آثار

موضوعات مختلف دینی به ویژه اعتبارسنجی احادیث و گزارش‌های تاریخی

آثار

موضوعات مختلف دینی به ویژه اعتبارسنجی احادیث و گزارش‌های تاریخی

آثار


بایگانی
آخرین نظرات

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

بررسی تأویل آیه ۲۷ سوره ملک به امیرالمؤمنین علیه السّلام

                                                                                                                                   علی عادل زاده

چکیده:

در روایات متعدّد، آیه ۲۷ سوره ملک (فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَةً سیئَتْ وُجُوهُ الَّذینَ کَفَرُوا وَ قیلَ هذَا الَّذی کُنْتُمْ بِهِ تَدَّعُونَ) به جایگاه امیر المؤمنین (ع) در قیامت تفسیر شده است؛ در حالی که بیشتر مفسّران آیه را ناظر به عذاب قیامت دانسته‌اند. در این نوشتار -تنها به عنوان یک گام ابتدایی، قابل اصلاح، تکمیل و نقد- مجموعه روایات مرتبط، گردآوری، دسته‌بندی و از نظر سندی بررسی شده است. همچنین امکان تطبیق آیه بر معنای مورد نظر روایات، از جهت لفظ،به اختصار بررسی شده است. بر اساس این بررسی به نظر می‌رسد چالش جدّی در پذیرش این روایات وجود نداشته باشد. وضعیت اسناد، وابستگی و اقتباس را نشان نمی‌دهد. قدمت روایات ثابت است و اصالت آن‌ها بعید نیست. متن این روایات نیز به عنوانِ تأویل آیات از نظر لغوی قابل توجیه است.

واژگان کلیدی: امیر المؤمنین (ع)، تفسیر اثری، تنزیل، باطن قرآن، غدیر

 

۱. درآمد

خداوند در آیاتِ پایانی سوره ملک می‌فرماید:

«وَ یَقُولُونَ مَتى‏ هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ (۲۵) قُلْ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ وَ إِنَّما أَنَا نَذیرٌ مُبینٌ (۲۶) فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَةً سیئَتْ وُجُوهُ الَّذینَ کَفَرُوا وَ قیلَ هذَا الَّذی کُنْتُمْ بِهِ تَدَّعُونَ (۲۷) قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَهْلَکَنِیَ اللَّهُ وَ مَنْ مَعِیَ أَوْ رَحِمَنا فَمَنْ یُجیرُ الْکافِرینَ مِنْ عَذابٍ أَلیمٍ (۲۸) قُلْ هُوَ الرَّحْمنُ آمَنَّا بِهِ وَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْنا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ فی‏ ضَلالٍ مُبینٍ (۲۹) قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتیکُمْ بِماءٍ مَعینٍ (۳۰)»

برای آیه ۲۷ دو گونه تفسیر ارائه شده است:

۱. بنابر جستجوی نگارنده، بیشتر مفسّران ضمیر «ه» در «رأوه» را به «هذا الوعد» در آیه ۲۵ بازگردانده و معمولاً آن را به عذاب تفسیر کرده‌اند (برای نمونه: زمخشری، الکشاف، ۴/۵۸۲). در تفاسیر، اختلافات اندکی درباره معنایِ واژگان آیه به چشم می‌خورد که هیچ یک، تفاوت مهّمی در برداشت از آن ایجاد نمی‌کند (برای نمونه: طبری، جامع البیان، ۲۳/۵۱۷؛ ابن جوزی، زاد المسیر، ۴/۳۱۶؛ رازی، مفاتیح الغیب، ۳۰/۵۹۶). طبق برداشت بیشتر مفسّران، معنای کلّی آیه چنین است: «... چون عذاب را بینند نزدیک در آمده به ایشان... روى کافران سیاه و گرفته شود... گویند ایشان را... این آن است که دعوى کردید...» (ابوالفتوح، روض الجنان، ج۱۹، ص۳۳۱).

در تفاسیر اهل سنّت و برخی تفاسیر شیعه (برای نمونه: طوسی، التبیان، ج‏۱۰، ص۷۰-۷۱؛ طبرسی، جوامع الجامع، ج‏۴، ص۳۳۲؛ شیبانی، نهج البیان، ج‏۵، ص۲۱۹)، جز این، تفسیر دیگری ذکر نشده است. مبنای این تفسیر، ظاهر آیات است و بنا بر جستجوی نگارنده حدیثی از رسول الله -صلّی الله علیه و آله- یا امامان -علیهم السّلام- یافت نشد که چنین تفسیری به صراحت در آن وارد شده باشد.

۲. تفسیر دیگری برای آیه ذکر شده که بنا بر آن ضمیر «ه» در «رأوه» به امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) باز می‌گردد و مقصود از «زلفة» نزدیکی و تقرّب ایشان به خداوند و مقام بلند ایشان در قیامت است. «تدّعون» نیز خطاب به غاصبان خلافت و به معنایِ ادّعای مقامِ علی بن ابی طالب و انتحالِ عنوان «امیرالمؤمنین ع» است. منشأ این برداشت روایاتی است که در تأویل آیه وارد شده است (برای نمونه: بحرانی، البرهان، ج۵، ص۴۴۵).

برخی از مفسّران شیعه این تفسیر روایی را در کنار تفسیر نخست یاد کرده‌اند (برای نمونه: طبرسی، مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۹۴). بنا بر جستجوی نگارنده در روایات، تأویل دیگری برای آیه ذکر نشده است. البته برخی از مفسّران این تأویل را از قبیل جری و تطبیق -و نه تفسیر یا مورد اصلی نزول- دانسته‌اند (طباطبایی، المیزان، ج‏۱۹، ص۳۶۵؛ مکارم و دیگران، تفسیر نمونه، ج‏۲۴، ص۳۵۴).

اکنون این سؤالات مطرح است:

۱. اعتبارِ روایاتی که بیان‌گر تأویل آیه به امیرالمؤمنین ع است، از نظر متن و اسناد چگونه است؟

۲. آیا نشانه‌هایی بر این تأویل در ظاهر آیه یافت می‌شود و نسبت این تأویل و میزان تطابق آن با الفاظ و سیاق آیه چگونه است؟

۳. نسبت تأویل دوم با تفسیر نخست چگونه است و آیا همسو یا قابل جمع‌اند؟

 

۲. بررسی طرق روایات تفسیر آیه ۲۷ سوره ملک

 

۲.۱. بررسی سند روایات امام باقر علیه السلام

 

الف. روایت زرارة بن اعین

در کافی آمده است:

«الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ سَهْلٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عُرْوَةَ عَنْ أَبِی السَّفَاتِجِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع‏ فِی قَوْلِهِ تَعَالَى: فَلَمَّا رَأَوْهُ‏ زُلْفَةً سِیئَتْ وُجُوهُ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ قِیلَ هذَا الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تَدَّعُونَ‏ قَالَ هَذِهِ نَزَلَتْ فِی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَصْحَابِهِ الَّذِینَ عَمِلُوا مَا عَمِلُوا یَرَوْنَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع فِی أَغْبَطِ الْأَمَاکِنِ لَهُمْ فَیُسِی‏ءُ وُجُوهَهُمْ وَ یُقَالُ لَهُمْ هذَا الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تَدَّعُونَ‏ الَّذِی انْتَحَلْتُمِ اسْمَهُ» (کلینی، الکافی، ج‏۱، ص۴۲۵؛ و نیز نک: ابن شهرآشوب، مناقب آل أبی طالب، ج‏۳، ص۲۳۷؛ استرآبادی، تأویل الآیات، ص۶۸۱).

راوی از زراره، ابوالسفاتج است که از روات کوفی امام صادق ع و نامش ابو اسحاق ابراهیم یا ابو یعقوب اسحاق بن عبد العزیز بوده (برقی، رجال، ص۲۷) و ابن غضائری درباره او می‌نویسد: «یعرف حدیثه تارة، و ینکر أخرى، و یجوز أن یخرّج شاهداً» (ابن غضائری، الرجال، ص۳۷).

با جستجو در نرم‌افزار جامع الاحادیث نور، روشن می‌شود که بیشترِ روایاتِ ابوالسّفاتج در زمینه تفسیر قرآن است و احادیثِ معدودی از او در غیر زمینه تفسیر نقل شده است. این نکته می‌تواند احتمالِ آن را که این حدیث واقعاً از میراثِ ابوالسفاتج بوده باشد افزایش دهد.

البته روایت دیگری از ابوالسفاتج از زراره یافت نشد. امّا نکته قابل توجّه آن که راویِ ابوالسفاتج، قاسم بن عروة است. با جستجو در روایات قاسم بن عروة روشن می‌شود که او بیشتر، راوی احادیث زراره بوده و آن‌ها را با واسطه چند نفر و به ویژه عبد الله بن بکیر بن أعین روایت می‌کرده است. بعید نیست با وجود آن که ابوالسفاتج روایات چندانی از زراره نداشته، اما چون در پی احادیث تفسیری بوده این حدیث را از زراره گرفته و قاسم بن عروة نیز به علّت گرایش آشکار به گردآوری و نقلِ روایات زراره، همین تک‌حدیث را از او غنیمت شمرده باشد.

به گفته نجّاشی، سهل بن سهل الدهقان را «اصحاب ما تضعیف کرده‌اند» (نجاشی، رجال، ص۲۹). در هیچ سند دیگری نیز روایت ابن جمهور از او و روایت او از قاسم بن عروة دیده نشد.

محمّد بن جمهور متّهم به غلوّ، فساد مذهب، ضعف حدیث و اباحی‌گری است (طوسی، رجال، ص۳۶۴؛ نجاشی، ۳۳۷؛ ابن غضائری، رجال، ص۹۲).

معلی بن محمد نیز به گفته نجاشی از نظر حدیث و مذهب، مضطرب است (نجاشی، ص۴۱۸) و ابن غضائری درباره‌اش گفته است:‌ «یعرف حدیثه، و ینکر و یروی عن الضعفاء و یجوز أن یخرّج شاهداً» (ابن غضائری، ص۹۶).

از سوی دیگر سید علی بن طاووس از جزئی که ابن عقدة در فضائل امیرالمؤمنین ع گرد آورده، چنین نقل کرده است:

«حَدَّثَنَا یُونُسُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ أَبِی یَعْقُوبَ رَفَعَهُ إِلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع‏ فِی قَوْلِهِ‏ فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَةً سِیئَتْ وُجُوهُ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ قِیلَ هذَا الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تَدَّعُونَ‏ قَالَ لَمَّا رَأَى فُلَانٌ وَ فُلَانٌ مَنْزِلَةَ عَلِیٍّ ع یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِذَا دَفَعَ‏ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لِوَاءَ الْحَمْدِ إِلَى مُحَمَّدٍ ص تَحْتَهُ‏ کُلُّ مَلَکٍ مُقَرَّبٍ وَ کُلُّ نَبِیٍّ مُرْسَلٍ فَدَفَعَهُ إِلَى عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع‏ سِیئَتْ وُجُوهُ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ قِیلَ هذَا الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تَدَّعُونَ‏ أَیْ بِاسْمِهِ تُسَمُّونَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ»‏ (ابن طاوس، الیقین، ص۱۸۲).

سندِ ابن عقدة تا یونس بن عبد الرحمن معلوم نیست. مقصود از ابویعقوب، شیخِ یونس نیز اسحاق بن عبد الله است (نک: بصائر، ۱/۵۳۷؛ کافی، ۱/۴۳؛ ابن بابویه، امالی، ۴۲۱). شیخ طوسی در رجال خود در میان اصحاب امام صادق ع از شخصی به نام «إسحاق‏ بن‏ عبد الله، أبو السفاتج‏ الکوفی» یاد کرده است (طوسی، رجال، ص۱۶۱). بنابراین با توجه به نام، کنیه، نام پدر، لقب و محلّ سکونت ظاهراً مقصود از ابو یعقوب در سندِ روایت ابن عقدة نیز همان ابوالسفاتج راوی زراره[1] است.

ابن شهرآشوب، متن روایت ابویعقوب را با اندکی اختلاف نقل کرده ولی سند آن را ذکر نکرده و تنها نوشته است:‌ «وَ جَاءَ فِی ما نَزَلَ مِنَ الْقُرْآنِ فِی أَعْدَاءِ آلِ مُحَمَّدٍ ع عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع...» (ابن شهرآشوب، مناقب آل أبی طالب، ج‏۳، ص۲۲۹). احتمال دارد «ما نزل من القرآن فی اعداء آل محمد (ص)» نام کتابی بوده باشد.

در تفسیر فرات نیز روایتی از جعفر بن محمد بن مالک الفزاری معنعناً از امام صادق ع نقل شده که به روایت ابویعقوب بسیار نزدیک است (فرات، تفسیر، ۴۹۴) اما چون متأسفانه سندِ کامل آن حذف شده است، نمی‌توان نسبت آن را با سندِ ابن عقدة دقیقاً مشخص کرد. به نظر می‌رسد در تفسیر منسوب به علی بن ابراهیم قمّی نیز از روایت ابویعقوب یا تحریر مشابهِ آن استفاده شده است (تفسیر القمی، ج‏۲، ص۳۷۹). همچنین شعر عونی:‌ «یأتی غداً و لواء الحمد فی یده‏ / و الناس قد سفروا من أوجه قطب‏» (ابن شهرآشوب، مناقب ابی طالب، ج‏۳، ص۲۳۰) به مضمون همین روایت اشاره دارد.

 

ب. روایت فضیل  بن یسار

در کافی آمده است:

«عنه عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ[2] عَنْ مَنْصُورٍ عَنْ حَرِیزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْفُضَیْلِ قَالَ: دَخَلْتُ مَعَ أَبِی جَعْفَرٍ ع الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ وَ هُوَ مُتَّکِئٌ عَلَیَّ فَنَظَرَ إِلَى النَّاسِ وَ نَحْنُ عَلَى بَابِ بَنِی شَیْبَةَ فَقَالَ یَا فُضَیْلُ هَکَذَا کَانَ یَطُوفُونَ فِی الْجَاهِلِیَّةِ لَا یَعْرِفُونَ حَقّاً وَ لَا یَدِینُونَ دِیناً یَا فُضَیْلُ انْظُرْ إِلَیْهِمْ مُکِبِّینَ عَلَى وُجُوهِهِمْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ مِنْ خَلْقٍ مَسْخُورٍ بِهِمْ مُکِبِّینَ عَلَى وُجُوهِهِمْ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ أَ فَمَنْ یَمْشِی مُکِبًّا عَلى‏ وَجْهِهِ أَهْدى‏ أَمَّنْ یَمْشِی سَوِیًّا عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ‏ یَعْنِی وَ اللَّهِ عَلِیّاً ع وَ الْأَوْصِیَاءَ ع ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَةً سِیئَتْ وُجُوهُ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ قِیلَ هذَا الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تَدَّعُونَ‏ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع یَا فُضَیْلُ لَمْ یَتَسَمَّ بِهَذَا الِاسْمِ غَیْرُ عَلِیٍّ ع إِلَّا مُفْتَرٍ کَذَّابٌ إِلَى یَوْمِ الْبَأْسِ[3] هَذَا أَمَا وَ اللَّهِ یَا فُضَیْلُ مَا لِلَّهِ عَزَّ ذِکْرُهُ حَاجٌّ غَیْرَکُمْ وَ لَا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا لَکُمْ وَ لَا یَتَقَبَّلُ إِلَّا مِنْکُمْ وَ إِنَّکُمْ لَأَهْلُ هَذِهِ الْآیَةِ إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلًا کَرِیماً یَا فُضَیْلُ أَ مَا تَرْضَوْنَ أَنْ تُقِیمُوا الصَّلَاةَ وَ تُؤْتُوا الزَّکَاةَ وَ تَکُفُّوا أَلْسِنَتَکُمْ وَ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ ثُمَّ قَرَأَ أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ أَنْتُمْ وَ اللَّهِ أَهْلُ هَذِهِ الْآیَةِ» (کلینی، کافی، ج۸، ص۲۸۸).

با توجه به سند روایتی که پیش از این حدیث در کافی آمده، مقصود از «عنه»، «عن علی بن محمٔد» و مقصود از «منصور»، «منصور بن یونس» است.

پاره‌های همین حدیث با قدری تفاوت لفظی در تفسیر ابن ماهیار با این سند آمده است:‌ «حمید بن زیاد - الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ - صَالِحُ بْنُ خَالِدٍ وَ عُبَیْسُ بْنُ هِشَامٍ‏ - مَنْصُورٍ - حَرِیزٍ - فُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ - أَبِی جَعْفَرٍ ع» (ابن طاووس، الیقین، ص۳۰۳؛ استرآبادی، تأویل الآیات، ص۶۷۸، ۶۸۰).

الحسن بن محمد به تصریحِ استرآبادی (استرآبادی، تأویل الآیات، ص۶۷۹) «الحسن بن محمد بن سماعة» است که راوی صالح بن خالد و عبیس بن هشام بوده است (برای نمونه نک: نجاشی، ص۲۱۳؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۷، ص۱۱۴). به این ترتیب راوی او نیز حمید بن زیاد بن حمّاد است که از او بسیار نقل می‌کرد و کتاب‌هایش را از او شنیده بود (نجاشی، ص۴۲). در الیقین، نام او به حسن بن زیاد تصحیف شده است (ابن طاووس، الیقین، ص۳۰۳). ابن سماعة و حمید بن زیاد هر دو واقفی بوده‌اند ولی توثیق شده‌اند (نجاشی، ص۴۰، ۱۳۲).

گزارش دیگری نیز در دست است که با توجه به صدر آن، باید آن را بخش دیگری از همین گفتگو یا دستِ کم تحریر متفاوتی از آن دانست:

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَیْنَةَ عَنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: نَظَرَ إِلَى النَّاسِ یَطُوفُونَ حَوْلَ الْکَعْبَةِ فَقَالَ هَکَذَا کَانُوا یَطُوفُونَ‏ فِی‏ الْجَاهِلِیَّةِ إِنَّمَا أُمِرُوا أَنْ یَطُوفُوا بِهَا ثُمَّ یَنْفِرُوا إِلَیْنَا فَیُعْلِمُونَا وَلَایَتَهُمْ وَ مَوَدَّتَهُمْ وَ یَعْرِضُوا عَلَیْنَا نُصْرَتَهُمْ ثُمَّ قَرَأَ هَذِهِ الْآیَةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ‏ تَهْوِی إِلَیْهِمْ‏ (کلینی، الکافی، ج‏۱، ص۳۹۲).

همین حدیث در تفسیر عیاشی نقل شده و در انتهایش آمده است: «فقال: آل محمد آل محمد، ثم قال: إلینا إلینا.» (عیاشی، تفسیر، ج‏۲، ص۲۳۴).

حدیث زیر نیز با توجه به این که از حریز از فضیل روایت شده، ممکن است بخشی از همین گفتگو بوده باشد، هر چند دلیل قطعی بر آن وجود ندارد:‌

رَوَى عَمَّنْ رَوَاهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ حَرِیزٍ عَنِ الْفُضَیْلِ‏ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع‏ فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ لَقَدِ اخْتَرْناهُمْ عَلى‏ عِلْمٍ عَلَى الْعالَمِینَ‏ قَالَ الْأَئِمَّةَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ فَضَّلْنَاهُمْ عَلَى مَنْ سِوَاهُمْ (استرآبادی، تأویل الآیات، ص۵۵۶).

در مجموع به نظر می‌رسد در سند روایت فضیل، ضعف و اشکال جدّی وجود نداشته باشد و قرائنی بر اعتبار آن در دست است.

 

ج. روایت عمرو بن ابی ­بکار التمیمی

فِی التَّفْسِیرِ الْعَتِیقِ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ یَحْیَى حَدَّثَنَا أَسَدُ بْنُ سَعِیدٍ، عَنْ عَمْرِو بْنِ‏ أَبِی‏ بَکَّارٍ التَّمِیمِیِّ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍ‏ فِی قَوْلِهِ تَعَالَى: فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَةً قَالَ: فَلَمَّا رَأَوْا مَکَانَ عَلِیٍّ مِنَ النَّبِیِ‏ سِیئَتْ وُجُوهُ الَّذِینَ کَفَرُوا یَعْنِی الَّذِینَ کَذَّبُوا بِفَضْلِهِ (حکسانی، شواهد التنزیل، ج‏۲، ص۳۵۴).

برقی «عمر بن أبی‏ بکار» را از اصحاب ابی عبد الله (ع) بر شمرده است. (برقی، الرجال، ص۳۶) او با واسطه ابو بکر حضرمی از امام صادق ع روایت کرده است (الکافی، ج۵، ص۳۴۴؛ تهذیب الأحکام، ج‏۷، ص۳۹۵)

اسد بن سعید نیز واسطه نقل روایاتی درباره سبزیجات از امام صادق (ع) است. (اللآلئ المصنوعة، ۲/ ۱۸۹) البته ابن حجر بین «اسد بن سعید ابو اسماعیل الکوفی» و «أسد بن سعید النخعی الکوفی» تمییز قائل شده با این که هر دو از روات شیعیاند. (لسان المیزان، ۲/ ۸۹)

 

د.  روایت مغیرة

در تفسیر فرات از علی بن محمّد الزهری به حذف اسناد از مغیرة از امام باقر ع روایت شده است:‌ «فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَةً سِیئَتْ وُجُوهُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَمَّا رَأَوْا عَلِیّاً عِنْدَ الْحَوْضِ‏ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص‏ وَ قِیلَ هذَا الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تَدَّعُونَ‏ بِاسْمِهِ تَسَمَّیْتُم أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَکُمْ» (فرات، تفسیر، ۴۹۴).

سند آن در شواهد التنزیل به صورت کامل آمده است:‌ «حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الزُّهْرِیُّ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ غَالِبٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ، عَنْ حَمَّادٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ، عَنِ الْمُغِیرَةِ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ یَقُولُ...» (حسکانی، شواهد التنزیل، ج‏۲، ص۳۵۴). البته عبارت زیرخط‌دار در متن روایت در شواهد التنزیل حذف شده است.

محمد بن عبد الله بن غالب، واقفی بوده ولی توثیق شده است (نجاشی، ۳۴۰). مقصود از محمد بن اسماعیل در این جا محمد بن اسماعیل الزعفرانی و مقصود از حماد، حماد بن عیسی است (نک: نجاشی، ص۱۴۲). محمد بن اسماعیل بن میمون زعفرانی نیز توثیق شده است (نجاشی، رجال، ص۳۴۵).  ابراهیم نیز با توجه به روایت حماد بن عیسی از او باید ابراهیم بن عمر الیمانی باشد که حماد بن عیسی غالباً از او حدیث نقل می‌کند. مقصود از «مغیرة» در سند روشن نیست و معلوم نیست همان «مغیرة بن سعید»، غالی مشهور است یا راوی دیگری یا تصحیفی رخ داده است.

 

۲.۲. بررسی سند روایات امام صادق ع

 

الف. روایت حماد بن عثمان

در یک روایت طولانی آمده است:‌

«... وَ یَأْتِیَانِ الْحَوْضَ فَیَسْأَلَانِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ مَعَهُمْ حَفَظَةٌ فَیَقُولَانِ اعْفُ عَنَّا وَ اسْقِنَا وَ تُخَلِّصُنَا [خَلِّصْنَا] فَیُقَالُ لَهُمْ‏ فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَةً سِیئَتْ وُجُوهُ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ قِیلَ هذَا الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تَدَّعُونَ‏ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِینَ ارْجِعُوا ظِمَاءً مُظْمَئِینَ إِلَى النَّارِ فَمَا شَرَابُکُمْ إِلَّا الْحَمِیمُ وَ الْغِسْلِینُ وَ مَا تَنْفَعُکُمْ‏ شَفاعَةُ الشَّافِعِین‏» (ابن قولویه، کامل الزیارات، ص۳۳۵).

سند این روایت چنین است:‌ «مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْبَصْرِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع...» (‏ابن قولویه، کامل الزیارات، ص۳۳۲).

ابن قولویه بارها با همین اِسناد از عبد الله بن عبد الرحمن الأصم روایت کرده است (ابن قولویه، کامل الزیارات، ۶۸، ۸۱، ۸۲، ۸۶، ۸۷، ۱۰۱، ۱۱۷، ۱۲۲، ۱۲۵، ۱۲۷، ۱۲۸، ۱۳۰، ۱۳۴، ۱۴۵، ۱۵۴، ۱۸۵، ۱۹۴، ۲۴۶، ۲۷۵، ۲۸۲، ۲۹۷، ۳۳۲). در این موارد، اسناد ابن قولویه تا اصمّ ثابت است و پس از اصمّ تغییر می‌کند. این نشان‌ می‌دهد که منبعِ ابن قولویه احتمالاً کتابی منسوب به عبدالله بن عبد الرحمن اصمّ بوده و سند ذکر شده، طریق نقل این کتاب است.

در این همه این اسناد، عبد الله بن حماد با عنوان «عبد الله بن حمّاد البصری» یاد می‌شود به جز یک سند که در آن از او با عنوان «عبد الله بن حماد الانصاری» یاد شده است (ابن قولویه، ص۱۵۴). البته در این سند هم «الانصاری» می‌تواند تصحیف «البصری» باشد. عنوان «عبد الله بن حماد البصری» در جای دیگری یافت نشد؛ اما ابن غضائری درباره عبد الله بن حمّاد الانصاری می‌نویسد: «حدیثه یعرف تارة و ینکر أخرى، و یخرّج شاهدا» (ابن غضائری، ص۷۸).

این احتمال وجود دارد که کتاب مورد استفاده ابن قولویه همان کتاب مزارِ اصمّ باشد که ابن غضائری و نجاشی آن را یاد کرده و به شدّت تضعیف کرده‌اند.

ابن غضائری می‌نویسد: «عبد اللّه بن عبد الرحمن‏ الأصمّ‏، المسمعیّ، أبو محمّد. ضعیف، مرتفع القول. له کتاب فی الزیارات، ما یدلّ على خبث عظیم، و مذهب متهافت و کان من کذابة أهل البصرة» (ابن غضائری، ص۷۶).

نجاشی نیز می‌نویسد:‌ «عبد الله بن عبد الرحمن‏ الأصم‏ المسمعی‏ بصری، ضعیف غال لیس بشی‏ء. روى عن مسمع کردین و غیره. له کتاب المزار، سمعت ممن رءاه فقال لی: هو تخلیط. و له کتاب الناسخ و المنسوخ. أخبرناه غیر واحد عن أحمد بن محمد بن یحیى، عن سعد، عن محمد بن عیسى بن عبید عنه» (نجاشی، ص۲۱۷).

حسن انصاری نکات قابل توجّهی درباره منبعِ ابن قولویه ذکر کرده و در انتساب آن به اصمّ تشکیک کرده است (انصاری، ۱۳۹۳، کاتبان، پست۲۱۵۳). بنابراین این حدیث معتبر نیست، ولی اگر انتساب آن به اصمّ درست باشد، مؤیّد شهرتِ این تفسیر از آیه در زمانِ زندگانی اصمّ یعنی نیمه نخست قرن سوم است.

 

ب. روایت یوسف بن ابی ­سعید

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ یُوسُفَ بْنِ أَبِی سَعِیدٍ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع ذَاتَ یَوْمٍ فَقَالَ لِی إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ وَ جَمَعَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى الْخَلَائِقَ کَانَ نُوحٌ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ أَوَّلَ مَنْ یُدْعَى بِهِ فَیُقَالُ لَهُ هَلْ بَلَّغْتَ فَیَقُولُ نَعَمْ فَیُقَالُ لَهُ مَنْ یَشْهَدُ لَکَ فَیَقُولُ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ ص قَالَ فَیَخْرُجُ نُوحٌ ع فَیَتَخَطَّى النَّاسَ حَتَّى یَجِی‏ءَ إِلَى مُحَمَّدٍ ص وَ هُوَ عَلَى کَثِیبِ الْمِسْکِ وَ مَعَهُ عَلِیٌّ ع وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَةً سِیئَتْ وُجُوهُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَیَقُولُ نُوحٌ لِمُحَمَّدٍ ص یَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى سَأَلَنِی هَلْ بَلَّغْتَ فَقُلْتُ نَعَمْ فَقَالَ مَنْ یَشْهَدُ لَکَ فَقُلْتُ مُحَمَّدٌ ص فَیَقُولُ یَا جَعْفَرُ یَا حَمْزَةُ اذْهَبَا وَ اشْهَدَا لَهُ أَنَّهُ قَدْ بَلَّغَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فَجَعْفَرٌ وَ حَمْزَةُ هُمَا الشَّاهِدَانِ لِلْأَنْبِیَاءِ ع بِمَا بَلَّغُوا فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَعَلِیٌّ ع أَیْنَ هُوَ فَقَالَ هُوَ أَعْظَمُ مَنْزِلَةً مِنْ ذَلِکَ. (کلینی، الکافی، ج‏۸، ص۲۶۷). 

«یوسف بن ابی سعید» در جایی یافت نشد ولی مصحّح کافی احتمال داده است مقصود ابو امیة یوسف بن ثابت بن ابی سعد یا ابی سعیدة باشد (الکافی، ج‏۸، پاورقی ص۲۶۷) که توثیق شده است (نجاشی، ص۴۵۲). قاسم بن محمد در سند همان جوهری است که گفته شده واقفی بوده است (کشی، ۴۵۲؛ طوسی، رجال، ۳۴۲). سند این روایت نیز اجمالاً ضعیف است ولی ضعف آن شدید نیست و می‌توان در کنار دیگر ادلّه به آن توجّه داشت.

 

ج. روایت داود بن سرحان

فرات کوفی در تفسیر خود به دو سند از داود بن سرحان روایت کرده است: «سَأَلْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع عَنْ قَوْلِهِ -تَعَالَى‏- فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَةً سِیئَتْ وُجُوهُ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ قِیلَ هذَا الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تَدَّعُونَ‏ قَالَ ذَلِکَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع إِذَا رَأَوْا مَنْزِلَتَهُ وَ مَکَانَهُ مِنَ اللَّهِ أَکَلُوا أَکُفَّهُمْ عَلَى مَا فَرَّطُوا فِی وَلَایَتِهِ» (فرات، تفسیر، ص۴۹۳؛  و نیز نک:‌ ابن حیون، شرح الأخبار، ج‏۱، ص۲۳۴؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل أبی طالب، ج‏۳،  ص۲۱۳)               

در نسخه موجود تفسیر فرات، اسناد حذف و تقطیع شده ولی این دو سند در شواهد التنزیل بر جای مانده است:

۱. فُرَاتُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ الْکُوفِیُّ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ حَدَّثَنَا عَبَّادٌ حَدَّثَنَا دَاوُدُ بْنُ سِرْحَانَ قَالَ:... » (حسکانی، شواهد التنزیل، ج‏۲، ص۳۵۵).

۲. حدثنی الحسین بن سعید حدثنا محمد بن علی الکندی حدثنا الحسین بن وهب الأسدی حدثنا عبیس بن هشام، عن داود بن سرحان به لفظا سواء» (حسکانی، شواهد التنزیل، ج‏۲، ص۳۵۵). سند دوم در تأویل الآیات از تفسیر ابن ماهیار نیز نقل شده است (استرآبادی، تأویل الآیات، ص۶۸۰).

حسکانی پس از نقل این دو طریق می‌نویسد:‌ «رواه جماعة عن جعفر الصادق»‏ (حسکانی، شواهد التنزیل، ج‏۲، ص۳۵۵). بنابراین گویا حسکانی طرق دیگری نیز برای نقلِ این تفسیر از امام صادق ع در دست داشته که در کتاب خود گزارش نکرده است.

 

د. روایت جعفر بن محمد بن مالک فزاری

در تفسیر فرات آمده است:‌ «حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِیُّ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع‏ فِی قَوْلِهِ‏ فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَةً سِیئَتْ وُجُوهُ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ قِیلَ هذَا الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تَدَّعُونَ‏ فَقَالَ إِذَا رَأَوْا صُورَةَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع یَوْمَ الْقِیَامَةِ سِیئَتْ وَ اسْوَدَّتْ‏ وُجُوهُ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ قِیلَ هذَا الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تَدَّعُونَ‏» (فرات، تفسیر، ص۴۹۴).

متأسّفانه چون اسنادِ تفسیر فرات حذف شده نمی‌دانیم که طریق جعفر بن محمد بن مالک فزاری برای این حدیث چه بوده است. البته با توجّه به تفاوتِ الفاظ این تحریر با دیگر روایات، و نقل آن در کنار دیگر روایات در تفسیر فرات، علی‌القاعدة سند آن با اسناد پیش‌گفته تفاوت داشته است.

 

ه. روایت حسن بن محمد دیلمی

حسن بن محمد دیلمی در غرر الاخبار می‌نویسد:

«عن الإمام الصادق علیه السّلام یرفعه إلى رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله أنّه قال: إذا کان یوم القیامة نصب لأمیر المؤمنین علیه السّلام منبر من نور، فإذا رقاه رآه أعداؤه الطواغیت، فیقولون: من الذی قد حازت رتبته النبیّین و الصدّیقین؟ فقال‏ لهم: هذا الذی غصبتم حقّه، هذا الذی ظلمتموه و أهله، هذا ادّعیتم اسمه، فعند ذلک تسودّ وجوههم، و یمرّ بهم إلى النار. فقال رجل: یا مولای، إنّ الناس لا یطاوعونا على هذا إلّا بدلیل من کتاب اللّه‏ تعالى، فقال: أ ما قرأتم قوله تعالى: فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَةً سِیئَتْ وُجُوهُ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ قِیلَ هذَا الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تَدَّعُونَ» (دیلمی، غرر الأخبار، ص۹۱).

اگر این نقل دقیق باشد باید آن را روایت مستقلّی در نظر گرفت که متأسفانه منبع و سند آن معلوم نیست. با این حال احتمال دارد این گزارش پرورش‌یافته و نقل به معنایی از همان روایات پیشین باشد.

دیلمی در جای دیگری نیز می‌نویسد: «عن أبی عبد اللّه علیه السّلام فی قوله تعالى: فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَةً سِیئَتْ وُجُوهُ الَّذِینَ کَفَرُوا: لمّا رأوا علیّا علیه السّلام یوم القیامة، من عظیم منزلته و زلفته عند اللّه تعالى، تسودّ وجوههم، وَ قِیلَ هذَا الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تَدَّعُونَ و تسمّون باسمه» (غرر الأخبار، ص۱۴۳) که به نظر می‌رسد این تحریری مختصر از یکی از روایات پیشین باشد.

 

۲.۳. روایات مقطوع مفسّران

 

الف. روایت اعمش

حاکم حسکانی به چند سند از اعمش همین تفسیر را روایت کرده است. امین الاسلام طبرسی این اسناد را صحیح خوانده است (طبرسی، مجمع البیان، ج‏۱۰، ص۴۹۴؛ و نیز نک: کاشانی، منهج الصادقین، ج‏۹، ص۳۶۲). در یک تحریر از سخن اعمش آمده است: «فِی قَوْلِهِ تَعَالَى: فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَةً سِیئَتْ وُجُوهُ الَّذِینَ کَفَرُوا قَالَ: لَمَّا رَأَوْا مَا لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عِنْدَ اللَّهِ مِنَ الزُّلْفَى‏ سِیئَتْ وُجُوهُ الَّذِینَ کَفَرُوا.» و در تحریر دیگر آمده است: «نَزَلَتْ فِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ.»

علاوه بر حسکانی ابن ماهیار نیز این روایات را از اعمش نقل کرده است. در جدول زیر اسنادِ روایت اعمش گرد آمده است:

 

منبع

زنجیره سند

۱

شواهد التنزیل، ۲/۳۵۳

السَّیِّدُ أَبُوالْعَبَّاسِ الْفَرْغَانِیُّ

صَالِحُ بْنُ الْفَتْحِ بْنِ الْحَارِثِ الشِّیْرحَانِیُ

مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ بْنِ الْحَسَنِ الْوَرَّاقُ

عَبْدُالرَّحْمَنِ بْنُ الْحَسَنِ الضَّرَّابُ

 

عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحُسَیْنِ  الْأَشْقَرُ

-

 

 

 

شَرِیکٍ

 

 

 

 

اعمش

۲

شواهد التنزیل، ۲/۳۵۳

ابْنُ فَنْجَوَیْهِ

ابْنُ شَیْبَةَ

عُمَرُ بْنُ عُقْبَةَ بْنِ الزُّبَیْرِ الْأَنْصَارِیُّ

 

سَعْدَ الْخَیَّاطَ[4]

۳

تأویل الآیات، ص۶۸۰

 

تفسیر ابن ماهیار

 

 

عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنُ یَحْیَى البصری[5]

زَکَرِیَّا بْنِ یَحْیَى السَّاجِی

۴

تأویل الآیات، ص۶۸۰

الْمُغِیرَةُ بْنُ مُحَمَّدٍ

أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ یَزِیدَ

 سَهْلُ بْنُ عَامِرٍ[6]

۵

شواهد التنزیل، ۲/۳۵۴

أَبُو عَبْدِاللَّهِ الشِّیرَازِیُّ

أَبُو بَکْرٍ الْجَرْجَرَائِیُّ

                       

دقیقاً روشن نیست اعمش این تفسیر را از چه کسی گرفته است. با توجه به روایت اعمش از امام باقر ع (مزی، تهذیب الکمال، ۱۲/۷۶) ممکن است این تفسیر را از ایشان آموخته باشد.

ب. روایت اسفندیار بن موفق

گزارش دیگر متعلّق به اسفندیار بن موفق (۵۴۴-۶۲۵ق) است. او نویسنده، واعظ و سرپرست دیوان رسائل بوده و بر علم قرائات، علم تفسیر، ادب و زبان عربی تسلّط داشته است. اهل تهجّد بوده و از سوی مخالفانش به افراط در تشیّع متّهم شده است (ذهبی، تاریخ الإسلام، ۴۵/ ۲۲۳-۲۲۴).

ابن جوزی در کتاب «دُرَّة الإِکْلِیل» درباره اسفندیار بن موفق چنین می‌نویسد: «حَکَى عَنْهُ بَعْضُ عُدُولِ بَغْدَادَ، أَنَّهُ حَضَرَ مَجْلِسَهُ بِالْکُوفَةِ، فَقَالَ: لَمَّا قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ» ‌تَغَیَّرَ ‌وَجْهُ ‌أَبِی ‌بَکْرٍ وَعُمَرَ، فَنَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ: فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَةً سِیئَتْ وُجُوهُ الَّذِینَ کَفَرُوا» (ذهبی، تاریخ الإسلام، ۴۵/ ۲۲۴). منبعِ ابن موفّق معلوم نیست و نمی‌توان درباره میزانِ دقّت این گزارش به قطع اظهار نظر کرد.

 

۲.۴. نتیجه بررسی سندی

با وجود آن که همه طرق یادشده از اشکال و ضعف خالی نیست؛ ولی در عین حال ارتباط آن‌ها با یکدیگر نیز قابل اثبات نیست و به نظر می‌رسد مستقلّ از هم بوده‌اند. بنابراین از مجموعِ این طرق می‌توان به اصالت و تقدّم نسبی چنین تفسیری، اطمینان داشت.

 

 ۳. بررسی محتوایی روایاتِ تفسیر آیه ۲۷ سوره ملک

 

۳.۱. تنزیل یا تأویل بودن موضوع روایات مورد بحث

تقریباً همه روایات پیش‌گفته در معنایی که از آیه ارائه کرده‌اند با هم اتٔفاق داشته و اختلافی در آن‌ها دیده نمی‌شود، به جز در گزارش مُرسل اسفندیار بن موفّق که گویا «سیئت وجوه الذین کفروا» را ناظر به تغیّر و چهره در هم کشیدن ابوبکر و عمر در دنیا و در ماجرای غدیر در نظر گرفته است؛ در حالی که بنا بر ظاهر آیه و روایات دیگر، ناظر به قیامت است. این اختلاف نیز به سادگی قابل حلّ است، زیرا ممکن است، در پی چهره در هم کشیدن ابوبکر و عمر، به همین مناسبت آیه‌ای نازل شده و چهره آنان را در آخرت توصیف کرده باشد. یعنی همان طور که آنان در دنیا از اعلام ولایت امیرالمؤمنین ع خشمگین شده و حسادت و ناراحتی در چهره‌شان نمایان شده است، در آخرت نیز از دیدن مقام بلندِ امیرالمؤمنین دچار گرفتگی می‌شوند. ضمن این که روایت اسفندیار بن موفّق از غالب گزارش‌های دیگر، متأخّرتر و ضعیف‌تر است و سند و منبع آن نیز روشن نیست و احتمال خلط و نقل به معنا در آن کاملاً متصوّر است.

نکته قابل تأمل آن که در گزارش اسفندیار بن موفق، تفسیر ذکرشده با شأن نزول آیه گره خورده است. بنابراین ممکن است گفته شود، تفسیر یادشده مربوط به ظاهر و تنزیل آیه است، نه باطن و تأویل آن. در حدیث زرارة نیز آمده بود:‌ «هَذِهِ نَزَلَتْ فِی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَصْحَابِهِ الَّذِینَ عَمِلُوا مَا عَمِلُوا» (کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۲۵). چنان که در مناقب ابن شهرآشوب نیز آمده است: «نَزَلَتْ فِی عَلِیٍّ» (ابن شهرآشوب، مناقب آل أبی طالب، ج‏۳، ص۲۱۳). همچنین در روایت سهل بن عامر از شریک از اعمش آمده بود: «نَزَلَتْ فِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ» در حالی که در تحریر دیگر روایت اعمش، چنین عبارتی نیامده است (شواهد التنزیل، ۲/۳۵۳-۳۵۴؛ تأویل الآیات، ص۶۸۰).

دیگر روایات نیز از شأن نزول آیه و از این که تفسیر یادشده ظاهری است یا باطنی ساکت‌اند. قابل توجّه آن که تعبیر «نزلت فی» نیز لزوماً بر شأن نزول و تفسیر ظاهر دلالت ندارد و می‌توان نمونه‌هایی از روایات با همین تعبیر یافت که ناظر به باطن و تأویل است؛ مانند برخی روایات تحریف. روایتِ ابن موفّق نیز، گذشته از ضعف و احتمال خلط و نقل به معنا، باز هم قابل حمل بر تأویل است. ممکن است مقصود این باشد که آیه یادشده پس از واقعه غدیر نازل شده و صرفاً در تأویل و باطن به کار ابوبکر و عمر اشاره داشته است.

همچنین در گزارشِ دیلمی آمده است:‌ «... فقال رجل: یا مولای، إنّ الناس لا یطاوعونا على هذا إلّا بدلیل من کتاب اللّه‏ تعالى، فقال: أ ما قرأتم قوله تعالى... » (دیلمی، غرر الأخبار، ص۹۱). ممکن است گفته شود اگر تفسیر یادشده از ظاهر استفاده نشود، نمی‌توان به آن در برابر مردم به آن احتجاج کرد. این دلیل نیز چندان قطعی نیست، زیرا گاهی در احتجاج ممکن است به تأویل و بطن آیه نیز با وجود برخی قرائن استناد کرد. همچنین در یک احتمال بعید، ممکن است مقصود از مردم، نه مخالفان بلکه گروهی از شیعیان باشند که نسبت به پذیرش بواطن آیات، آماده‌ترند.

بنا بر گفته سیوطی، جویبر در تفسیر خود از ضحّاک از ابن عباس روایت کرده است که سوره ملک، به جز سه آیه در اهل مکه نازل شده است (سیوطی، الإتقان ۱/ ۶۶). بنابراین اگر این آیه جزو آیات مدنی باشد، اشکالی در تطبیق ظاهر یا باطن آن بر تفسیر ذکرشده نمی‌باشد؛ اما اگر از آیات مکّی بوده باشد، علی القاعدة تفسیر ذکر شده باید ناظر به تأویل و باطن باشد. همچنین امکان نازل شدن این آیه بعد از غدیر خمّ -طبق گزارش اسفندیار بن موفّق- نیازمند بررسی بیشتر است.

به هر حال اگر چه ظهور اوّلی برخی احادیث پیشین آن است که تفسیر یادشده مربوط به ظاهر و تنزیل است، امّا صراحتی وجود ندارد و به ویژه با وجود احتمال نقل به معنا، این امکان وجود دارد که این احادیث ناظر به تأویل بوده باشد. در این صورت امکان جمع این روایات با تفسیر مشهورتر در میان مفسّران وجود دارد.

 

۳.۲. بررسی تطابق تأویل با ظاهر آیات

تطبیق مفرداتِ آیه بر تفسیر مورد بحث، اشکالی ندارد. «زلفة» معادل «زلفی» و «قربة» (فراهیدی، العین، ج‏۷، ص۳۶۸) و به معنای منزلت و مقام است (راغب، مفردات، ص۳۸۲). نکته بسیار مهم آن که راغب اصفهانی در توضیحِ «فَلَمَّا رَأَوْهُ‏ زُلْفَةً» وجهی آورده که کاملاً همسو و مطابق با روایات مورد بحث است: «الزُّلْفَةُ: المنزلة و الحظوة، و قوله تعالى: فَلَمَّا رَأَوْهُ‏ زُلْفَةً. قیل: معناه: لمّا رأوا زلفة المؤمنین و قد حرموها. و قیل: استعمال الزّلفة فی منزلة العذاب کاستعمال البشارة و نحوها من الألفاظ» (راغب، مفردات، ص۳۸۲).

نکته قابل تأمّل آن که بنا بر جستجوی ناقصِ نگارنده «زلفة» غالباً در معنای مثبت یعنی قرب منزلت به کار می‌رود و نه در معنای منفی مثل نزدیکی عذاب. مثلاً در قرآن برای بهشت تعبیر «ازلفت» به کار رفته است (التکویر : ۱۳؛ ق : ۳۱). تعبیر «زلفی» نیز برای تقرّب به خداوند به کار رفته است (ص: ۲۵) اما برای نزدیکی عذاب چنین تعبیری در جای دیگر دیده نشد.

رفیع الدّین گیلانی نیز دریافته که این تفاسیر روایی با معنای لغوی «زلفة» تناسب بیشتری دارد. او می‌نویسد: «ولایخفى‏ أنّه لم یصرّح فی الآیة مفعول تدّعون، ولا أنّ مرجع رأوه الحشر أو العذاب حتّى تکون الرؤیة رؤیة بصر، فتحتاج إلى توجیه نصب «زلفة» بالحالیّة أو الظرفیّة، وإرادة غیر المعنى الذی ذکرها أرباب اللغة لخصوص الزلفة، أعنی القربة والمنزلة والمکانة والدرجة»(جیلانی، الذریعة، ج‏۲، ص۵۱).

«به تدعون» نیز با هر دو قرائت قابل تطبیق بر این تفسیر است. اگر «تَدعون» به سکون و تخفیف دال خوانده شود، «انفسکم» را در تقدیر خواهد داشت: «تدعون انفسکم» یعنی خود را به آن (لقب و جایگاه امیرالمؤمنین ع) می‌خواندید. و اگر «تَدَّعون» به فتح و تشدید دال خوانده شود، در یک وجه همان معنای «تَدعون» را دارد و در وجه دیگر معنای انتحال و ادّعا کردن می‌دهد.

گیلانی در این باره نیز می‌نویسد: «وفی الکشّاف: تدّعون: تفتعلون من الدعاء، أی تطلبون وتستعجلون. وقیل: هو من الدعوى، أی بسببه کنتم تدّعون أنّکم لا تبعثون. وقرئ: تدعون‏. أقول: لابدّ من تقدیر مفعول ل «تدّعون» على فرض کونه من الدعوى، ولیس ما قدّر الزمخشری بأولى ممّا قدّر الإمام علیه السلام، أعنی منزلة من کانوا یستخفّونه فی الدنیا وموضعه الذی جعله اللَّه له، وهو مجلس الحکومة والإمارة، واسمه وهو الرئیس والحاکم والأمیر، وبأیّ وجه وجّه ذلک الفاضل سببیّة الباء على تقدیره، فلیوجّه بمثله على تقدیر الإمام علیه السلام‏» (جیلانی، الذریعة، ج‏۲، ص۵۰-۵۱).

بنابراین در تطبیق مفرداتِ آیه بر معنای مورد نظر روایات، اشکالی به نظر نمی‌رسد و ابهام تنها در زمینه مطابقت آن با سیاق آیات است. اگر این روایات ناظر به تأویل و باطن باشد که تناسب آشکار با سیاق شرط نیست؛ گذشته از این که آیات قبل و بعد نیز در روایات دیگر بر مضامین ولایی تطبیق شده است.اگر هم این روایات ناظر به ظاهر آیات باشد، با توجه به این که در بسیاری از آیات ولایت مانند آیه تطهیر (احزاب:‌۳۳)، آیه اکمال (مائدة: ۳)، سلام علی آل یاسین (صافات:‌۱۳۰) و... تناسب سیاق -بنا بر حکمت‌هایی- در نگاه اول روشن نیست، نمی‌توان این ناسازگاری ظاهری در نگاه اوّل را دست‌مایه ردّ روایات قرار داد.

برای درک بهترِ تناسب می‌توان از نمونه‌های مشابه دیگر بهره برد. مثلاً در سوره مطفّفین آمده است: «ثُمَّ إِنَّهُمْ لَصالُوا الْجَحیمِ (۱۶) ثُمَّ یُقالُ هذَا الَّذی کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ (۱۷)». و در برخی روایات آمده است که مقصود از «هذا» امیرالمؤمنین ع است.

مثلاً در کافی آمده است:‌ «عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْمَاضِی ع قَالَ:... قُلْتُ ثُمَّ یُقَالُ هذَا الَّذِی‏ کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ‏ قَالَ یَعْنِی أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قُلْتُ تَنْزِیلٌ قَالَ نَعَمْ» (کلینی، کافی، ج‏۱، ص۴۳۲-۴۳۵).در این روایت چنان که می‌بینیم تصریح شده که تفسیر ذکرشده مربوط به تنزیل و ظاهر آیه است. در متن این روایت تنزیل در برابر تأویل قرار دارد:‌ «قُلْتُ: تَنْزِیلٌ؟ قَالَ: لَا تَأْوِیل‏» (همان، ۴۳۳).

ابن شهرآشوب نیز نوشته است: فی رِوَایَةٍ عَنْهُمْ (ع) هذَا الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ‏ یَعْنِی أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ (مناقب آل أبی طالب، ج‏۳، ص۲۳۷).

در تفسیر منسوب به علی بن ابراهیم نیز آمده است:‌ حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِمِ الْحُسَیْنِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا فُرَاتُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ عُلْوَانَ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ‏ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَعْرُوفٍ عَنِ السِّنْدِیِّ عَنِ الْکَلْبِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع‏ فِی قَوْلِهِ...‏ ثُمَّ یُقالُ هذَا الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ‏ یَعْنِی هُمَا وَ مَنْ تَبِعَهُمَا (تفسیر القمی، ج‏۲، ص۴۱۰).

نمونه دیگر آیات ۲۸-۳۱ سوره مرسلات است: «وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبینَ (۲۸) انْطَلِقُوا إِلى‏ ما کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ (۲۹) انْطَلِقُوا إِلى‏ ظِلٍّ ذی ثَلاثِ شُعَبٍ (۳۰) لا ظَلیلٍ وَ لا یُغْنی‏ مِنَ اللَّهَبِ (۳۱)». در تأویل این روایت آمده است:

مَا رَوَاهُ الشَّیْخُ أَبُو جَعْفَرٍ الطُّوسِیُّ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ یُونُسَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ سَیَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا لَاذَ النَّاسُ مِنَ الْعَطَشِ قِیلَ لَهُمْ‏ انْطَلِقُوا إِلى‏ ما کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ‏ یَعْنِی إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ فَإِذَا أَتَوْهُ قَالَ لَهُمْ‏ انْطَلِقُوا إِلى‏ ظِلٍّ ذِی ثَلاثِ شُعَبٍ لا ظَلِیلٍ وَ لا یُغْنِی مِنَ اللَّهَبِ‏ یَعْنِی مِنْ لَهَبِ الْعَطَشِ.

وَ یُؤَیِّدُهُ مَا رَوَاهُ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَیَّارٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا مَرْفُوعاً إِلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: إِذَا لَاذَ النَّاسُ مِنَ الْعَطَشِ قِیلَ لَهُمْ‏ انْطَلِقُوا إِلى‏ ما کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ‏ یَعْنِی أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَیَقُولُ لَهُمْ‏ انْطَلِقُوا إِلى‏ ظِلٍّ ذِی ثَلاثِ شُعَبٍ‏ قَالَ یَعْنِی الثَّلَاثَةَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ (تأویل الآیات، ص۷۳۰-۷۳۱).

نمونه دیگر تفسیری است که برای آیه «أَ ثُمَّ إِذا ما وَقَعَ آمَنْتُمْ بِهِ آلْآنَ وَ قَدْ کُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ‏» (یونس: ۵۱) ذکر شده است: «قال علی بن إبراهیم فی قوله‏ أَ ثُمَّ إِذا ما وَقَعَ آمَنْتُمْ بِهِ‏ أی صدقتم فی الرجعة فیقال لهم‏ آلآن تؤمنون یعنی بأمیر المؤمنین ع‏ وَ قَدْ کُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ ثُمَّ قِیلَ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا آل محمد حقهم‏ ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْدِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا بِما کُنْتُمْ تَکْسِبُونَ‏» (تفسیر القمی، ج‏۱، ص۳۱۲).

همچنین در تأویل آیه ۱۰۵ سوره مؤمنون آمده است: قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ عِیسَى بْنِ دَاوُدَ قَالَ حَدَّثَنَا الْإِمَامُ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ أَ لَمْ تَکُنْ آیاتِی تُتْلى‏ عَلَیْکُمْ‏ فِی عَلِیٍ‏ فَکُنْتُمْ بِها تُکَذِّبُونَ‏. (تأویل الآیات، ص۳۵۴)

بنابراین اگر چه در نگاه نخست ارتباط سیاق آیات با تفسیر مورد نظر روشن نیست، ولی با در نظر داشتن آیات مشابهِ دیگر، به ذهن نزدیک‌تر می‌شود.  

منابع

  • ابن جوزی، أبو الفرج عبد الرحمن بن علی، زاد المسیر فی علم التفسیر، محقق: عبد الرزاق المهدی، بیروت: دار الکتاب العربی، اول:‌ ١٤٢٢ق
  • ابن حجر عسقلانی (۲۰۰۲م)، لسان المیزان، دار البشائر الاسلامیة، اول
  • ابن غضائری، احمدبن‌الحسین، الرجال، محقق:‌ حسینى، محمدرضا، قم: دارالحدیث‏، اول: ۱۳۶۴
  •  استرآبادى، على، ‏تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، مصحح: استاد ولى، حسین‏، قم: مؤسسة النشر الإسلامی‏، اول: ۱۴۰۹ق‏
  • انصاری، حسن، «از میراث غلات: کتابی از سنّت غالیان بصره از نیمه اول سده سوم قمری»، ۱/۵/۱۳۹۳، نشر مجازی: http://ansari.kateban.com/post/۲۱۵۳
  • بحرانى، سید هاشم بن سلیمان‏، البرهان فی تفسیر القرآن‏، قم: مؤسسه بعثت، اول: ۱۳۷۴ش‏
  • برقی، احمدبن‌محمدبن‌خالد، الرجال، محقق: مصطفوى، حسن‏، تهران: دانشگاه تهران، اول: ۱۳۴۲
  • تفسیر القمی‏، مصحح: موسوى جزائرى، طیّب‏، قم:‌ دار الکتاب، سوم:‌ ۱۴۰۴ق‏
  • جیلانى، رفیع الدین محمد بن محمد مؤمن، ‏الذریعة إلى حافظ الشریعة (شرح أصول الکافی)، مصحح: درایتى، محمد حسین‏، قم: دار الحدیث‏، اول: ۱۴۲۹ق
  • حسکانی، عبید الله بن عبد الله‏، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل‏، محقق: محمودى، محمدباقر، تهران: مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیة وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، اول:‌ ۱۴۱۱ق‏
  • دیلمى، حسن بن محمد، غرر الأخبار، مصحح: ضیغم، اسماعیل‏، قم: دلیل ما، اول: ۱۴۲۷ق
  • ذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، محقق: عمر عبد السلام التدمری، بیروت:‌ دار الکتاب العربی، دوم:‌ ١٤١٣ق
  • رازی، فخر الدین محمد بن عمر، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، بیروت:‌ دار إحیاء التراث العربی، سوم: ١٤٢٠ق
  • زمخشری، محمود بن عمرو، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت: دار الکتاب العربی، سوم: ١٤٠٧ق
  • سیوطی، عبد الرحمن بن أبی بکر، الإتقان فی علوم القرآن، محقق: محمد أبو الفضل إبراهیم، الهیئة المصریة العامة للکتاب، ١٣٩٤ق
  • شیبانى، محمد بن حسن‏، نهج البیان عن کشف معانى القرآن‏، محقق: درگاهى، حسین‏، قم:‌ نشر الهادى‏، اول: ۱۴۱۳ق‏
  • طبرسى، فضل بن حسن‏، مجمع البیان فی تفسیر القرآن‏، مصحح: یزدى طباطبایى، فضل‏الله‏؛ رسولى، هاشم‏، تهران: ناصر خسرو، چاپ سوم:‌ ۱۳۷۲ش‏
  • طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، مکة: دار التربیة والتراث، بی‌تا
  • طوسی، محمد بن حسن، الرجال، جواد قیومی، قم: اسلامی، سوم: ۱۳۷۳
  • فراهیدی، خلیل، العین، قم: هجرت‏، دوم: ۱۴۰۹ق‏
  • کشی، ابو عمرو، الرجال، تصحیح: مصطفوى، حسن‏، مشهد: دانشگاه مشهد، اول: ۱۴۰۹ق
  • کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، تهران:‌دار الکتب الإسلامیة، چهارم: ۱۴۰۷ق‏
  • مزّی، یوسف بن عبد الرحمن، تهذیب الکمال فی أسماء الرجال، محقق: بشار عواد معروف، بیروت:‌ مؤسسة الرسالة، اول:‌ ١٤٠٠ق
  • نجاشی، احمد بن‌على، الرجال، ‏، قم: اسلامی، ششم: ۱۳۶۵

 

پاورقی‌ها

 

[1] گاهی در اسناد «عن زرارة» تصحیف «عمّن رواه» است و یا برعکس که در این جا نیز با توجه به تعبیر «عن ابی یعقوب رفعه» این احتمال قابل بررسی است.

[2] روایات دیگر علی بن محمد از علی بن الحسن: کلینی، الکافی، ج‏۳، ص۱۸۵، ۲۴۳؛ علی بن الحسن التیمیّ:‌ کلینی، الکافی، ج‏۷، ص۲۴۷؛ علی بن الحسن بن الفضل الیمانی:‌ کلینی، الکافی، ج‏۱، ص۵۰۸.

[3] تصحیف «الناس» است. نک: ابن طاووس، الیقین، ص۳۰۳

[4] در تأویل الآیات سعد الخیاط به ربیعة الخیاط تصحیف شده است.

[5] در شواهد التنزیل ابواحمد البصری آمده که مقصود همان عبد العزیز بن یحیی الجلودی البصری است (نک: نجاشی، ص۲۴۰).

[6] در تأویل الآیات سهل بن عامر به اسماعیل بن عامر تصحیف شده است.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی