خود قرار می‌دهند. امّا باید در نظر داشت که اسرار و معارف باطنی دین، هر چقدر هم که والا و دست‌نیافتنی باشد، با اصول عقاید و با ظاهر دین سازگار است و هیچ تضادّی میانِ آن دو نیست. به تعبیرِ دیگر مؤمن به هر مرتبه جدیدی از شناخت، دست یابد، مرتبه پیشین را نیز حفظ می‌کند نه آن که شناختِ جدیدش بر خلاف شناختِ قبلی باشد که در این صورت چیزی جز جهل و انحراف نیست. مثلاً مؤمن می‌داند امام، عبد صالحِ خداوند است، و به هر مرتبه جدیدی از شناخت هم برسد، با درکِ عبودیت امام منافات ندارد. بنابراین اگر کسی ادعای اسراری کرد که با عبودیت امام منافات داشته باشد، قطعاً باطل و شیطانی است. اسرار و معارف همگی در چارچوب مرزهای اعتقادی قرار دارند و هر چیزی که از این مرزها فراتر رود، نه سرّ و معرفت، که وهم و جهالت است.

 

۴. نتیجه‌گیری

بر خلاف برداشت برخی از محقّقان، سخن منسوب به جابر بن عبد الله انصاری: «لو نشر سلمان و ابوذر...»، ارتباط مستقیمی با اسرار و معارفِ باطنی ولایی و شناخت مناقب و مقامات ندارد، بلکه ناظر به آثار تربیتی اعتقاد به آخرت (خداترسی، یاد مرگ، طاعت و زهد، عبادت، خشیت و ...) است. «نَشَرَ» در این روایت به معنای «زنده شدن مرده» است، نه منتشر کردن اسرار و فضائل. «کذّاب» خواندن مدّعیان در این روایت، تعبیری مبالغه‌آمیز از درونی نشدن ایمان و مشاهده نشدن آثار اعتقاد است. «مجنون» خواندن ابوذر و سلمان نیز به جهتِ شدتِ دنیاگریزی و آخرت‌اندیشی آن‌ها است. بدین ترتیب این روایت دقیقاً در برابر اباحی‌گری و غلوّ قرار دارد. هر چند اگر در روایتی معتبر نیز از اسرار باطنی ولایی سخن گفته شود، طبعاً مقصود معارف صحیح است که همواره در چارچوب اعتقادی صحیح قرار دارد؛ نه عقاید غالیان و صوفیان که مرزهای عقیدتی را در هم می‌شکند و بر خلاف قرآن و سنّت و عقل است.

نظرات  (۵)

  • سید رضا نوعی ( حکیم )
  • 🔴نقدی بر شرح حدیث آقای عادل زاده 💥

    سلام علیکم                 

    1- اینکه آقای عادل زاده می فرماید : ( اگر مقصود نشر مناقب بود، می‌بایست مدّعیان دوستی، سلمان و ابوذر را کذّاب بنامند، در حالی که متن روایت برعکس است )

    پاسخ آن است که :

    اتفاقا مدعیان دوستی اهل بیت (ع) نیز ابوذر و سلمان را تکذیب می کنند .

    توضیح اینکه :

    مجنون خواندن سلمان و ابوذر دقیقا همان تکذیب آن دو می باشد ، کما اینکه در قرآن کریم نیز نسبت دادن مجنون به پیامبران را به منزله تکذیب آنها معرفی نموده ، بعنوان نمونه آیه ذیل :

    کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَکَذَّبُوا عَبْدَنَا وَقَالُوا مَجْنُونٌ وَازْدُجِرَ ( سوره قمر آیه 9)

    بنابر این اشکال فوق وارد نیست .

    2- منظور از «نَشَرَ» ، منتشر کردن و بیان فضائل ویژه اهل بیت (ع) است نه زنده شدن ، زیرا :

    اولا : در بیان فضائل توسط سلمان و ابوذر ، زنده شدن آنها در مقام تقدیر ، مفرض و مفروغ عنه می باشد ، لذا لازم نیست «نَشَرَ» را به معنای زنده شدن بگیریم .

    ثانیا : «نَشَرَ» به معنای منتشر کردن و بازگو نمودن فضائل است ، کما اینکه در روایاتی دیگر از سلمان اینگونه وارد شده :

    سلمان فارسی در خطبه ای که پس از رحلت ( شهادت ) رسول اکرم (ص) ایراد نمود می فرماید :

    عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ قَالَ: خَطَبَ اَلنَّاسَ سَلْمَانُ اَلْفَارِسِیُّ رَحْمَةُ اَللَّهِ عَلَیْهِ بَعْدَ أَنْ دُفِنَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِثَلاَثَةِ أَیَّامٍ فَقَالَ فِیهَا أَلاَ أَیُّهَا اَلنَّاسُ اِسْمَعُوا عَنِّی حَدِیثِی ثُمَّ اِعْقِلُوهُ عَنِّی أَلاَ وَ إِنِّی أُوتِیتُ عِلْماً کَثِیراً - 👈فلَوْ حَدَّثْتُکُمْ بِکُلِّ مَا أَعْلَمُ مِنْ فَضَائِلِ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ لَقَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْکُمْ هُوَ مَجْنُونٌ...👉

    📚( الاحتجاج ، ج 1 ص 110 ) و ( بحار الانوار ج 29 ص 79)

    👈روایت فوق کوچکترین تردیدی باقی نمی گذارد که منظور از «نَشَرَ» در روایت مزبور نیز بیان فضائل اهل بیت (ع) است . ضمن اینکه روایات زیاد دیگری نیز با همین مضمون وجود دارد که می توانید مراجعه بفرمائید ، روایتی را که یکی از اعضای محترم  با نام کاربری👈نقدستان 👉 نقل کردند نیز مویدی دیگر بر همین برداشت می باشد .

    3- در روایت مورد بحث ، دو تکذیب صورت گرفته ، یکی از سوی مدعیان مودت اهل بیت (ع) با عبارت ( لَقَالُوا مَجَانِینُ ) که توضیح آن در بند 1 فوق داده شد و اما تکذیب دیگر توسط سلمان و ابوذر نسبت به مدعیان مودت اهل بیت (ع) صورت گرفت که علت آن ، نفاق مدعیان مودت اهل بیت (ع) می باشد زیرا کسانیکه به به دروغ و در ظاهر وانمود به مودت می کنند این تناقض و تضاد و دوگانگی ظاهر و باطن آنها همان نفاق است و شایسته ترین مواجه با آن ، تکذیب و آنان را کذاب خواند است .

    کما اینکه خداوند متعال در قرآن کریم نیز همین معامله را با منافقین دارد ( وَاللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَکَاذِبُونَ )

    4- اینکه آقای عادل زاده فرموده : («کذّاب» خواندن مدّعیان در این روایت، تعبیری مبالغه‌آمیز از درونی نشدن ایمان و مشاهده نشدن آثار اعتقاد است.) ( و  «مجنون» خواندن ابوذر و سلمان نیز به جهتِ شدتِ دنیاگریزی و آخرت‌اندیشی آن‌ها است.)

    پاسخ آن است که :

    در سیاق روایت مورد بحث به هیچ عنوان سخن از مدعیان ایمان بخدا و یا مدعیان ایمان به آخرت نیامده تا چنین برداشت و توجیهی مصداق یابد .

    ✔️در روایت مذکور سخن از قومی است که به دروغ مدعی مودت اهل بیت (ع) هستند 👈( الَّذِینَ یَنْتَحِلُونَ مَوَدَّتَکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ )👉 ، لذا سخن گفتن 👈از درونی نشدن ایمان و مشاهده نشدن آثار اعتقاد 👉 بی وجه است و متن روایت ابا از آن دارد .

    مجنون خواندن ابوذر و سلمان نیز بخاطر  👈شدتِ دنیاگریزی و آخرت‌اندیشی آن‌ها 👉 کاملا بی وجه است ، زیرا با توضیحات داده شده مشخص شد که عبارت (  لَقَالُوا مَجَانِینُ ) از سوی مدعیان مودت اهل بیت (ع) نسبت به سلمان و ابوذر ، مقابله به مثل بود ( تکذیب در مقابل تکذیب )

    ✔️اگر چه روایتی که آقای عادل زاده بدان استناد نموده که مردم عده ای را بخاطر شدت عبادت و زهد ( لخالطوا ...) دیوانه می پندارند ، در جای خود صحیح است ولی ربطی به مفاد و متن این روایت ندارد .

    در روایت مورد بحث ما ، نکته کلیدی عبارت 👈( الَّذِینَ یَنْتَحِلُونَ مَوَدَّتَکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ )👉 می باشد .

    ✔️ اگر بخواهیم بحث ایمان بخدا یا ایمان به آخرت و درونی یا درونی نبودن آن و زهد و غیره را مطرح کنید ، در صورتی موجه خواهد بود که در متن روایت اشاره ای به آن شده باشد ، حال آنکه متن و سیاق روایت صرفا برخورد نفاق گونه گروهی در ادعای مودت اهل بیت (ع) مطرح شده و تکذیب سلمان و ابوذر نیز نسبت به آن واقع شده و آن قوم نیز تکذیب خود را با عبارت (  لَقَالُوا مَجَانِینُ ) نسبت به این دو ، ابراز کردند با توضیحاتی که داده شد .

    5- روایت مورد بحث ، می خواهد دو گروه را در مقابل یکدیگر نشان دهد ، یکی مدعیان دروغین مودت اهل بیت (ع) که با عبارت 👈( الَّذِینَ یَنْتَحِلُونَ مَوَدَّتَکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ )👉 از آنان یاد شده و دیگری و در نقطه مقابل آن قوم مدعی ، سلمان و ابوذر بعنوان مصداق عینی و بارز مودت اهل بیت (ع) ذکر شده اند .

    🛑روایت فوق الذکر در مقام بیان فضائل ویژه اهل بیت (ع) و مقامات عالیه آنان است ، «نَشَرَ» به معنای بیان فضائل و مقامات عالیه اهل بیت (ع) می باشد و تکذیب سلمان و ابوذر به عمل نفاق گونه قوم مفروض در روایت که مدعی مودت اهل بیت (ع) هستند ، واقع شده که از آنان با عبارت 👈( الَّذِینَ یَنْتَحِلُونَ مَوَدَّتَکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ )👉 یاد شده ، و مجنون خواند سلمان و ابوذر نیز بخاطر بیان فضائل اهل بیت (ع) است که این موضوع با توجه به روایت دیگری که از احتجاج و بحار ( خطبه سلمان ) اثبات کردیم ، همچنین اینکه نسبت مجنون بودن به سلمان و ابوذر در حقیقت به منزله تکذیب آن دو صورت گرفته نیز با توجه به آیه ( 9 سوره قمر ) اثبات گردید .

    ✔️کلام آخر اینکه ترجمه ای که توسط استاد ولی و توضیحات مرحوم  علی اکبر غفاری در ترجمه و توضیح روایت مذکور داده شده ، صحیح است ولی ترجمه و توضیح برادر ارجمند عادل زاده به نظر حقیر با توضیحات مطروحه فوق ، صحیح بنظر نمی رسد .

    والسلام

  • سیدهادی هاشمی مجد
  • در پاسخ به سیدرضا نوعی:

    مفاد تعبیر مجنون، همیشه انکار و تکذیب نیست، بستگی به قرائن و کانتکست دارد.  مثلا در قضیه‌ی لیلی و مجنون، هیچکس در صدد تکذیب مجنون نیست، بلکه منظور بیان شیفتگی و محبت بیش از حد است. یا در حدیث معروف (إنّ علیّاً ممسوسٌ فی ذات الله) که ممسوس به معنای مجنون است.   در هر حال اطلاق این تعابیر برای بیان شیفتگی، متداول است.  در روایت مورد بحث هم همینطور، به‌ویژه با توجه به سیاق که انتحال مودّت است. یعنی سلمان و ابوذر به قدری منقاد و مطیع و شیفته‌ی امامشان بودند که این مدعیان مودت اگر آنها را ببینند، مجنون می‌خوانند.

    اگر منظور از نشر، نشر معارف یا نشر فضائل بود، خب آن را باید شنید، نه اینکه دید! عبارت سمع مناسب بود، نه رأی. همین رأی قرینه است بر رؤیت انقیاد و اطاعت از امام، که جناب جابر بن عبدالله مشاهده کرده بود و برای امام بازگو کرد.

  • سید رضا نوعی ( حکیم )
  • پاسخ به بردار سید هادی هاشمی مجد

     سلام علیکم

    1- بکار بردن نسبت مجنون با رویکرد مثبت ، غیر معمول و بعید است . ضمن اینکه درباره کلمه ( ممسوس ) در روایت علی ممسوس فی ذات الله ، الف کلام ( هم از لحاظ سند و هم از لحاظ دلالت و هم از نظر احتمال تصحیف کلمه ممسوس ) ، که در اصل کلمه مخشوشن بوده ، «علی مخشوشن فی ذات الله» یعنی: علی (علیه السلام ) در راه خدا سخت‌گیر است. علّت اختلاف، شباهت دو لفظ «ممسوس» و «مخشوش» در نگارش است؛ بخصوص در خطّ کوفی اگر نقطه گذاری نشود که مخشوش به این صورت ضبط می‌شود: «محسوس» و در کتابت شبیه به «ممسوس» است.

    2- در روایت مورد بحث نیز با توجه به سیاق متن ، کاملا واضح است که استعمال ( مجنون و عبارت وَ لَوْ رَأَى هَؤُلَاءِ أُولَئِکَ لَقَالُوا مَجَانِینُ ) منفی و در مقام تکذیب سلمان و ابوذر است نه تعریف و تمجید و صحه گذاشتن به مودت واقعی آنان ، جمله مزبور و عبارت مجانین ، در جواب تکذیب اول ( هَؤُلَاءِ الْکَذَّابُونَ  ) واقع شده .

    تکذیب اول ، توسط سلمان و ابوذر ( هَؤُلَاءِ الْکَذَّابُونَ  )
    تکذیب دوم توسط مدعیان مودت و در مقام پاسخ به سلمان و ابوذر با عبارت لقالوا مجانین .

    3- چگونه ممکن است که سلمان و ابوذر آن گروه مدعی را تقبیح و تکذیب نموده و از آنان با عبارت ( هَؤُلَاءِ الْکَذَّابُونَ  ) یاد کنند ، اما آن گروه مدعی در مقام پاسخ و در جواب تکذیب واقع شده ، مبادرت به تعریف و تمجید از سلمان و ابوذر نمایند و بگویند الحق که شما شیفتگان و ارادتمندان واقعی اهل بیت هستید 😳

    واقعا توجیه شما بسیار عجیب است .

    4- اینکه مجنون خواندن سلمان و ابوذر ، تکذیب آن دو است ، شاهد کلام را با آیه شریفه 9 از سوره مبارکه قمر قبلا توضیح دادیم ، فتأمل فیه جیدا

    5- این که می گوئید : ( اگر منظور از نشر ، نشر معارف یا نشر فضائل بود ، خب آن را باید شنید، نه اینکه دید! عبارت سمع مناسب بود، نه رأی.)

    پاسخ آن است که :

    تعبیر دیدن در قرآن کریم نیز در همین معنا بکار رفته بعنوان نمونه :

    قَالُوا یَا شُعَیْبُ مَا نَفْقَهُ کَثِیرًا مِمَّا تَقُولُ وَإِنَّا 👈لنَرَاکَ👉فینَا ضَعِیفًا ... ( آیه 92 سوره هود )

    لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوْمِهِ فَقَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُمْ مِنْ إِلَٰهٍ غَیْرُهُ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ ، قَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا👈 لنَرَاکَ👉 فی ضَلَالٍ مُبِینٍ ( آیه 59و60 اعراف )

    وَإِلَىٰ عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا ۗ قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُمْ مِنْ إِلَٰهٍ غَیْرُهُ ۚ أَفَلَا تَتَّقُونَ ، قَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا👈 لنَرَاکَ 👉فی سَفَاهَةٍ وَإِنَّا لَنَظُنُّکَ مِنَ الْکَاذِبِینَ( ایه 65و66 اعراف )

    فلذا در حدیث مذکور سمع در مقام تقدیر و مفروغ عنه قرار گرفته و فقط به نتیجه شنیدن ( نشر ) با اشاره شده که آن قوم مدعی مودت ، نمی بینند سلمان و ابوذر را مگر دیوانه .

    اگر در آیه (65و66) سوره اعراف دقت کنید ، ابتدا سخن حضرت هود (ع) خطاب به قومش بیان شده (یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُمْ مِنْ إِلَٰهٍ غَیْرُهُ ۚ أَفَلَا تَتَّقُونَ)

    سپس پاسخ سران و بزرگان قوم عاد را که پس از شنیدن دعوت هود واقع شده ، بدون بکار بردن کلمه ( سمع و مشتقاتش ) اینگونه نقل می کند :

    قَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا👈 لنَرَاکَ 👉فی سَفَاهَةٍ وَإِنَّا لَنَظُنُّکَ مِنَ الْکَاذِبِینَ

    می توانست بفرماید : بزرگان قوم عاد گفتند ما سخنان تو را شنیدیم ، اما علیرغم آن ، تو را فردی سفیه و دروغگو می بینیم .

    حال آنکه شنیدیم را در مقام تقدیر و مفروغ عنه قرار داده و فقط به جمع بندی و ابراز نتیجه نهایی دیدگاه آنان با عبارت( لنراک ) اشاره فرموده : قَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا👈 لنَرَاکَ 👉فی سَفَاهَةٍ وَإِنَّا لَنَظُنُّکَ مِنَ الْکَاذِبِینَ .

    اینگونه تعابیر در قرآن کریم و نیز روایات استعمال فراوانی دارد . لذا در حدیث مورد بحث ما نیز لفظ سمع نیامده بلکه نتیجه آن با عبارت (رأی ) آمده .

    6- اینک می گوئید : ( همین رأی قرینه است بر رؤیت انقیاد و اطاعت از امام، که جناب جابر بن عبدالله مشاهده کرده بود و برای امام بازگو کرد.)

    از نظر بنده کاملا صحیح است ، منتها با این توضیح که در روایت مذکور جابر دو نمونه بارز و مصداق عینی مودت به اهل بیت (ع) یعنی ( سلمان و ابوذر ) را ذکر کرده که هم کلامشان در بیان فضائل اهل بیت (ع) شنیدنی است و هم میزان ارادتمندی آنان دو را بخوبی از سیمای آنان می توان 👈مشاهده 👉کرد  . به عبارت ( تراهم ) در آیه ذیل دقت کنید :

    مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ ۚ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ ۖ 👈ترَاهُمْ 👉رکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا ۖ سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ۚ ذَٰلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاةِ ۚ وَمَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ ۗ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا

    7 - اینکه در جای دیگری گفتید : (( نشر دادن سلمان ، با کذّاب خواندن منتحلان، هیچ ارتباطی ندارد، بلکه اینجا باید منتحلان، سلمان را کذاب بخوانند به سبب نشر اکاذیب (به زعم خودشان)... ))

    ارتباطش را از توضیحات قبلی بنده می توانید بدست آورید ، من جمله لازم است به عبارات سلمان در خطبه ای که پس از رحلت ( شهادت ) رسول اکرم (ص) ایراد نمود و قبلا بدان اشاره کردیم ، دقت نمائید :

     أَلاَ أَیُّهَا اَلنَّاسُ اِسْمَعُوا عَنِّی حَدِیثِی ثُمَّ اِعْقِلُوهُ عَنِّی أَلاَ وَ إِنِّی أُوتِیتُ عِلْماً کَثِیراً - 👈فلَوْ حَدَّثْتُکُمْ بِکُلِّ مَا أَعْلَمُ مِنْ فَضَائِلِ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ لَقَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْکُمْ هُوَ مَجْنُونٌ...👉

    ✔️همانطوریکه ملاحظه می کنید ، سلمان در عبارات فوق ، ابتدا می گوید :  أَلاَ أَیُّهَا اَلنَّاسُ اِسْمَعُوا عَنِّی حَدِیثِی

    سپس قبل از آنکه حتی عکس العمل طرف مقابل را ببیند ، مبادرت به پیش داوری کرده و می گوید :

     👈فلَوْ حَدَّثْتُکُمْ بِکُلِّ مَا أَعْلَمُ مِنْ فَضَائِلِ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ لَقَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْکُمْ هُوَ مَجْنُونٌ...👉

    ✔️در حدیث مورد بحث ما نیز پس از وقوع ( نشر ) ، به کذاب بودن آنان حکم نموده است . منتحلان نیز پاسخ این تکذیب را با نسبت دادن جنون و دیوانگی به سلمان و ابوذر دادند . همانطوریکه در آیه 9 سوره مبارکه قمر نیز که بارها شما را بدان ارجاع دادیم ، قرآن کریم نسبت دادن مجنون به انبیاء را تکذیب آنان می داند .

    کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَکَذَّبُوا عَبْدَنَا وَقَالُوا مَجْنُونٌ ...

    والسلام

  • عبدالله فانی
  • نظر یکی از خوانندگان وبلاگ:

    ♦️این دو جمله را باهم مقایسه کنید:

    الف- اگر سلمان و ابوذر زنده می‌شدند، اینان را کذّاب می‌خواندند.

    ب- اگر سلمان و ابوذر نشر می‌دادند، اینان را کذّاب می‌خواندند.

    جمله «الف» در کمال متانت و فصاحت و بلاغت بدون هیچ اشکال، هیچ تقدیر...

    در جمله «ب» با انواع اشکالات و محذورات مواجهیم:

    ۱. مقدّر گرفتن مفعول‌به، و حال آنکه اصل عدم تقدیر است.

    ۲. اختلاف بر سر اینکه کلمه‌ی مقدر چه چیزی است؟! علوم؟ فضائل؟!...

    ۳. جابر بن عبدالله چگونه بر علوم باطنی سلمان و ابوذر احاطه یافته؟!

    ۴. آیا جابر خودش چه چیزی از ابوذر کم داشته که نمی‌توانسته فضائل اهل‌بیت را نشر دهد؟! جابری که رسول اکرم و چندین امام -صلوات‌الله علیهم- را درک کرده!

    ۵. سلمان و ابوذر وقتی در قید حیات نیستند، پس چگونه برای اینها نشر بدهند؟! (دوباره نیاز به تقدیر گرفتن‌های دیگر!)

    ۶. (این محذور از همه مهمتره)
    عدم ارتباط و ملازمه میان شرط و جزا.

    در جملات شرطیه، همیشه ارتباط تنگاتنگی میان شرط و جزا برقرار است، طوری که شرط، به منزله علت برای جزا است و ما حتی می‌توانیم از آن اقدام به مفهوم‌گیری کنیم و این نکات در مباحث الفاظ در فنّ اصول فقه هم تبیین شده.

    نشر دادن سلمان، با کذّاب خواندن منتحلان، هیچ ارتباطی ندارد،
    بلکه اینجا باید منتحلان، سلمان را کذاب بخوانند به سبب نشر اکاذیب (به زعم خودشان)

    فتحصّل:
    هیچ طبع سلیمی جمله‌ی ب را بر جمله‌ی «الف» ترجیح نمی‌دهد.

    والحمد لله اولاً وآخراً وصلی الله علی سیّدنا محمد وآله الطاهرین.

  • سید رضا نوعی ( حکیم )
  • پاسخ به برادر ارجمند عبدالله فانی

    جواب اشکالات شما بطور مبسوط در پاسخ قبلی خطاب به آقای سید هادی هاشمی مجد داده شده ، فراجع

    موفق باشید

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی