معنای صحیح حدیث «لو نشر سلمان و ابوذر»
بسم الله الرّحمن الرّحیم
۱. مقدّمه
شیخ مفید در امالی خود روایت کرده است:
«قَالَ أَخْبَرَنِی أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَیْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ أَبِیهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى وَ أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ جَمِیعاً عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ سَعْدٍ الْأَشْعَرِیِّ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ نَصْرِ بْنِ مُزَاحِمٍ الْعَطَّارِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ الْجُعْفِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ ع قَالَ سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَرَامٍ الْأَنْصَارِیَ یَقُولُ لَوْ نَشَرَ سَلْمَانُ وَ أَبُو ذَرٍّ رَحِمَهُمَا اللَّهُ لِهَؤُلَاءِ الَّذِینَ یَنْتَحِلُونَ مَوَدَّتَکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ لَقَالُوا هَؤُلَاءِ الْکَذَّابُونَ وَ لَوْ رَأَى هَؤُلَاءِ أُولَئِکَ لَقَالُوا مَجَانِینُ» (مفید، الأمالی، ۲۱۴).
برخی حدیثشناسان فرهیخته این حدیث را بر درکِ معارفِ باطنی و اسرارِ ولایی حمل کردهاند که به نظر نگارنده ناشی از دو چیز است:
۱. غفلت از معنی مفرداتِ حدیث
۲. بیتوجّهی به سیاق حدیث و خارج کردن آن از بافت تاریخیش
از آن جا که گاهی غرضورزی و کژطبعی منحرفان سبب شده از این فراتر رفته و حدیث را بر عقایدِ غالیانه حمل کنند، در ادامه ابتدا ترجمه نادرست و درستِ روایت بیان میشود و سپس مفهوم آن با توجّه به نظائر آن توضیح داده میشود.
۲. ترجمه نادرست
یکی از محقّقان گرانقدرِ کتاب امالی (استاد علی اکبر غفاری و استاد حسین استادولی) در پاورقی نوشتهاند:
«و المعنى انه لو نشرا مناقبکم او ما فی مودتکم أهل البیت فی الذین انتحلوها لرموهما بالکذب» (مفید، الأمالی، ۲۱۴/ پاورقی).
استاد حسین استادولی در ترجمه فارسی نیز چنین نوشتهاند:
«جابر بن یزید جعفى گوید: امام باقر (ع) فرمود: از جابر بن عبد اللَّه انصارى شنیدم که مىگفت: اگر سلمان و ابو ذر براى همین کسانى که دوستى شما را بخود مىبندند و مدّعى تشیّع هستند (علم خود یا فضائل ویژه شما را) نشر دهند، هر آینه گویند: اینان کذّاباند، و اگر اینان (سلمان و امثال او) آنان را ببینند هر آینه گویند: آنان دیوانهاند» (استادولى، ترجمه امالی مفید، ص۲۳۶).
این ترجمه به دو دلیل نادرست است:
۱. مفعول «نشر» ذکر نشده است.
۲. اگر مقصود نشر مناقب بود، میبایست مدّعیان دوستی، سلمان و ابوذر را کذّاب بنامند، در حالی که متن روایت برعکس است. لذا آقای استادولی ناچار شدهاند «هؤلاء» دوم را به «سلمان و ابوذر» برگرداندهاند که خلاف سیاق است. زیرا برای «الذین ینتحلون» سه بار اشاره نزدیک «هؤلاء» و برای سلمان و ابوذر، اشاره دور «اولئک» به کار رفته است.
نکته:
در نقل روایت اختلالی رخ داده چون سلمان و ابوذر دو نفرند، ولی همه ضمائر و اسماء اشاره (قالوا، اولئک،...) جمع است.
۳. ترجمه درست
برای ترجمه صحیح روایت باید به نکات زیر دقّت داشت:
۱. «نَشَرَ» به معنای زنده شدن مرده است.
- «و نشر المیت من قبره بفتح النون و الشین و أنشره الله تعالى» (ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۹/ ۱۴۳)
- «یقال: نَشَرَ المیّت یَنْشُرُ نُشُوراً، إذا عاش بعد الموت» (ابن اثیر، النهایة، ۵/ ۵۴)
- «... أَنشَرَ الله الموتى فَنَشَرُوا هُمْ إِذا حَیُوا و أَنشَرَهم الله أَی أحْیاهم... قال: و بعض بنی الحرث کان به جَرَب فَنَشَر أَی عاد و حَیِیَ... یقال: نَشَر المیتُ یَنْشُر نُشُوراً إِذا عاش بعد الموت...» (ابن منظور، لسان العرب، ۵/ ۲۰۶)
۲. فعل «نَشَرَ» بسیاری اوقات با حرف جرّ « ل » به کار میرود. به نمونههایی از کاربردهای آن دقّت کنید:
- «... عَنْ عَائِشَةَ أَنَّهَا کَانَتْ تُصَلِّی الضُّحَى ثَمَانِیَ رَکَعَاتٍ، ثُمَّ تَقُولُ: لَوْ نشرَ لِی أَبَوَایَ مَا تَرَکْتُهُنَّ» (موطأ مالک، ۱/ ۱۵۳)
- «... مَرَّ أَعْرَابِیٌّ بِقَبْرِ هِشَامٍ بَعْدَمَا دُفِنَ... فَقَالَ لَهُ الْأَعْرَابِیُّ: ... فَوَاللَّهِ أَنْ لَوْ نشرَ لَکَ لَأَخْبَرَکَ أَنَّهُ لَفِی أَشَدَّ مِمَّا لَقِیتُمْ» (ابن ابی الدنیا، المحتضرین، ۵۷)
- «... فَقَالَ سرجون: أرأیت مُعَاوِیَة لو نشر لک، أکنت آخذا برأیه؟ قَالَ: نعم...» (طبری، التاریخ، ۵/ ۳۵۶)
- «... لو نشر لی مروان من قبره ما زدته علیها...» (العقد الفرید، ۱/ ۳۲۶)
- «... وَکَانَ الْمُتَوَکِّلُ یُوَجِّهُ إِلَیْهِ فِی کُلِّ وَقْتٍ یَسْأَلُهُ عَنْ حَالِهِ... فَقَالَ لَهُمْ: لَوْ نشر لِیَ الْمُعْتَصِمُ لَمْ أَقْبَلْ مِنْهُ...» (ابو نعیم، حلیة الاولیاء، ۹/ ۲۱۱)
- «... أما والله لو نشر لکم أهل القبور، فحدثوکم بما وصلوا إلیه من عظائم الأمور لقالوا...» (الفواکه الشهیة، ۹۴)
بنابراین ترجمه درست حدیث چنین است:
«اگر سلمان و ابوذر برایِ (در برابرِ) اینهایی [که امروزه] ادّعای دوستی شما اهل بیت (ع) را دارند، زنده میشدند، میگفتند: اینها (مدّعیان) دروغگویند و اگر اینها (مدّعیان)، آنها (سلمان و ابوذر) را میدیدند میگفتند: آنها (سلمان و ابوذر) دیوانهاند.»
۴. مفهوم صحیح روایت
چرا جابر بن عبد الله انصاری میگوید: اگر سلمان و ابوذر، مدّعیانِ امروز را ببینند آنها را دروغگو میخوانند و مدّعیان امروز نیز سلمان و ابوذر را دیوانه مینامند؟! آیا بحث بر سر اسرار باطنی است؟ در این صورت چرا سلمان و ابوذر باید، مدّعیان تشیّع را به علّت عدم درکِ اسرار باطنی دروغگو بخوانند؟!
باید توجّه داشت که گوینده این سخن، جابر بن عبد الله انصاری از صحابه پیامبر اکرم (ص) است که تا دهه ۸۰ قمری را درک کرده است. او شاهد همه تحوّلات جامعه پیش از اسلام، پس از اسلام و پس از وفاتِ پیامبر اکرم (ص) بوده است. آموزههای پیامبر (ص) و امیر المؤمنین (ع) را درک کرده است. رفتار و گفتار و حالاتِ اصحابشان، سختیکشیدنها، زهدورزیها، عبادتها، گریهها و اخلاصشان را دیده است، و با حالاتِ مردم امروز مقایسه میکند.
اگر به این نکته دقّت کنیم، به یاد میآوریم که شبیه این مقایسه و حسرتخوردن را از بسیاری از صحابه و تابعین نخستین شنیدهایم. برای نمونه به این جمله از حسن بصری دقّت کنید:
«صحبت طوائف لو رأیتموهم لقلتم مجانین ولو رأوا خیارکم لقالوا ما لهؤلاء من خلاق» (ابو طالب مکی، قوت القلوب، ۱/ ۲۹۱). (گروههایی را درک کردم که اگر آنها را ببینید، مجنونشان میخوانید، و اگر آنها نیکان شما را ببینند میگویند: اینها بهرهای ندارند.)
چنان که میبینیم این جمله دقیقاً بر همان سیاق جمله جابر بن عبد الله است و حتّی تعابیر آنها نیز تقریباً یکسان است. در منبعِ دیگری این جمله منسوب به حسن بصری با تفصیل بیشتری نقل شده است:
«أَخْبَرَکُمْ أَبُو الْفَضْلِ الزُّهْرِیُّ، نا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سُلَیْمَانَ بْنِ الْأَشْعَثَ قِرَاءَةً عَلَیْهِ، نا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُصَفَّى، نا یَحْیَى بْنُ سَعِیدٍ الْعَطَّارُ، نا یَزِیدُ بْنُ عَطَاءٍ، عَنْ عَلْقَمَةَ بْنِ مَرْثَدٍ، قَالَ: انْتَهَى الزُّهْدُ إِلَى ثَمَانِیَةِ مِنَ التَّابِعِینَ... وَأَمَّا الْحَسَنُ بْنُ أَبِی الْحَسَنِ، فَمَا رَأَیْتُ أَحَدًا مِنَ النَّاسِ کَانَ أَطْوَلَ حُزْنًا مِنْهُ، مَا کُنَّا نَرَى إِلَّا أَنَّهُ حَدِیثُ عَهْدٍ بِمُصِیبَةٍ، ثُمَّ قَالَ: نَضْحَکُ وَلَا نَدْرِی لَعَلَّ اللَّهَ تَعَالَى اطَّلَعَ عَلَى بَعْضِ أَعْمَالِنَا فَقَالَ: لَا أَقْبَلُ مِنْکُمْ شَیْئًا، وَیْحَکَ یَا ابْنَ آدَمَ، هَلْ لَکَ بِمُحَارَبِةِ اللَّهِ مِنْ طَاقَةٍ، إِنَّهُ مَنْ عَصَى اللَّهَ تَعَالَى، فَقَدْ حَارَبَهُ، وَاللَّهِ لَقَدْ أَدْرَکْتُ سَبْعِینَ بَدْرِیًّا أَکْثَرُ لِبَاسِهِمُ الصُّوفُ، وَلَوْ رَأَیْتُمُوهُمْ، لَقُلْتُمْ: مَجَانِینُ، وَلَوْ رَأَوْا خِیَارَکُمْ، لَقَالُوا: مَا لِهَؤُلَاءِ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ خَلَاقٍ، وَلَوْ رَأَوْا شِرَارَکُمْ لَقَالُوا: مَا یُؤْمِنُ هَؤُلَاءِ بِیَوْمِ الْحِسَابِ، وَلَقَدْ رَأَیْتُ إِخْوَانًا کَانَتِ الدُّنْیَا أَهْوَنَ عَلَى أَحَدِهِمْ مِنَ التُّرَابِ تَحْتَ قَدَمِهِ، وَلَقَدْ رَأَیْتُ أَقْوَامًا عَسَى أَنْ لَا یَجِدَ أَحَدُهُمْ عِشَاءً وَلَا قُوتًا، فَیَقُولُ: وَاللَّهِ، لَا أَجْعَلُ هَذَا کُلَّهُ فِی بَطْنِی، لَأَجْعَلَنَّ بَعْضَهُ لِلَّهِ عَزَّ وَجَلَّ، فَیُتَصَدَّقُ بِبَعْضِهِ، وَإِنْ کَانَ هُوَ أَحْوَجَ مِمَّنْ تَصَدَّقَ بِهِ عَلَیْهِ...» (حدیث أبی الفضل الزهری، ۵۸۰، ح۶۳۰)
این عبارات دقیقاً در مقام مقایسه زهد و عبادت و وارستگی صحابیان نخستین با مردمان آن روزگار است. این گونه تعابیر از دیگر صحابه و تابعین نیز روایت شده است که از آن میان به یکی از سخنان مشهور امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب -علیه الصلاة و السلام- در روزهای پایانی عمر شریفش اکتفا میکنیم:
«وَ اللَّهِ لَقَدْ عَهِدْتُ أَقْوَاماً عَلَى عَهْدِ خَلِیلِی رَسُولِ اللَّهِ ص وَ إِنَّهُمْ لَیُصْبِحُونَ وَ یُمْسُونَ شُعْثاً غُبْراً خُمْصاً بَیْنَ أَعْیُنِهِمْ کَرُکَبِ الْمِعْزَى یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِیاماً یُرَاوِحُونَ بَیْنَ أَقْدَامِهِمْ وَ جِبَاهِهِمْ یُنَاجُونَ رَبَّهُمْ وَ یَسْأَلُونَهُ فَکَاکَ رِقَابِهِمْ مِنَ النَّارِ وَ اللَّهِ لَقَدْ رَأَیْتُهُمْ مَعَ هَذَا وَ هُمْ خَائِفُونَ مُشْفِقُونَ» (کلینی، الکافی، ۲/ ۲۳۶، ح۲۱).
این سخنرانی تحریرهای مختلفی دارد و در برخی از آنها مقایسه با مردم زمان صریحتر صورت گرفته است (کلینی، الکافی، ۲/ ۲۳۶، ح۲۲؛ مفید الامالی، ۱۹۷؛ رضی، نهج البلاغة ، ۱۴۳).
اگر تعابیر جابر را با سخن حسن بصری و دیگر سخنان مشابه مقایسه کنیم، در مییابیم که مقصود از «هؤلاء الکذابون» در سخن جابر، ظاهری و غیرعمیق شمردن ایمان مدّعیان است؛ چه این که اگر ایمان عمیق باشد، طاعت و خشیت و زهد در پی دارد. روشن است که تعبیر «کذّابون» با مبالغه همراه است، چنان که در سخن حسن بصری نیز تعبیر «مَا لِهَؤُلَاءِ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ خَلَاقٍ... مَا یُؤْمِنُ هَؤُلَاءِ بِیَوْمِ الْحِسَابِ» با مبالغه همراه است. در تحریرهای دیگری از سخن بصری تعبیر «ولو رأوکم لقالوا شیاطین» (راغب اصفهانی، الذریعة الی مکارم الشریعة، ۱۳۶) و «ولو رأوکم لقالوا فسّاق» (معافری، القبس، ۴۰۹) به کار رفته است.
مجنون خواندن سلمان و ابوذر نیز، به جهتِ غلبه زهد و خشیت بر آن دو است. همین مضمون در خطبهای از امیرالمؤمنین (ع) -موسوم به خطبة المتقین- روایت شده است:
«أَمَّا النَّهَارَ فَحُلَمَاءُ عُلَمَاءُ بَرَرَةٌ أَتْقِیَاءُ قَدْ بَرَاهُمُ الْخَوْفُ فَهُمْ أَمْثَالُ الْقِدَاحِ یَنْظُرُ إِلَیْهِمُ النَّاظِرُ فَیَحْسَبُهُمْ مَرْضَى وَ مَا بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَضٍ أَوْ یَقُولُ قَدْ خُولِطُوا فَقَدْ خَالَطَ الْقَوْمَ أَمْرٌ عَظِیمٌ إِذَا فَکَّرُوا فِی عَظَمَةِ اللَّهِ وَ شِدَّةِ سُلْطَانِهِ مَعَ مَا یُخَالِطُهُمْ مِنْ ذِکْرِ الْمَوْتِ وَ أَهْوَالِ الْقِیَامَةِ فَزَّعَ ذَلِکَ قُلُوبَهُمْ فَطَاشَتْ حُلُومُهُمْ وَ ذَهَلَتْ عُقُولُهُمْ فَإِذَا اسْتَقَامُوا [اسْتَفَاقُوا] بَادَرُوا إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِالْأَعْمَالِ الزَّکِیَّةِ...» (ابن بابویه، الأمالی، ۵۷۱-۵۷۲).
در نهایت باید سه نکته را تذکّر داد:
الف) در این نوشتار مختصر، تنها معناشناسی سخن منسوب به جابر بن عبدالله مورد توجّه بوده است، اما اعتبارسنجی آن نیازمند پژوهش دیگری است. همچنین اصالتسنجی تحریر موجود و این که آیا دچار تغییراتی شده یا نه نیازمند تحقیق دیگری است. چنان که گذشت کاربرد ضمایر جمع به جای مثنی، نشانه رخداد تغییراتی (افتادگی، تغییر یا تصحیف) در متن روایت است. ممکن است این تغییرات فراتر بوده باشد.
ب) در این تردیدی نیست که در دین اسرار و معارفی باطنی وجود دارد و اهل بیت (ع) نیز دارای مقاماتی هستند که از درک و فهم ما انسانهای عادی فراتر است. در این نیز شکّی نیست که معرفت امام مراتبی دارد و نمیتوان معرفت سلمان و ابوذر را با شیعیان عادی مقایسه کرد. امّا چنان که گذشت، روایت مورد بحث ناظر به این معنا نیست و مطلب دیگری را بیان میکند.
ج) غالیان و صوفیان همواره، وجود جنبههای باطنی در دین را دستاویز نشر عقاید موهوم و باطل خود قرار میدهند. امّا باید در نظر داشت که اسرار و معارف باطنی دین، هر چقدر هم که والا و دستنیافتنی باشد، با اصول عقاید و با ظاهر دین سازگار است و هیچ تضادّی میانِ آن دو نیست. به تعبیرِ دیگر مؤمن به هر مرتبه جدیدی از شناخت، دست یابد، مرتبه پیشین را نیز حفظ میکند نه آن که شناختِ جدیدش بر خلاف شناختِ قبلی باشد که در این صورت چیزی جز جهل و انحراف نیست. مثلاً مؤمن میداند امام، عبد صالحِ خداوند است، و به هر مرتبه جدیدی از شناخت هم برسد، با درکِ عبودیت امام منافات ندارد. بنابراین اگر کسی ادعای اسراری کرد که با عبودیت امام منافات داشته باشد، قطعاً باطل و شیطانی است. اسرار و معارف همگی در چارچوب مرزهای اعتقادی قرار دارند و هر چیزی که از این مرزها فراتر رود، نه سرّ و معرفت، که وهم و جهالت است.
۴. نتیجهگیری
بر خلاف برداشت برخی از محقّقان، سخن منسوب به جابر بن عبد الله انصاری: «لو نشر سلمان و ابوذر...»، ارتباط مستقیمی با اسرار و معارفِ باطنی ولایی و شناخت مناقب و مقامات ندارد، بلکه ناظر به آثار تربیتی اعتقاد به آخرت (خداترسی، یاد مرگ، طاعت و زهد، عبادت، خشیت و ...) است. «نَشَرَ» در این روایت به معنای «زنده شدن مرده» است، نه منتشر کردن اسرار و فضائل. «کذّاب» خواندن مدّعیان در این روایت، تعبیری مبالغهآمیز از درونی نشدن ایمان و مشاهده نشدن آثار اعتقاد است. «مجنون» خواندن ابوذر و سلمان نیز به جهتِ شدتِ دنیاگریزی و آخرتاندیشی آنها است. بدین ترتیب این روایت دقیقاً در برابر اباحیگری و غلوّ قرار دارد. هر چند اگر در روایتی معتبر نیز از اسرار باطنی ولایی سخن گفته شود، طبعاً مقصود معارف صحیح است که همواره در چارچوب اعتقادی صحیح قرار دارد؛ نه عقاید غالیان و صوفیان که مرزهای عقیدتی را در هم میشکند و بر خلاف قرآن و سنّت و عقل است.
🔴نقدی بر شرح حدیث آقای عادل زاده 💥
سلام علیکم
1- اینکه آقای عادل زاده می فرماید : ( اگر مقصود نشر مناقب بود، میبایست مدّعیان دوستی، سلمان و ابوذر را کذّاب بنامند، در حالی که متن روایت برعکس است )
پاسخ آن است که :
اتفاقا مدعیان دوستی اهل بیت (ع) نیز ابوذر و سلمان را تکذیب می کنند .
توضیح اینکه :
مجنون خواندن سلمان و ابوذر دقیقا همان تکذیب آن دو می باشد ، کما اینکه در قرآن کریم نیز نسبت دادن مجنون به پیامبران را به منزله تکذیب آنها معرفی نموده ، بعنوان نمونه آیه ذیل :
کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَکَذَّبُوا عَبْدَنَا وَقَالُوا مَجْنُونٌ وَازْدُجِرَ ( سوره قمر آیه 9)
بنابر این اشکال فوق وارد نیست .
2- منظور از «نَشَرَ» ، منتشر کردن و بیان فضائل ویژه اهل بیت (ع) است نه زنده شدن ، زیرا :
اولا : در بیان فضائل توسط سلمان و ابوذر ، زنده شدن آنها در مقام تقدیر ، مفرض و مفروغ عنه می باشد ، لذا لازم نیست «نَشَرَ» را به معنای زنده شدن بگیریم .
ثانیا : «نَشَرَ» به معنای منتشر کردن و بازگو نمودن فضائل است ، کما اینکه در روایاتی دیگر از سلمان اینگونه وارد شده :
سلمان فارسی در خطبه ای که پس از رحلت ( شهادت ) رسول اکرم (ص) ایراد نمود می فرماید :
عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ قَالَ: خَطَبَ اَلنَّاسَ سَلْمَانُ اَلْفَارِسِیُّ رَحْمَةُ اَللَّهِ عَلَیْهِ بَعْدَ أَنْ دُفِنَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِثَلاَثَةِ أَیَّامٍ فَقَالَ فِیهَا أَلاَ أَیُّهَا اَلنَّاسُ اِسْمَعُوا عَنِّی حَدِیثِی ثُمَّ اِعْقِلُوهُ عَنِّی أَلاَ وَ إِنِّی أُوتِیتُ عِلْماً کَثِیراً - 👈فلَوْ حَدَّثْتُکُمْ بِکُلِّ مَا أَعْلَمُ مِنْ فَضَائِلِ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ لَقَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْکُمْ هُوَ مَجْنُونٌ...👉
📚( الاحتجاج ، ج 1 ص 110 ) و ( بحار الانوار ج 29 ص 79)
👈روایت فوق کوچکترین تردیدی باقی نمی گذارد که منظور از «نَشَرَ» در روایت مزبور نیز بیان فضائل اهل بیت (ع) است . ضمن اینکه روایات زیاد دیگری نیز با همین مضمون وجود دارد که می توانید مراجعه بفرمائید ، روایتی را که یکی از اعضای محترم با نام کاربری👈نقدستان 👉 نقل کردند نیز مویدی دیگر بر همین برداشت می باشد .
3- در روایت مورد بحث ، دو تکذیب صورت گرفته ، یکی از سوی مدعیان مودت اهل بیت (ع) با عبارت ( لَقَالُوا مَجَانِینُ ) که توضیح آن در بند 1 فوق داده شد و اما تکذیب دیگر توسط سلمان و ابوذر نسبت به مدعیان مودت اهل بیت (ع) صورت گرفت که علت آن ، نفاق مدعیان مودت اهل بیت (ع) می باشد زیرا کسانیکه به به دروغ و در ظاهر وانمود به مودت می کنند این تناقض و تضاد و دوگانگی ظاهر و باطن آنها همان نفاق است و شایسته ترین مواجه با آن ، تکذیب و آنان را کذاب خواند است .
کما اینکه خداوند متعال در قرآن کریم نیز همین معامله را با منافقین دارد ( وَاللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَکَاذِبُونَ )
4- اینکه آقای عادل زاده فرموده : («کذّاب» خواندن مدّعیان در این روایت، تعبیری مبالغهآمیز از درونی نشدن ایمان و مشاهده نشدن آثار اعتقاد است.) ( و «مجنون» خواندن ابوذر و سلمان نیز به جهتِ شدتِ دنیاگریزی و آخرتاندیشی آنها است.)
پاسخ آن است که :
در سیاق روایت مورد بحث به هیچ عنوان سخن از مدعیان ایمان بخدا و یا مدعیان ایمان به آخرت نیامده تا چنین برداشت و توجیهی مصداق یابد .
✔️در روایت مذکور سخن از قومی است که به دروغ مدعی مودت اهل بیت (ع) هستند 👈( الَّذِینَ یَنْتَحِلُونَ مَوَدَّتَکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ )👉 ، لذا سخن گفتن 👈از درونی نشدن ایمان و مشاهده نشدن آثار اعتقاد 👉 بی وجه است و متن روایت ابا از آن دارد .
مجنون خواندن ابوذر و سلمان نیز بخاطر 👈شدتِ دنیاگریزی و آخرتاندیشی آنها 👉 کاملا بی وجه است ، زیرا با توضیحات داده شده مشخص شد که عبارت ( لَقَالُوا مَجَانِینُ ) از سوی مدعیان مودت اهل بیت (ع) نسبت به سلمان و ابوذر ، مقابله به مثل بود ( تکذیب در مقابل تکذیب )
✔️اگر چه روایتی که آقای عادل زاده بدان استناد نموده که مردم عده ای را بخاطر شدت عبادت و زهد ( لخالطوا ...) دیوانه می پندارند ، در جای خود صحیح است ولی ربطی به مفاد و متن این روایت ندارد .
در روایت مورد بحث ما ، نکته کلیدی عبارت 👈( الَّذِینَ یَنْتَحِلُونَ مَوَدَّتَکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ )👉 می باشد .
✔️ اگر بخواهیم بحث ایمان بخدا یا ایمان به آخرت و درونی یا درونی نبودن آن و زهد و غیره را مطرح کنید ، در صورتی موجه خواهد بود که در متن روایت اشاره ای به آن شده باشد ، حال آنکه متن و سیاق روایت صرفا برخورد نفاق گونه گروهی در ادعای مودت اهل بیت (ع) مطرح شده و تکذیب سلمان و ابوذر نیز نسبت به آن واقع شده و آن قوم نیز تکذیب خود را با عبارت ( لَقَالُوا مَجَانِینُ ) نسبت به این دو ، ابراز کردند با توضیحاتی که داده شد .
5- روایت مورد بحث ، می خواهد دو گروه را در مقابل یکدیگر نشان دهد ، یکی مدعیان دروغین مودت اهل بیت (ع) که با عبارت 👈( الَّذِینَ یَنْتَحِلُونَ مَوَدَّتَکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ )👉 از آنان یاد شده و دیگری و در نقطه مقابل آن قوم مدعی ، سلمان و ابوذر بعنوان مصداق عینی و بارز مودت اهل بیت (ع) ذکر شده اند .
🛑روایت فوق الذکر در مقام بیان فضائل ویژه اهل بیت (ع) و مقامات عالیه آنان است ، «نَشَرَ» به معنای بیان فضائل و مقامات عالیه اهل بیت (ع) می باشد و تکذیب سلمان و ابوذر به عمل نفاق گونه قوم مفروض در روایت که مدعی مودت اهل بیت (ع) هستند ، واقع شده که از آنان با عبارت 👈( الَّذِینَ یَنْتَحِلُونَ مَوَدَّتَکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ )👉 یاد شده ، و مجنون خواند سلمان و ابوذر نیز بخاطر بیان فضائل اهل بیت (ع) است که این موضوع با توجه به روایت دیگری که از احتجاج و بحار ( خطبه سلمان ) اثبات کردیم ، همچنین اینکه نسبت مجنون بودن به سلمان و ابوذر در حقیقت به منزله تکذیب آن دو صورت گرفته نیز با توجه به آیه ( 9 سوره قمر ) اثبات گردید .
✔️کلام آخر اینکه ترجمه ای که توسط استاد ولی و توضیحات مرحوم علی اکبر غفاری در ترجمه و توضیح روایت مذکور داده شده ، صحیح است ولی ترجمه و توضیح برادر ارجمند عادل زاده به نظر حقیر با توضیحات مطروحه فوق ، صحیح بنظر نمی رسد .
والسلام